Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
A constant guest is never welcome .
<proverb>
U
به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
glad hand
U
خوشامد گویی صمیمانه خوشامد گرم
house guest
U
میهمان
gate crasher
U
میهمان ناخوانده
host guest chemistry
U
شیمی میزبان- میهمان
ipso dixit
U
گفته بی دلیل گفته استبدادی
everblooming
U
همیشه بهار همیشه شکوفا
evergreens
U
همیشه سبز همیشه بهار
evergreen
U
همیشه سبز همیشه بهار
welcomes
U
خوشامد
welcoming
U
خوشامد
welcome
U
خوشامد
welcomed
U
خوشامد
welcomer
U
خوشامد گو
to bid welcome
U
خوشامد گفتن
welcoming
U
خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcome
U
خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcomed
U
خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcomes
U
خوشامد گفتن پذیرایی کردن
hen and chickens
U
همیشه بهار همیشه بهار باغی
complement
U
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complemented
U
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complementing
U
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complements
U
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
I was told ...
U
به من گفته شد ...
dicta
U
گفته
parol
U
گفته
dixit
U
گفته
dite
U
گفته
doctrines
U
گفته
sentences
U
گفته
sentence
U
گفته
sayings
U
گفته
saying
U
گفته
statements
U
گفته
sentencing
U
گفته
statement
U
گفته
doctrine
U
گفته
missatement
U
گفته نادرست
spoken
U
گفته شده
maxims
U
گفته اخلاقی
told
U
گفته شده
said
U
گفته شده
maxim
U
گفته اخلاقی
It is being said that ...
U
گفته می شود که ...
unsay
U
گفته نشدن
laconism
U
گفته پر مغز
tags
U
گفته مبتذل
statement
U
گفته بیانیه
ipso dixit
U
گفته محض
ipsedixit
U
گفته محض
so saying
U
اینرا گفته
that was said above
که دربالا گفته شد
he is said to have fled
U
گفته اند
that was said above
U
که درفوق گفته شد
statements
U
گفته بیانیه
to leave unsaid
U
نا گفته گذاردن
stated
<adj.>
<past-p.>
U
گفته شده
byword
U
گفته اخلاقی
tag
U
گفته مبتذل
bywords
U
گفته اخلاقی
named
<adj.>
<past-p.>
U
گفته شده
termed
<adj.>
<past-p.>
U
گفته شده
mentioned
<adj.>
<past-p.>
U
گفته شده
aforesid
U
پیش گفته شده
If only you had told me .
U
کاش به من گفته بودی
ipsedixit
U
خود او گفته است
foregoning
U
پیش گفته شده
d. of a statement
U
تکذیب گفته ایی
divers statements
U
گفته هایی چند
direct oration
U
گفته یا قول مستقیم
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
afore-mentioned
<adj.>
U
گفته شده در بالا
abovementioned
<adj.>
U
گفته شده در بالا
ipso dixit
U
او خود گفته است
it is truly said
U
راست گفته اند
above said
U
بالا گفته شده
it is well said
U
خوب گفته اند
aforementioned
<adj.>
U
گفته شده در بالا
It is an old saying that …
U
از قدیم گفته اند که ...
above-quoted
<adj.>
U
گفته شده در بالا
above-mentioned
<adj.>
U
گفته شده در بالا
everywhen
U
همیشه
year in year out
U
همیشه
incessantly
U
همیشه
sempre
U
همیشه
ever-
U
همیشه
ever
U
همیشه
eer
U
همیشه
frequenter
U
همیشه رو
for ever and aday
U
همیشه
for evermore
U
همیشه
ayŠaye
U
همیشه
at any time
<adv.>
U
همیشه
always
U
همیشه
at all hours
<adv.>
U
همیشه
any time
<adv.>
U
همیشه
anytime
<adv.>
U
همیشه
alway
U
همیشه
evermore
U
همیشه
at all times
U
همیشه
ay
U
همیشه
dictum
U
گفته افهار نظر قضایی
recant
U
گفته خود را تکذیب کردن
in p of my statement
U
برای اثبات گفته خودم
indirect oration
U
گفته یا قول غیر مستقیم
recants
U
گفته خود را تکذیب کردن
It needs to be said that ...
U
لازم هست که گفته بشه که ...
recanted
U
گفته خود را تکذیب کردن
in proof of his statement
U
برای اثبات گفته خود
ipsissima verba
U
عین بیانات و گفته شخص
Actions speak louder than words .
U
دو صد گفته چونیم کردار نیست
Enough has been said!
U
به اندازه کافی گفته شده!
recanting
U
گفته خود را تکذیب کردن
put in
<idiom>
U
اضافه چیزی که قبلا گفته شد
on cne's own initiative
U
بی انکه کسی گفته باشد
I told you , didnt I ?
U
من که بتو گفتم ( گفته بودم )
dictums
U
گفته افهار نظر قضایی
immortality
U
برای همیشه
foreverness
U
برای همیشه
forever
U
برای همیشه
infinite time
U
برای همیشه
eternity
U
برای همیشه
eternality
U
برای همیشه
aeon
U
برای همیشه
forever and a day
<idiom>
U
برای همیشه
on tap
<adj.>
U
همیشه در دسترس
perpetuity
U
برای همیشه
ad infinitum
U
برای همیشه
sinedie
U
برای همیشه
sempiternity
U
برای همیشه
once and for all
<idiom>
U
برای همیشه
adinfinitum
U
برای همیشه
dead load
U
همیشه بار
tipple
U
همیشه نوشیدن
tippled
U
همیشه نوشیدن
tipples
U
همیشه نوشیدن
calendula
U
گل همیشه بهار
tippling
U
همیشه نوشیدن
resident
U
که همیشه درکامپیوتراست
residents
U
که همیشه درکامپیوتراست
ay
U
برای همیشه
as usual
U
مانند همیشه
as ever
U
مانند همیشه
evermore
U
برای همیشه
marigold
U
گل همیشه بهار
amaranth
U
همیشه بهار
marigolds
U
گل همیشه بهار
permafrost
U
همیشه یخبسته
for good
U
برای همیشه
forever
U
برای همیشه
still
U
راکد همیشه
stiller
U
راکد همیشه
insenescible
U
همیشه جوان
immortally
U
تا جاودان همیشه
love lies bleeding
U
گل همیشه بهار
stillest
U
راکد همیشه
stills
U
راکد همیشه
to repeat oneself
U
کاریا گفته خودرا تکرار کردن
it say in the bible that
U
درکتاب مقدس گفته شده است
What you say is true in a sense .
U
گفته شما به معنایی صحیح است
affimable
U
شایسته انکه بطورقطع گفته شود
action speaks louder than words
<proverb>
U
دو صد گفته چون نیم کردار نیست
non collegiate
U
در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
undershot
U
درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
per
U
طبق جزئیات که در مشخصات گفته شده
i always photograph badly
U
عکس من همیشه بد در می اید
i have got him on my brain
U
همیشه به اوفکر میکنم
at someone's beck and call
<idiom>
U
همیشه آماده پذیرایی
for good
<idiom>
U
برای همیشه ،پایدار
positive definite matrix
U
ماتریس همیشه مثبت
evergreen trees
U
درختان همیشه سبز
chucker
U
پرتابگر همیشه خطازن
for keeps
<idiom>
U
تا ابد ،برای همیشه
japanese andromeda
U
بوته همیشه سبزاسیایی
I always stick to my word.
U
من همیشه سر حرفم می ایستم
ana
U
:مجموعه یا گلچینی از گفته هاو اقوال یک شخص
post classical
U
در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
panicky person
U
آدم همیشه نگران و دلواپس
abjures
U
برای همیشه ترک گفتن
abjured
U
برای همیشه ترک گفتن
go steady
<idiom>
U
همیشه بایک نفر قرارگذاشتن
abjure
U
برای همیشه ترک گفتن
to always look for things to find fault with
U
همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
to pledge one's troth
U
قول همیشه وفادار را دادن
never to be at a loss for an answer
U
همیشه حاضر جواب بودن
to get straight A's
U
همه درسها را
[همیشه]
۲۰ گرفتن
abjuring
U
برای همیشه ترک گفتن
jitterbug
U
آدم همیشه نگران و دلواپس
nervous Nelly
U
آدم همیشه نگران و دلواپس
exceptional
U
متفاوت ونه مثل همیشه
temporarily
U
برای زمان مشخص یا نه همیشه
as ... as ever
<adv.>
U
آنطور ... مثل همیشه
[سابق]
Sara always wanted a puppy.
U
سارا همیشه یک سگ پاپی می خواست.
He always gives in to his wife.
U
همیشه تسلیم زنش است
cast the first stone
<idiom>
U
همیشه آماده جنگیدن است
The shell does not always contain a pearl.
<proverb>
U
همیشه در صدف گوهر نباشد .
she always had her way
U
همیشه موافق میل اوعمل می شد
perennially
U
بطور ماندگاریا دائمی همیشه
I always fulfil my promises .
U
من همیشه به قولم عمل می کنم
non scrollable
U
که همیشه نمایش داده میشود.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com