English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vicarious U به نیابت قبول کردن جانشین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
subrogation U نیابت جانشین سازی
acceptable product U فراورده جانشین قابل قبول
take over U مسلط شدن غلبه کردن جانشین کردن جانشین شدن
viceroyalty U نیابت سلطنت مدت نیابت سلطنت
viceroyship U نیابت سلطنت مدت نیابت سلطنت
deputised U نیابت کردن نمایندگی کردن
deputized U نیابت کردن نمایندگی کردن
deputize U نیابت کردن نمایندگی کردن
deputizes U نیابت کردن نمایندگی کردن
deputizing U نیابت کردن نمایندگی کردن
deputising U نیابت کردن نمایندگی کردن
deputises U نیابت کردن نمایندگی کردن
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
kludge U جانشین کردن
swopped U جانشین کردن
substituted U جانشین کردن
swops U جانشین کردن
substituting U جانشین کردن
swap U جانشین کردن
swapped U جانشین کردن
swopping U جانشین کردن
swaps U جانشین کردن
substitute U جانشین کردن
fill in U جانشین کردن
replacing U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaces U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaced U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replace U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
substituted U تعویض جانشین کردن
ingraft U در ذهن جانشین کردن
substituting U تعویض جانشین کردن
substitute U تعویض جانشین کردن
procuration U نیابت
deputyship U نیابت
substitution U نیابت
procuance U نیابت
lieutenancy U نیابت
representation U نیابت
vicegerency U نیابت
vicarship U نیابت
vicariousness U نیابت
representations U نیابت
honored U قبول کردن
entertained U قبول کردن
honoring U قبول کردن
adopts U قبول کردن
entertains U قبول کردن
admitting U قبول کردن
passes U قبول کردن
admits U قبول کردن
to take in U قبول کردن
accord U قبول کردن
accorded U قبول کردن
accords U قبول کردن
honors U قبول کردن
pass U قبول کردن
accept U قبول کردن
passed U قبول کردن
honours U قبول کردن
admit U قبول کردن
adhibit U قبول کردن
accepting U قبول کردن
honouring U قبول کردن
entertain U قبول کردن
adopting U قبول کردن
adopt U قبول کردن
honour U قبول کردن
accepts U قبول کردن
honoured U قبول کردن
succession U نیابت توالی
rogatory commission U نیابت قضائی
rogatory U نیابت قضایی
successions U نیابت توالی
vice president U نیابت ریاست
regency U نیابت سلطنت
regencies U نیابت سلطنت
on behalf of U نیابت از طرف
lieutenancy U ناوبانی نیابت
honours U یاحوالهای را قبول کردن
matriculates U قبول کردن پذیرفتن
honors U یاحوالهای را قبول کردن
matriculated U قبول کردن پذیرفتن
matriculate U قبول کردن پذیرفتن
to take up the gauntlet U قبول مبارزه کردن
honouring U یاحوالهای را قبول کردن
take to <idiom> U سریعا قبول کردن
accepts U پسندیدن قبول کردن
accepting U پسندیدن قبول کردن
matriculating U قبول کردن پذیرفتن
to take up the glove U قبول مبارزه کردن
honored U یاحوالهای را قبول کردن
honoring U یاحوالهای را قبول کردن
To assume responsibility . U قبول مسئولیت کردن
To accept an invitation . دعوتی را قبول کردن
honour U یاحوالهای را قبول کردن
honoured U یاحوالهای را قبول کردن
acceptance of goods U قبول کردن کالا
to incur a risk U ریسکی را قبول کردن
disapprove U قبول نکردن رد کردن
disapproves U قبول نکردن رد کردن
viceregal U مربوط به نیابت سلطنت
viceroyal U مربوط به نیابت سلطنت
vice regent U وابسته به نیابت سلطنت
shell out U هزینه چیزی را قبول کردن
keep an appointment U قبول کردن قرار ملاقات
passed U تصویب کردن قبول شدن
passes U تصویب کردن قبول شدن
To adopt a child ( an infant ) . U کودکی را بفرزندی قبول کردن
pass U تصویب کردن قبول شدن
letters rogatory U نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
economic and social council U به نیابت از طرف مجمع عمومی است
rogatory letters U نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
refuse U قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refused U قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refusing U قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refuses U قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
princess regent U شاهزاده خانمیکه نیابت سلطنت راعهده دارباشد
ratifying U قبول کردن تصویب کردن
adopting U قبول کردن اتخاذ کردن
adopts U قبول کردن اتخاذ کردن
ratify U قبول کردن تصویب کردن
ratifies U قبول کردن تصویب کردن
ratified U قبول کردن تصویب کردن
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
algebra U استفاده از حروف در برخی عملیات محاسباتی مشخص برای جانشین کردن اعداد ناشناخته یا یک محدودهای از اعداد ممکن
pooler U وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
adopted types U انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
successor U جانشین
deputy U جانشین
replacements U جانشین
substitute U جانشین
heir U جانشین
deputies U جانشین
relief U جانشین
subsitute U جانشین
locum U جانشین
succedaneum U جانشین
succedent U جانشین
locums U جانشین
succeeder U جانشین
superseder U جانشین
vicar U جانشین
vicars U جانشین
substituted U جانشین
surrogate U جانشین
absence indicator U جانشین
replacement U جانشین
imam or imaum U جانشین
standby U جانشین
standbys U جانشین
surrogates U جانشین
locumtenens U جانشین
substituting U جانشین
complete substitution U جانشین کامل
displacement U جانشین سازی
substitution U جانشین سازی
mother substitute U جانشین مادر
mother surrogate U جانشین مادر
fill in U جانشین شونده
father surrogate U جانشین پدر
expromissor U جانشین بدهکار
standby application U کاربرد جانشین
repeater U پرچم جانشین
backup U جانشین بازیگر
replacement U جانشین سازی
alternate forms U شکلهای جانشین
replacements U جانشین سازی
displace U جانشین شدن
displace U جابجاکردن جانشین
heir U جانشین شدن
surrogates U جانشین شدن
displaced U جابجاکردن جانشین
displaced U جانشین شدن
displaces U جابجاکردن جانشین
incomer U جانشین مهاجر
displacing U جانشین شدن
displacing U جابجاکردن جانشین
vacant succession U بدون جانشین
displaces U جانشین شدن
b. eliminator U جانشین باتری ب
surrogate U جانشین شدن
vicar of christ U جانشین یا خلیفه
surreptitiously U محرمانه جانشین
alias U نام جانشین
aliases U نام جانشین
succedaneous U متعاقب جانشین
pinch U اندک جانشین
pinches U اندک جانشین
substitute goods U کالاهای جانشین
to take over U جانشین شدن
wlldcard U علامت جانشین
substitute goals U هدفهای جانشین
he succeeded his father U جانشین پدرش شد
naturalize U اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalizes U اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalises U اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalising U اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalizing U اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
stand-ins U جانشین هنرپیشه شدن
deputy U قائم مقام جانشین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com