Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To achieve ones object ( aim ) .
U
به مقصود خود رسیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
object code
U
خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
object module
U
واحد مقصود ماژول مقصود
object code
U
برنامه مقصود دستورالعملهای مقصود
the end sanctifies the means
U
خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
beat
U
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beats
U
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
to come in first
U
پیش ازهمه رسیدن زودترازهمه رسیدن
to come to a he
U
باوج رسیدن بمنتهادرجه رسیدن
designs
U
مقصود
design
U
مقصود
no offences was meant
U
مقصود
innuendos
U
مقصود
innuendo
U
مقصود
significance
U
مقصود
innuendoes
U
مقصود
objectless
U
بی مقصود
objected
U
مقصود
indirect objects
U
مقصود
purposelessly
U
مقصود
objectives
U
مقصود
point
U
مقصود
objecting
U
مقصود
objects
U
مقصود
object
U
مقصود
objective
U
مقصود
meanings
U
مقصود
meaning
U
مقصود
direct objects
U
مقصود
object machine
U
ماشین مقصود
object code
U
دستورالعمل مقصود
object program
U
برنامه مقصود
object module
U
واحد مقصود
purposefully
U
با داشتن مقصود
target disk
U
دیسک مقصود
target program
U
برنامه مقصود
misconstrued
U
در فهمیدن مقصود
ideas
U
مقصود معنی
idea
U
مقصود معنی
misconstruing
U
در فهمیدن مقصود
to what end?
U
برای چه مقصود
misconstrues
U
در فهمیدن مقصود
objective language
U
زبان مقصود
object routin
U
روال مقصود
purposes
U
غرض مقصود
purposes
U
هدف مقصود
purpose
U
غرض مقصود
purpose
U
هدف مقصود
target language
U
زبان مقصود
object language
U
زبان مقصود
nonce
U
مقصود فعلی
inexpressive
U
نرساننده مقصود
sentiment
U
نیت مقصود
object computer
U
کامپیوتر مقصود
misconstrue
U
در فهمیدن مقصود
he has an a. to grind
U
مقصود دارد
purposive
U
متضمن مقصود
propositions
U
مقصود قیاس منطقی
for the nonce
U
برای مقصود فعلی
propositioning
U
مقصود قیاس منطقی
proposition
U
مقصود قیاس منطقی
i misapprehended him
U
مقصود او را درست نفهمیدم
propositioned
U
مقصود قیاس منطقی
drifted
U
مقصود جریان اهسته
drift
U
مقصود جریان اهسته
object deck
U
دسته کارت مقصود
drifting
U
مقصود جریان اهسته
drifts
U
مقصود جریان اهسته
And exactly what do you mean by that ?
U
مقصود ؟( درمقام اعتراض )
now what did you mean by it
U
مقصود شماچه بود
lad der
U
وسیله پیشرفت یارسیدن به مقصود
do you see what i mean?
U
ایا میفهمید مقصود من چیست
object oriented programming
U
برنامه نویسی مقصود گرا
what is the purpose of thislaw
U
مقصود از این قانون چیست
what do you meant
U
مقصود شما چیست چه مراددارید چه می خواهید
much little
U
هنگامی که درجه کمتری مقصود باشد
that is i. to this purpose
U
برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
The moral point of this story is that…
U
مقصود از این کتاب داستان درواقع اینست که ...
dedicated
U
کامپیوتری که فقط برای مقصود خاصی است
area
U
بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
areas
U
بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
feather bedding
U
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding
U
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
fullwrite professional
U
یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
source computer
U
کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
land
U
رسیدن
attain
U
رسیدن
get at
U
رسیدن به
catch up
U
رسیدن به
peer
U
رسیدن
accede
U
رسیدن
accru
U
رسیدن
attaint
U
رسیدن به
escalate
U
رسیدن
peered
U
رسیدن
attains
U
رسیدن
attaining
U
رسیدن
peering
U
رسیدن
attained
U
رسیدن
light or lighted
U
رسیدن
arrive
U
رسیدن
arrived
U
رسیدن
arriving
U
رسیدن
reaching
U
رسیدن
reaching
U
رسیدن به
reaches
U
رسیدن
reaches
U
رسیدن به
reached
U
رسیدن
reached
U
رسیدن به
reach
U
رسیدن
comes
U
رسیدن
befall
U
در رسیدن
befallen
U
در رسیدن
befalling
U
در رسیدن
befalls
U
در رسیدن
befell
U
در رسیدن
maturate
U
رسیدن
acceded
U
رسیدن
accedes
U
رسیدن
acceding
U
رسیدن
arrives
U
رسیدن
come
U
رسیدن
reach
U
رسیدن به
take in (money)
<idiom>
U
رسیدن
get
U
رسیدن
overtake
U
رسیدن به
overtaken
U
رسیدن به
overtakes
U
رسیدن به
escalating
U
رسیدن
escalates
U
رسیدن
escalated
U
رسیدن
run up
U
رسیدن
arr
U
رسیدن
arrival
U
رسیدن
getting
U
رسیدن
expire
U
به سر رسیدن
approach
U
رسیدن
approached
U
رسیدن
approaches
U
رسیدن
gets
U
رسیدن
to see to
U
رسیدن
to fetch up
U
رسیدن
to d. up with
U
رسیدن به
to come by
U
رسیدن
to come to hand
U
رسیدن
to come to a he
U
رسیدن
to catch up
U
رسیدن به
aims
U
رسیدن
aim
U
رسیدن
aimed
U
رسیدن
to get at
U
رسیدن به
meet of approval of
U
به تصویب ..... رسیدن
reach an agreement
U
به توافق رسیدن
strike oil
U
به نفت رسیدن
to come to an end
U
بپایان رسیدن
land vi
U
بزمین رسیدن
forereach
U
فرا رسیدن
to reach a place
U
بجایی رسیدن
fetch up
U
به نتیجه رسیدن
come down by inheritance
U
به ارث رسیدن
to turn out
U
به پایان رسیدن
to be late
U
دیر رسیدن
to be duly punished for
U
به کیفر ..... رسیدن
handed down
U
به تواتر رسیدن
grow up
U
به سن بلوغ رسیدن
go round
U
به همه رسیدن
to be approved
U
به تصویب رسیدن
to attain on's majority
U
بحدرشد رسیدن
come about
U
بانجام رسیدن
run out
U
باخر رسیدن
on station
U
رسیدن به هدف
pull up with
U
به چیزی رسیدن
to draw level
U
بحریف رسیدن
to draw to an end
U
بته رسیدن
to fall due
U
موعد رسیدن
wrap up
U
به نتیجه رسیدن
to wait
U
خدمت رسیدن
to strike oil
U
بنفت رسیدن
pull up to
U
به چیزی رسیدن
to run out
U
بپایان رسیدن
to round into a man
U
بمردی رسیدن
to pay the penalty of
U
بسزای .... رسیدن
to meet the a of
U
به تصویب رسیدن
to go round
U
به همه رسیدن
to a greatness
U
به بزرگی رسیدن
outjockey
U
در رسیدن پوشاندن
Welcome back.
U
رسیدن بخیر
To reach ones destination.
U
بمقصد رسیدن
at the end of one's rope
<idiom>
U
به آخرخط رسیدن
have it
<idiom>
U
به جواب رسیدن
to come to a end
U
به پایان رسیدن
to the wall
<idiom>
U
به آخر خط رسیدن
to the eye
<idiom>
U
به نظر رسیدن
taper off
<idiom>
U
کم کم به آخر رسیدن
last straw
<idiom>
[به آخر خط رسیدن]
to come to a point
U
بنوک رسیدن
get on in years
<idiom>
U
به سن پیری رسیدن
get hold of (something)
<idiom>
U
به مالکیت رسیدن
down to the wire
<idiom>
U
به آخر خط رسیدن
dead end
<idiom>
U
به آخرخط رسیدن
come to the point
<idiom>
U
به نکتهاصلی رسیدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com