English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
be up to U به عهده کسی بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
undertakes U عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertaken U عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertake U عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertaking U عهده
responsibility U عهده
on U عهده
responsibilities U عهده
cope U از عهده برامدن
take over U به عهده گرفتن
take out U از عهده برامدن
coped U از عهده برامدن
charge U عهده داری
charge U عهده دارکردن
charges U عهده داری
charges U عهده دارکردن
entrusted U عهده دار
to be incapable U از عهده بر نیامدن
copings U از عهده برامدن
copes U از عهده برامدن
incumbency U عهده داری
affords U از عهده برامدن
undertaking U به عهده گرفتن
acquit از عهده برآمدن
charged U عهده دار
afford از عهده برآمدن
afforded U از عهده برامدن
responsible U عهده دار
affording U از عهده برامدن
drawen on the national bank U عهده بانک ملی
stand U عهده دارشدن موقعیت
charge some one with U به عهده کسی گذاشتن
I am not up to it . It is beyond my control. I cannot cope . U از عهده من خارج است
draw U کشیده شدن عهده
guarantee U عهده دار شدن
guaranteed U عهده دار شدن
guarantees U عهده دار شدن
drawn on U کشیده شدن عهده
sponsorship U عهده گیری اعانت
assume U عهده دار شدن
assumes U عهده دار شدن
at owner's risks U ریسک به عهده مالک
draws U کشیده شدن عهده
emprise U تقریر عهده دار شدن
draw on U عهده کسی برات کشیدن
duties on buyer's account U حقوق گمرکی به عهده خریداراست
carrige forward U کرایه به عهده گیرنده کالا
answered U جواب دادن از عهده برامدن
answering U جواب دادن از عهده برامدن
hold the fort <idiom> U از عهده کاری شاق برآمدن
answers U جواب دادن از عهده برامدن
answer U جواب دادن از عهده برامدن
carrier's risk U خطرات به عهده حمل کننده
caveat subscriptor U مسئولیت به عهده عضو میباشد
take the chair U ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
the burden of proof rests of claimant U بار اثبات بر عهده شاکی است
(in) charge of something <idiom> U مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
acquitting U از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
acquits U از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
owner's risk U خطر یاخطرات به عهده صاحب کالا
to bear any customs duties U هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن
the burden of proof rests with U اثبات ادعا بر عهده مدعی است
carrier's risk U ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
see one's way clear to do something <idiom> U احساس از عهده کاری برآمدن را داشتن
He wI'll give a good account of himself. U خوب از عهده اینکار برخواهد آمد
To assume office . U عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
monopolylogue U نمایشی که در ان یک تن عهده دارچند بخش است
carry the ball <idiom> U قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
cashier's check U چکی که بانک عهده خود بکشد
to bear all customs duties and taxes U تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
bisque U امتیاز تعادلی که زمان استفاده از ان به عهده بازیگراست
I shall personally undertake tht you make a profit. U من شخصا" به عهده می گیرم که شما سود ببرید
tenantable repair U تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
primary U کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
He undertook the primiership at the age of eighty. U درهشتاد سالگی عهده دار سمت نخست وزیری شد
tackled U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
parlementaire U کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
hanging committee U انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
tackle U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
profit centre U قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
at owner's risk U معامله با قید این که هر گونه خسارت به عهده صاحب جنس باشد
devices U برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device U برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
answering machine U نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
answering machines U نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
place utility U استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
lu U LU و LU کنترل بخشها را به عهده دارند. LU ارتباط بین وسایل و LU را تامین میکند و پروتکل peer-to-peer است
undertakes U متعهد شدن عهده دار شدن
undertake U متعهد شدن عهده دار شدن
undertaken U متعهد شدن عهده دار شدن
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
moons U سرگردان بودن اواره بودن
slouched U خمیده بودن اویخته بودن
urgency U فوتی بودن اضطراری بودن
governs U نافذ بودن نافر بودن بر
slouch U خمیده بودن اویخته بودن
slouching U خمیده بودن اویخته بودن
consist U شامل بودن عبارت بودن از
look for U منتظر بودن درجستجو بودن
moon U سرگردان بودن اواره بودن
slouches U خمیده بودن اویخته بودن
govern U نافذ بودن نافر بودن بر
governed U نافذ بودن نافر بودن بر
owe U مدیون بودن مرهون بودن
owes U مدیون بودن مرهون بودن
disagree U مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreed U مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreeing U مخالف بودن ناسازگار بودن
consists U شامل بودن عبارت بودن از
consisting U شامل بودن عبارت بودن از
discord U ناجور بودن ناسازگار بودن
have U مالک بودن ناگزیر بودن
abut U مماس بودن مجاور بودن
abuts U مماس بودن مجاور بودن
conditionality U شرطی بودن مشروط بودن
ablest U لایق بودن مناسب بودن
to stand for U نامزد بودن هواخواه بودن
inhere U جبلی بودن ماندگار بودن
abler U لایق بودن مناسب بودن
owed U مدیون بودن مرهون بودن
abutted U مماس بودن مجاور بودن
disagrees U مخالف بودن ناسازگار بودن
having U مالک بودن ناگزیر بودن
consisted U شامل بودن عبارت بودن از
stravaig U سرگردان بودن بی هدف بودن
depended U مربوط بودن منوط بودن
wanted U فاقد بودن محتاج بودن
agreeing U متفق بودن همرای بودن
includes U شامل بودن متضمن بودن
haze U گرفته بودن مغموم بودن
agrees U متفق بودن همرای بودن
pend U معوق بودن بی تکلیف بودن
pertains U مربوط بودن متعلق بودن
to be due U مقرر بودن [موعد بودن]
depends U مربوط بودن منوط بودن
pertained U مربوط بودن متعلق بودن
stravage U سرگردان بودن بی هدف بودن
on guard U مراقب بودن نگهبان بودن
depend U مربوط بودن منوط بودن
appertain U مربوط بودن متعلق بودن
appertains U مربوط بودن متعلق بودن
reside U ساکن بودن مقیم بودن
resided U ساکن بودن مقیم بودن
agree U متفق بودن همرای بودن
pertain U مربوط بودن متعلق بودن
precedes U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
appertaining U مربوط بودن متعلق بودن
appertained U مربوط بودن متعلق بودن
include U شامل بودن متضمن بودن
precede U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
resides U ساکن بودن مقیم بودن
want U فاقد بودن محتاج بودن
service U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
serviced U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
close corporation U شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
dedicated U کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
paging U فرمولی که مدیریت حافظه حافظه به صفحات اختصاص میدهد. و نیز انتقال بین حافظه پشتیبان و حافظه اصلی به روش کار را بر عهده دارد
paged address مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
Being a junior clerk is a far cry from being a manager . U کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
declaration of trust U افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
stand U بودن واقع بودن
c & f U قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
profiteer U استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com