English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
commitment U به کاربردن نیروها اجرا
commitments U به کاربردن نیروها اجرا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
force tabs U نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
implementing U به کاربردن
implements U به کاربردن
implement U به کاربردن
implemented U به کاربردن
deployment U به کاربردن نیرو تفرقه
scalable software U برنامه کاربردی گروهی که میتواند کاربردن بیشتری را روی شبکه بدون نیاز به گسترش نرم افزار جدید جا دهد
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
funiculars U بس گوشه نیروها
funicular U بس گوشه نیروها
distribution of forces U تقسیم نیروها
funicular U زنجیر نیروها
distribution of forces U واگذاری نیروها
dynamics U مجموعه نیروها
polygon of forces U بس گوشه نیروها
triangle of forces U سه گوشه نیروها
triangle of forces U مثلث نیروها
system of forces U دستگاه نیروها
resolution of forces U تجزیه نیروها
composition of forces U ترکیب نیروها
all arms U کلیه نیروها
polygon of forces U کثیرالاضلاع نیروها
attrition U فرسایش نیروها
funiculars U زنجیر نیروها
allotments U واگذارسهمیه تخصیص نیروها
main effort U تلاش اصلی نیروها
total mobilization U بسیج کامل نیروها
entireforce U تمام قوا یا نیروها
commit U بکار بردن نیروها
statics U دانش پایداری نیروها
main attack U تلاش اصلی نیروها
mobilization exercise U تمرین بسیج نیروها
redistribution of force U تقسیم مجدد نیروها
commits U بکار بردن نیروها
committing U بکار بردن نیروها
redeployment U دوباره مستقرکردن نیروها
committed U بکار بردن نیروها
allotment U واگذارسهمیه تخصیص نیروها
parallelogram of forces U متوازی الاضلاع نیروها
port of debarkation U بندرپیاده شدن کالا یا نیروها
build-ups U نیروی کمکی تقویت نیروها
build-up U نیروی کمکی تقویت نیروها
landing forces U نیروها پیاده شونده به ساحل
build up U نیروی کمکی تقویت نیروها
standards U تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standard U تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
asynchronous U تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
simpler U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simple U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simplest U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
ingross U تحریر کردن جمع اوری نیروها
employment U کاربرد نیروها یا جنگ افزارها استفاده از
build-ups U بالا بردن توان رزمی نیروها
mechanical powers U نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
build up U بالا بردن توان رزمی نیروها
build-up U بالا بردن توان رزمی نیروها
commit U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
pantheism U فرضیهای که خدا را مرکب ازکلیه نیروها و پدیدههای طبیعی میداند
commits U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committed U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
target array U نمودار گرافیک نیروها و تاسیسات و وضعیت دشمن در منطقه هدف
transfer berth U دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
transfer area U در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
committing U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
run U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
runs U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
operation U ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
aerodynamics U شاخهای از علوم در موردتولید نیروها در اثر حرکت سطوح و اشکال مختلف درهوا یا سایر گازها
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
customs of the services U مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
mobilization reserves U ذخیرههای مربوط به بسیج نیروها امادهای بسیج
client side U داده یا برنامهای روی کامپیوتر مشتری ونه روی سرور اجرا میشود مثلاگ یک برنامه java script روی جستجوگر و کاربر اجرا میشود و برنامه کربردی مشتری است یا داده ذخیره شده ریو دیسک سخت کابر است
deployment operating base U پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
executes U اجرا
effecting U اجرا
execution U اجرا
execute U اجرا
executed U اجرا
ministration U اجرا
fulfilment U اجرا
effected U اجرا
effect U اجرا
implementation U اجرا
performance U اجرا
executing U اجرا
accomplishment U اجرا
performances U اجرا
operation U به اجرا
run U اجرا
exercize U اجرا
implementation U اجرا
application U اجرا
applications U اجرا
feasance U اجرا
administration U اجرا
runs U اجرا
completion U اجرا
administrations U اجرا
effective date U تاریخ اجرا
executors U مامور اجرا
sanctioned U ضمانت اجرا
sanction U ضمانت اجرا
executor U مامور اجرا
execute phase U مرحله اجرا
execute cycle U چرخه اجرا
implement U اجرا کردن
executing U زمان اجرا
implemented U اجرا کردن
executable U قابل اجرا
executing U حلقه اجرا
implementing U اجرا کردن
executable U اجرا پذیر
implements U اجرا کردن
enforcible U قابل اجرا
enforcement order U دستور اجرا
endorcement procedure U شیوه اجرا
sanctioning U ضمانت اجرا
executed U زمان اجرا
executed U حلقه اجرا
executed U اجرا کردن
assemble and go U همگذاری و اجرا
accomplisher U اجرا کننده
execute U زمان اجرا
unfulfilled U اجرا نشده
execute U حلقه اجرا
bumbailiff U مامور اجرا
sanctions U ضمانت اجرا
accomplishable U قابل اجرا
compile and go U همگردانی و اجرا
carry out U اجرا کردن
executing U اجرا کردن
carry into execution U اجرا کردن
practicable U قابل اجرا
carry into effect U اجرا کردن
executes U زمان اجرا
executes U حلقه اجرا
executes U اجرا کردن
non execution U عدم اجرا
enforce U به اجرا دراوردن
enforced U اجرا کردن
enforced U به اجرا دراوردن
enforces U اجرا کردن
enforces U به اجرا دراوردن
enforcing U اجرا کردن
enforcing U به اجرا دراوردن
perform U اجرا کردن
enforce U اجرا کردن
non performance U عدم اجرا
delivers U اجرا کردن
deliver U اجرا کردن
inexecution U عدم اجرا
load and go U بارکنش و اجرا
inexecutable U اجرا نشدنی
practicing U اجرا کردن
sergeants U مامور اجرا
sergeant U مامور اجرا
practise U اجرا کردن
practises U اجرا کردن
practising U اجرا کردن
mode of execution U طرز اجرا
performed U اجرا کردن
put in practice U اجرا کردن
executive officen U گماشته اجرا
executive bailiff U مامور اجرا
sergeant at arms U مامور اجرا
execution time U هنگام اجرا
execution time U حین اجرا
execution time U مدت اجرا
to put in practice U اجرا کردن
execution time U زمان اجرا
enforceable U قابل اجرا
inapplicable U اجرا نشدنی
run time U زمان اجرا
run manual U راهنمای اجرا
executory U قابل اجرا
performs U اجرا کردن
lictor U مامور اجرا
conducts U اجرا کردن
conducting U اجرا کردن
fulfit U اجرا کردن
fieri facias U حکم اجرا
conducted U اجرا کردن
usefulness U قابلیت اجرا
conduct U اجرا کردن
execute U اجرا کردن
feasibility U امکان اجرا
run book U دفتر اجرا
execution cycle U چرخه اجرا
doable <adj.> U اجرا شدنی
contrivable <adj.> U اجرا شدنی
achievable <adj.> U اجرا شدنی
manageable <adj.> U اجرا پذیر
makable [spv. makeable] <adj.> U اجرا پذیر
contrivable <adj.> U اجرا پذیر
effective U قابل اجرا
feasible <adj.> U اجرا شدنی
makable [spv. makeable] <adj.> U اجرا شدنی
makable <adj.> U اجرا پذیر
language U در زمان اجرا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com