Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bid
U
به مناقصه یا مزایده گذاشتن
bids
U
به مناقصه یا مزایده گذاشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tenderest
U
مناقصه مزایده
tendered
U
مناقصه مزایده
tender
U
مناقصه مزایده
tendering
U
مناقصه مزایده
bids
U
مناقصه مزایده
bid
U
مناقصه مزایده
tendering
U
پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
tenderest
U
پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
tender
U
پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
by tender
U
از طریق مزایده یا مناقصه
tendered
U
پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
bid bond
U
ضمانت شرکت در مناقصه یا مزایده
bid bond
U
ضمانتنامه شرکت در مناقصه یا مزایده
invite to tender
U
دعوت به مناقصه یا مزایده کردن
tender bond
U
ضمانتنامه شرکت در مناقصه یا مزایده
call for tender
U
برای مزایده یا مناقصه فراخواندن
to advertise for bids
U
چیزی را به مناقصه گذاشتن
to invite tenders for something
U
چیزی را به مناقصه گذاشتن
put up to auction
U
به مزایده گذاشتن
high tender
U
به مزایده گذاشتن
to invite tenders for something
U
چیزی را به مزایده گذاشتن
to advertise for bids
U
چیزی را به مزایده گذاشتن
tendering
U
مناقصه
tenders
U
مناقصه
tender
U
مناقصه
tendered
U
مناقصه
tenderest
U
مناقصه
low bids
U
مناقصه
low tender
U
مناقصه
lay off
<idiom>
U
به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
bids
U
پیشنهاد مناقصه
invitation to tender
U
دعوت به مناقصه
bid
U
پیشنهاد مناقصه
bid bond
U
ضمانتنامه مناقصه
public submission
U
مناقصه رسمی
official submission
U
مناقصه عمومی
tender notice
U
مناقصه دهنده
bid bond
U
ضمانتنامه شرکت در مناقصه
earnest money
U
ضمانتنامه شرکت در مناقصه
tender notice
U
اگهی دعوت به مناقصه
tenders conditions
U
شرایط عمومی مناقصه
bid guarantee
U
ضمانتنامه شرکت در مناقصه
tenderest
U
مزایده
tender
U
مزایده
public sale
U
مزایده
tendered
U
مزایده
bidding
U
مزایده
auctioning
U
مزایده
tendering
U
مزایده
high tender
U
مزایده
auctions
U
مزایده
auctioned
U
مزایده
high bids
U
مزایده
auction
U
مزایده
tender bonds
U
ضمانت نامههای مناقصه یامزایده
tenderer
U
شرکت کننده در مناقصه یامزایده
bidders
U
شرکت کننده در مناقصه یامزایده
bidder
U
شرکت کننده در مناقصه یامزایده
outcry
U
حراج مزایده
outcries
U
حراج مزایده
biddability
U
مزایده شدنی
appeal for tenders
U
درخواست مزایده
auction sale
U
مزایده فروش
invitation to tender
U
دعوت به مزایده
auctioneers
U
متصدی مزایده
highest bidder
U
برنده مزایده
sell by auction
U
به مزایده فروختن
bids
U
پیشنهاد مزایده
bid
U
پیشنهاد مزایده
auctioneer
U
متصدی مزایده
auction of rug
U
حراج و مزایده فرش
bidding
U
پیشنهاد مزایده کردن
licit
U
فروش ازطریق مزایده
run into
<idiom>
U
اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lids
U
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lid
U
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
tender guarantee
U
ضمانت شرکت در مزایده یامناقصه
tenderer
U
شرکت کننده در مزایده یامناقصه
tenderer
U
پیشنهاد دهنده در مزایده یامناقصه
To leave behinde.
U
جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
to leave someone in the lurch
U
کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
selling race
U
مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
bid
U
خداحافظی کردن قیمت خریدرا معلوم کردن مزایده
bids
U
خداحافظی کردن قیمت خریدرا معلوم کردن مزایده
reserve price
U
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
let
U
گذاشتن
go on
<idiom>
U
گذاشتن
infiltrate
U
گذاشتن
to trample on
U
گذاشتن
inculcating
U
پا گذاشتن
infiltrates
U
گذاشتن
infiltrating
U
گذاشتن
to pickle a rod for
U
گذاشتن
teasing
U
سر به سر گذاشتن
inculcates
U
پا گذاشتن
leave
U
گذاشتن
to lay it on with a trowel
U
گذاشتن
apostrophize
U
گذاشتن
lay
U
گذاشتن
letting
U
گذاشتن
inculcate
U
پا گذاشتن
lays
U
گذاشتن
inculcated
U
پا گذاشتن
load
U
گذاشتن
To be gettingh on in years.
U
پا به سن گذاشتن
infiltrated
U
گذاشتن
puts
U
گذاشتن
take in
U
تو گذاشتن
getting on in years
U
پا به سن گذاشتن
question answer
U
در صف گذاشتن
put
U
گذاشتن
placements
U
گذاشتن
placement
U
گذاشتن
misplace
U
جا گذاشتن
place
U
گذاشتن
places
U
گذاشتن
placing
U
گذاشتن
to run in
U
تو گذاشتن
putting
U
گذاشتن
lets
U
گذاشتن
mislaid
U
جا گذاشتن
mislay
U
جا گذاشتن
mislaying
U
جا گذاشتن
mislays
U
جا گذاشتن
loads
U
گذاشتن
to take in
U
تو گذاشتن
ti turn in
U
تو گذاشتن
leaving
U
گذاشتن
run home
U
جا گذاشتن
Welsh
U
کلاه گذاشتن
to grow in years
U
پابسن گذاشتن
flyblow
U
تخم گذاشتن
respects
U
احترام گذاشتن به
respect
U
احترام گذاشتن به
expose
U
بی پناه گذاشتن
exposes
U
بی پناه گذاشتن
mortgages
U
گرو گذاشتن
emplace
U
کار گذاشتن
mortgage
U
گرو گذاشتن
enshrine
U
درزیارتگاه گذاشتن
enchase
U
در نگین گذاشتن
traces
U
اثر گذاشتن
encradle
U
درگهواره گذاشتن
traced
U
اثر گذاشتن
trace
U
اثر گذاشتن
to beat back
U
عقب گذاشتن
to call for tenders
U
بمناقصه گذاشتن
to put to contract
U
بمناقصه گذاشتن
salve
U
ضماد گذاشتن
exposing
U
بی پناه گذاشتن
pignus
U
گرو گذاشتن
four horsemen
U
جا گذاشتن میلههای 1 و 2 و4 و 7 یا 1 و 3 و 6 و 01
to hand down
U
بارث گذاشتن
to hang up
U
معوق گذاشتن
leather
U
چرم گذاشتن به
to make a for
U
دردسترس گذاشتن
to put a way
U
کنار گذاشتن
to put by
U
کنار گذاشتن
to put in pledge
U
گرو گذاشتن
embarks
U
درکشتی گذاشتن
embarking
U
درکشتی گذاشتن
embarked
U
درکشتی گذاشتن
embark
U
درکشتی گذاشتن
to put up forsale
U
بمزایده گذاشتن
to put up to a
U
بمزایده گذاشتن
to sell by a
U
بمزایده گذاشتن
cloisters
U
درصومعه گذاشتن
cloister
U
درصومعه گذاشتن
to set a trap
U
تله گذاشتن
invested
U
سرمایه گذاشتن
investing
U
سرمایه گذاشتن
to have the heels of any one
U
کسیرادردوعقب گذاشتن
to keep in d.
U
امانت گذاشتن
to lay anegg
U
تخم گذاشتن
to lay aside
U
کنار گذاشتن
invest
U
سرمایه گذاشتن
oviposit
U
تخم گذاشتن
embeds
U
کار گذاشتن
embed
U
کار گذاشتن
badgers
U
:سربسر گذاشتن
badgering
U
:سربسر گذاشتن
badger
U
:سربسر گذاشتن
to lay it on with a trowel
U
کار گذاشتن
to leave a margin
U
حاشیه گذاشتن
to leave off
U
کنار گذاشتن
invests
U
سرمایه گذاشتن
to set down
U
بزمین گذاشتن
overtop
U
عقب گذاشتن
put out to interest
U
به بهره گذاشتن
hang-ups
U
معوق گذاشتن
hang-up
U
معوق گذاشتن
hang up
U
معوق گذاشتن
strands
U
تنها گذاشتن
strand
U
تنها گذاشتن
pigged
U
بچه گذاشتن
inshrine
U
درمزار گذاشتن
incase etc
U
در لفاف گذاشتن
incase etc
U
در جعبه گذاشتن
impignorate
U
گرو گذاشتن
impignorate
U
رهن گذاشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com