Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
it was at its height
U
به منتهای درجه رسیده بود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
head over heels
<idiom>
U
منتهای درجه
the uttermost poverty
U
منتهای بینوایی
with all speed
U
منتهای سرعت
the utmost love
U
منتهای دوستی
at best
U
منتهای مراتب
the utmost limits
U
دورترین منتهای کوشش
utmost
U
منتهای کوشش حداکثر
low water mark
U
منتهای بدی اوضاع
to work out
U
منتهای استفاده را کردن از
i did my best
U
منتهای کوشش خود را کردم
to strain every nerve
U
منتهای کوشش را بعمل اوردن
to stain every nervers
U
منتهای کوشش خود را کردن
to exhaust one's efforts
U
منتهای کوشش را بعمل اوردن
it is of the last importance
U
منتهای اهمیت را دارا است
epicurus
U
بود خوش گذرانی منتهای سعادت
i did my very best
U
منتهای کوشش خود را بعمل اوردم
beam attack
U
تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
shoulder patch
U
درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator
U
صفحه مدرج درجه طبلک درجه
sighting bar
U
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
superelevation
U
درجه ارتفاع درجه بلندی
third class
U
درجه سوم بلیط درجه 3
third-class
U
درجه سوم بلیط درجه 3
sighting leaf
U
ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
headed
U
رسیده
riper
U
رسیده
consummated
U
رسیده
mellowed
U
رسیده
consummate
U
رسیده
mellowing
U
رسیده
ripe
U
رسیده
consummates
U
رسیده
mellows
U
رسیده
ripest
U
رسیده
consummating
U
رسیده
mellow
U
رسیده
maturation
U
رسیده شدن
culminant
U
باوج رسیده
It's time
U
وقتش رسیده که
in-
U
:رسیده امده
in
U
:رسیده امده
jack in office
U
رسیده است
in wards
U
کالای رسیده
imported
U
کالای رسیده
import
U
کالای رسیده
knee high
U
بزانو رسیده
importing
U
کالای رسیده
floor length
U
رسیده بکف
over ripe
U
زیاد رسیده
overdue
U
موعد رسیده
ripely
U
بطور رسیده
approved
U
به تایید رسیده
approvingly
U
به تایید رسیده
climactic
U
باوج رسیده
full fledged
U
بالغ رسیده
fullest
U
بالغ رسیده
full
U
بالغ رسیده
agreed
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
allowed
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
approved
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
full-fledged
U
بالغ رسیده
new arrived
U
تازه رسیده
overripe
U
بسیار رسیده
passed
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
new come
U
تازه رسیده
authorized
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
Inc
U
به ثبت رسیده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
I am fed up to the back teeth . I cant stomack it any more.
U
جانم به لبم رسیده
elvis has left the building
<idiom>
U
[نمایش به اتمام رسیده]
evaluations
U
ارزیابی اخبار رسیده
ripen
U
رسیده کردن یاشدن
Did it ever occur to you that …
U
تا کنون بفکرت رسیده که ...
ripened
U
رسیده کردن یاشدن
ripening
U
رسیده کردن یاشدن
confirmation
U
تایید ازاطلاعات رسیده
ripens
U
رسیده کردن یاشدن
evaluation
U
ارزیابی اخبار رسیده
nouveau riche
U
تازه بدوران رسیده
pensionable
U
وقت بازنشستگی رسیده
nouveau-riche
U
تازه بدوران رسیده
nouveaux-riches
U
تازه بدوران رسیده
antemortem
U
مرگ زود رسیده
on end
<idiom>
U
بنظر به پایان رسیده
letterbox
U
جعبهی نامههای رسیده
indents
U
سفارش رسیده از خارج
indenting
U
سفارش رسیده از خارج
indent
U
سفارش رسیده از خارج
letterboxes
U
جعبهی نامههای رسیده
intersection point
U
نقطه بهم رسیده
grown
U
رسیده جوانه زده
saturant
U
بحد اشباع رسیده
aggrieved
U
محنت رسیده مغموم
inwards
U
واردات کالای رسیده
raised to the purple
U
بپایه مترانی رسیده
parvenu
U
تازه بدوران رسیده
parvenus
U
تازه بدوران رسیده
jumped-up
U
تازه به دوران رسیده
bequests
U
ارثی که بنابوصیت رسیده
bequest
U
ارثی که بنابوصیت رسیده
syngraph
U
تنظیم کنندگان رسیده باشد
he has been put to his trumps
U
کاردبه استخوانش رسیده است
perfecting
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
if i had brains
<idiom>
U
اگر عقلم رسیده بود
paprica
U
میوه رسیده فلفل قرمز
patentee
U
ذینفع اختراع به ثبت رسیده
feed water
U
اب رسیده به دیگ بخار ناو
he is up a gum tree
U
کاردبه استخوانش رسیده است
perfects
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
i am nat my last shifts
U
کارد به استخوانم رسیده است
perfected
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
perfect
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
it is time i was going
U
وقت رفتن من رسیده است
paprika
U
میوه رسیده فلفل قرمز
the story is at an end
U
استان به پایان رسیده است
it is high time to go
U
وقت رفتن رسیده است
brevet
U
درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
Has a letter arrived for me?
U
آیا برای من نامه ای رسیده است؟
embryonic membrane
U
ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
heirloom
U
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
I have just received your letter.
U
کاغذت تازه به دستم رسیده است
heirlooms
U
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
upstarts
U
تازه بدوران رسیده ادم متکبر
things have come to a pretty pass
U
کار بجای باریک رسیده است
haricots
U
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
the bill of has come to mature
U
وعده پرداخت برات رسیده است
haricot
U
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
backtell
U
ابلاغ دستورات رسیده از رده بالا
upstart
U
تازه بدوران رسیده ادم متکبر
the bill has come to maturity
U
وعده پرداخت برات رسیده است
irreducibility
U
حالت چیزیکه به کمینه رسیده و از ان دیگرکمترنمیشود
priming
U
استر کاری چیدن برگ رسیده تنباکو
semifinalist
U
کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
ground waves
U
امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
It's time to prepare the meal.
U
وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !
U
خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
centralized items
U
اقلامی که دستور کنترل توزیع تمرکزی ان رسیده
young people
U
دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
Now it is about time to head home!
U
الان وقتش رسیده به خانه برویم
[بروم]
!
demand frequency
U
نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
dowagers
U
بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
dowager
U
بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
aposteriori
U
از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
carpetbagger
U
تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
carpetbaggers
U
تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
brie
U
پنیر نرمی که بوسیله کفک رسیده شده باشد
dowager
U
بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
nonagium
U
عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
dowagers
U
بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
exponent
U
شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
exponents
U
شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
end
U
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ends
U
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ended
U
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
master at arms
U
درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
division police petty officer
U
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
hot valve clearance
U
فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
things have come to a pretty
U
کاربجای باریک رسیده است کارو بار خراب است
interpretation
U
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretations
U
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
chocked nozzle
U
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
grade
U
درجه
degree
U
درجه
lengths
U
درجه
degrees
U
درجه
high-class
U
درجه یک
second class
U
درجه دو
third rate
U
درجه سه
proportions
U
درجه
top-notch
U
درجه یک
clinical thermometer
U
درجه
proportion
U
درجه
ranks
U
درجه
ranked
U
درجه
rank
U
درجه
aquastat
U
درجه
length
U
درجه
third-rate
U
درجه سه
slap-up
U
درجه یک
copesetic
U
درجه یک
grades
U
درجه
copacetic
U
درجه یک
number one
U
درجه یک
chinical t.
U
درجه
echelons
U
درجه
first class
U
درجه یک
pitches
U
درجه
title
U
درجه
pitch
U
درجه
classy
U
درجه یک
elevations
U
درجه
titles
U
درجه
equally
<adv.>
U
به یک درجه
mark
U
درجه
gauge
U
درجه
gauged
U
درجه
echelon
U
درجه
elevation
U
درجه
gauges
U
درجه
topnotch
U
درجه یک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com