English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
he went aboard the ship به کشتی درآمد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
(a) come-down <idiom> U درآمد
return [on something] U درآمد
Inc U درآمد
It turned out well. U خوب از آب درآمد
meal ticket U ممر درآمد
meal tickets U ممر درآمد
He came out of the house. U از منزل درآمد
I had a terrible (hard) time of it. U پدرم درآمد
income accounts حساب های درآمد
lower class U طبقه اجتماعی کم درآمد
subclass U طبقه اجتماعی کم درآمد
underclass U طبقه اجتماعی کم درآمد
absolute income hypothesis فرضیه درآمد مطلق
underclass U طبقهی اجتماعی کم درآمد
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong. U هر طور کردم غلط درآمد
The people protested vocally. U صدای مردم درآمد ( اعتراض )
net factor income from abroad خالص درآمد عوامل از خارج
attachable earnings U درآمد ضبط شدنی [قانون]
yuppie U جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
yuppies U جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
I have a steady monthly income. U درآمد ماهیانه ثابتی دارم
She made a good wife. U اوزن خوبی ازآب درآمد
The employer deducts taxes from the salary. U کارفرما مالیات را از درآمد کم می کند.
to rely on somebody for your income U از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
lay off (someone) <idiom> U کاری رابه علت درآمد کم کنارگذاشتن
I had a hell of a time to fix the engine. U پدرم درآمد موتور رادرست کردم
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
I am just a pen – pusher . U قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
When drink enters, wisdom departs. <proverb> U آنگه که شراب از در درآمد ,هوش و عقل و اختیار از کف برفت .
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prows U کشتی عرشه کشتی
prow U کشتی عرشه کشتی
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
flat U پل کشتی
boarded U کشتی
ship haven U یک کش کشتی
afloat U در کشتی
sail ho! U کشتی !کشتی !
hulks U کشتی
carina U کشتی
hulk U کشتی
carinae U کشتی
board U کشتی
bilge U اب ته کشتی
on the water U در کشتی
on the sea U در کشتی
on shipboard U در کشتی
on board a ship U در کشتی
aft U در پس کشتی
bottoms U کشتی
bottom U کشتی
flattest U پل کشتی
foreship U سر کشتی
by water U با کشتی
collier U کشتی
puppis U کشتی دم
argo U کشتی
decks U پل کشتی
decked U پل کشتی
vessels U کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight U کشتی مس
vessel U کشتی
ships U کشتی
catch U کشتی کج
wrestling U کشتی
deck U پل کشتی
ark U کشتی
ship کشتی
cutwater U دماغه کشتی
catch as catch can U کشتی ازاد
cuddy U اطاقک کشتی
caulker U درزگیر کشتی
tricks U فن و بندهای کشتی
coal whipper U زغال کش کشتی
cook house U اشپزخانه کشتی
derrick U دکل کشتی
commondo ship U کشتی نیروبر
commercial marine U کشتی تجاری
combatant vessel U کشتی جنگی
coxswain U مباشر کشتی
cockswain U پیشکارکارکنان کشتی
fob U تحویل کشتی
deadman U مهاربند کشتی
deck gang U ملوان پل کشتی
bulkhead U تیغه در کشتی
foreship U دماغه کشتی
tonnage U فرفیت کشتی
deck seamanship U ملوان پل کشتی
greco roman U کشتی فرنگی
he went aboard the ship او داخل کشتی شد
in the hold U در انبار کشتی
hermaphrodite brig U کشتی دو دگله
cargo ship U کشتی باری
ice breaker U کشتی یخ شکن
icebreaker U کشتی یخ شکن
bulkheads U تیغه در کشتی
flying dutchman U شبح کشتی
flag ship U کشتی پیشرو
bosuns U افسر کشتی
deck plan U صفحه پل کشتی
deck plan U افق پل کشتی
castway U کشتی شکسته
bosun U افسر کشتی
bo's'n U افسر کشتی
doutful category U کشتی مشکوک
dressing ship U تزیین کشتی
exs U تحویل از کشتی
ferry boat U کشتی گذاره
fire ship U کشتی اتش زن
imbark U در کشتی گذاشتن
sternest U عقب کشتی
aeroboat U کشتی طیار
aerographer U هواشناسی کشتی
affreightment U اجاره کشتی
battleships U کشتی جنگی
afterdeck U عقب کشتی
air ship U کشتی هوایی
battleship U کشتی جنگی
alee U پناهگاه کشتی
amid ships U درمیان کشتی
amidships U درمیان کشتی
aport U بطرف چپ کشتی
patrol U کشتی اکتشافی
patrolled U کشتی اکتشافی
sterns U عقب کشتی
sterner U عقب کشتی
stern U عقب کشتی
boats U کشتی کوچک
galley U اشپزخانه کشتی
flagships U کشتی دریادار
aboard U روی کشتی
flagship U کشتی دریادار
naval U وابسته به کشتی
navies U کشتی جنگی
navy U کشتی جنگی
patrols U کشتی اکتشافی
patrolling U کشتی اکتشافی
wrecks U کشتی شکستگی
boat U کشتی کوچک
wreck U کشتی شکستگی
shipwrecks U کشتی شکستگی
bos'n U افسر کشتی
carina U کشتی حمال
shipwrecked U کشتی شکستگی
carrying vessel U کشتی باربری
cargo liner U کشتی باری
shipwreck U کشتی شکستگی
wrecking U کشتی شکستگی
cargo boat U کشتی باری
argosy U کشتی بزرگ
argosy U کشتی تجاری
at the fore U در جلوی کشتی
auxiliary ship U کشتی تدارکاتی
bige water U گنداب کشتی
bilge water U گنداب کشتی
bill of lading U ستمی کشتی
bill of loading U بارنامه کشتی
bill of loading U جواز کشتی
caboose U اشپزخانه کشتی
cargo boat U کشتی بارکش
wrestling U کشتی گیری
the ship is in d. U کشتی در خطراست
towing boat U کشتی یدک کش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com