English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to draw to a close U به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
his days U عمرش نزدیک است به پایان برسد
winner's circle U محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
burn out U تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
ends U خاتمه دادن خاتمه یافتن
ended U خاتمه دادن خاتمه یافتن
end U خاتمه دادن خاتمه یافتن
eol U پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
terminated U پایان دادن پایان یافتن
terminate U پایان دادن پایان یافتن
terminates U پایان دادن پایان یافتن
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
prorogation U خاتمه
expiry U خاتمه
sequels U خاتمه
termination U خاتمه
last a U خاتمه
closure U خاتمه
closures U خاتمه
endings U خاتمه
ending U خاتمه
sequel U خاتمه
ends U خاتمه
notice of cancellation U خاتمه
ended U خاتمه
dismissal U خاتمه
lay-off U خاتمه
letter of dismissal U خاتمه
withdrawal U خاتمه
abrogation U خاتمه
notice of determination U خاتمه
notice of termination U خاتمه
notice to quit U خاتمه
quitting U خاتمه
end U خاتمه
quit U خاتمه
end all U خاتمه
rises U خاتمه یافتن
to bring to an end U خاتمه دادن
terminate U خاتمه یافتن
to break off U خاتمه دادن
ending U خاتمه پیام
endings U خاتمه پیام
to knit up U خاتمه دادن
to put an end to U خاتمه دادن
call off U خاتمه دادن
due out U خاتمه یافته
ended U خاتمه یافتن
wrap up U خاتمه یافتن
end mark U نشان خاتمه
cessation U خاتمه دادن
expiration U خاتمه بازدم
expirations U خاتمه بازدم
rise U خاتمه یافتن
ended U خاتمه فرجام
closing U خاتمه عملیات
general discharge U خاتمه خدمت
end U خاتمه فرجام
ends U خاتمه یافتن
abort U خاتمه غیرعادی
ends U خاتمه فرجام
aborted U خاتمه غیرعادی
aborts U خاتمه غیرعادی
aborting U خاتمه غیرعادی
terminative U خاتمه دهنده
terminated U خاتمه یافتن
terminates U خاتمه یافتن
end U خاتمه یافتن
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
layoffs U خاتمه دادن به خدمت
termination U خاتمه دادن یا توقف
completing U خاتمه دادن به یک کار
lay off U بخدمت خاتمه دادن
layoff U خاتمه دادن به خدمت
complete U خاتمه دادن به یک کار
completed U خاتمه دادن به یک کار
completes U خاتمه دادن به یک کار
denunciation U اعلان الغاء یا خاتمه
denunciations U اعلان الغاء یا خاتمه
walking ticket U ورقه خاتمه خدمت
walking papers U ورقه خاتمه خدمت
terminates U خاتمه دادن منتهی
end of transmission block U خاتمه ارسال بلاک
terminate U خاتمه دادن منتهی
end spell U خاتمه کلمات رمز
abend U خاتمه غیر عادی
pt down U بزوربچیزی خاتمه دادن
post hostilities U بعداز خاتمه مخاصمات
abnormal end U خاتمه غیر عادی
to fight out U باجنگ خاتمه دادن
post hostilities U بعد از خاتمه درگیریها
end spell U خاتمه هر کلمه رمز
muster out U بخدمت خاتمه دادن
terminated U خاتمه دادن منتهی
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
terminates U محدود کردن خاتمه یافتن
completing U خاتمه یافته یا کامل شده
completes U خاتمه یافته یا کامل شده
ended U تمام کردن خاتمه دادن
completed U خاتمه یافته یا کامل شده
to wind up U خاتمه دادن بپایان رساندن
complete U خاتمه یافته یا کامل شده
to get done with U خاتمه دادن تمام کردن
to come to an end U خاتمه یافتن تمام شدن
post flight U بعد از خاتمه پرواز هواپیما
terminated U محدود کردن خاتمه یافتن
terminate U محدود کردن خاتمه یافتن
end U تمام کردن خاتمه دادن
ends U تمام کردن خاتمه دادن
disaffiliate U به همکاری یا شراکت خاتمه دادن
ended U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
abended U خاتمه یافته بطور غیر عادی
static U چاپ وضعیت سیستم پس از خاتمه فرآیند
ends U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
end U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
contract termination U فسخ یا خاتمه تمام یا قسمتی از قرارداد
logging U عمل خاتمه دادن عملیات در یک سیستم
adjourn U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
presentation layer U کدها و تقاضاهای شروع و خاتمه اتصال توافق می :ند
adjourns U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourning U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourned U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
reversing U سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reverses U سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reversed U سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
hang-ups U ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
hang-up U ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
hang up U ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
reverse U سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
burnout velocity U سرعت موشک در خاتمه سوختن خرج و تمام شدن ان
fielded U کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field U کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
groups U کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
group U کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
fields U کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
interpleader U محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند
interplead U پیش از اقامه دعوا بر کسی باهم دعوای حقوقی را خاتمه دادن
multiphase program U برنامهای که بیشتر از یک دستور بازیابی پیش از خاتمه اجرا نیاز دارد
text U کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
texts U کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
conclusions U پایان
cessation U پایان
windup U پایان
illmitable U بی پایان
illimitable U بی پایان
hexapod U شش پایان
fruition U پایان
end U پایان
initiator terminator U پایان ده
aeon U بی پایان
foreverness U بی پایان
decapoda U ده پایان
termination U پایان
finality U پایان
eternity U بی پایان
eternities U بی پایان
closest U پایان
incessant U پی در پی بی پایان
point U پایان
end line U خط پایان
finishes U پایان
finish U پایان
bourne U پایان
ending U پایان
endings U پایان
eternity U بی پایان
perpetuity U بی پایان
unfinished U بی پایان
inconclusive U بی پایان
never-ending U بی پایان
to sit out U تا پایان
conclusion U پایان
closer U پایان
forever U بی پایان
close U پایان
closes U پایان
infinite time U بی پایان
finis U پایان
endless U بی پایان
immortality U بی پایان
interminate U بی پایان
never ending U بی پایان
sempiternity U بی پایان
ends U پایان
abysm U بی پایان
unbound U بی پایان
abyss U بی پایان
abysses U بی پایان
period U پایان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com