Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
keep in trust
U
به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to have custody of
U
نگهداری یا امانت داری کردن از
streaming tape drive
U
دستگاهی که یک کارتریج نوارپیوسته را نگهداری کردن واساسا" به عنوان پشتیبان گردانندههای دیسک سخت بکار می رود
implied trust
U
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
to function as something
U
به کار رفتن به عنوان چیزی
to serve as something
U
به کار رفتن به عنوان چیزی
superscription
U
عنوان نوشته روی چیزی
pabulum
U
[هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
corrective maintenance
U
نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
maintenance
U
تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
titles
U
صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
title
U
صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
safeguards
U
نگهداری کردن
conserves
U
نگهداری کردن
tend
U
نگهداری کردن از
conserving
U
نگهداری کردن
conserved
U
نگهداری کردن
conserve
U
نگهداری کردن
safeguard
U
نگهداری کردن
safeguarded
U
نگهداری کردن
to maintain a road
U
نگهداری کردن
support
U
نگهداری کردن
tending
U
نگهداری کردن از
tends
U
نگهداری کردن از
upkeep
U
نگهداری کردن
tended
U
نگهداری کردن از
manage
U
نگهداری کردن
maintrain
U
نگهداری کردن
to take keep
U
نگهداری کردن
maintain
U
نگهداری کردن
to maintain one's family
U
نگهداری کردن
safeguarding
U
نگهداری کردن
maintained
U
نگهداری کردن
maintain
U
نگهداری کردن
keeps
U
نگهداری کردن
maintains
U
نگهداری کردن
keep
U
نگهداری کردن
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
eponym
U
عنوان دهنده عنوان مشخص
to bear up
U
نا امیدنشدن نگهداری کردن
support
U
تایید کردن نگهداری
power of reservation
U
حق نگهداری وذخیره کردن
bestride
U
نگهداری ودفاع کردن از
mewing
U
دراصطبل نگهداری کردن
mewed
U
دراصطبل نگهداری کردن
mew
U
دراصطبل نگهداری کردن
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
patronised
U
نگهداری کردن مشتری شدن
to safeguard
[against]
U
نگهداری کردن
[علیه]
[در برابر]
patronises
U
نگهداری کردن مشتری شدن
patronized
U
نگهداری کردن مشتری شدن
patronizes
U
نگهداری کردن مشتری شدن
hold at disposal
U
در اختیار دیگری نگهداری کردن
patronize
U
نگهداری کردن مشتری شدن
carry over
<idiom>
U
برای بعد نگهداری کردن
lay up
<idiom>
U
ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
to regard something as something
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
lay hands upon something
U
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to see something as something
[ to construe something to be something]
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
to readdress a letter
U
عنوان نامهای را عوض کردن
to act
[as somebody]
U
عمل کردن
[به عنوان رتبه ای]
cryptocustodian
U
مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
to act
[as somebody]
U
عمل کردن
[به عنوان نماینده کسی]
protect
U
نیکداشت کردن نگهداری کردن
ward
U
نگهداری کردن توجه کردن
wards
U
نگهداری کردن توجه کردن
protects
U
نیکداشت کردن نگهداری کردن
mind
U
نگهداری کردن رسیدگی کردن به
minds
U
نگهداری کردن رسیدگی کردن به
minding
U
نگهداری کردن رسیدگی کردن به
protecting
U
نیکداشت کردن نگهداری کردن
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
to speak on behalf of
[as representative]
U
از طرف
[کسی]
صحبت کردن
[به عنوان نماینده]
represents
U
عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represent
U
عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represented
U
عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
rectified
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectifies
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectify
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it
<idiom>
U
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
to give up
[to waste]
something
U
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
see about (something)
<idiom>
U
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
floppy disks
U
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppies
U
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disk
U
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy discs
U
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy
U
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
custody
U
امانت
honesty
U
امانت
deposit
U
امانت
integrity
U
امانت
safekeeping
U
امانت
agentship
U
امانت
deposits
U
امانت
parcel
U
امانت
parcels
U
امانت
given in trust
U
به امانت
trusts
U
امانت
trusteedhip
U
امانت
trustworthiness
U
امانت
trusteeship
U
امانت
fideism
U
امانت
trust
U
امانت
trusted
U
امانت
broaches
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
bestows
U
امانت گذاردن
bestow
U
امانت گذاردن
consignments
U
امانت فرستادن
to keep in d.
U
امانت گذاشتن
breach of trust
U
خیانت در امانت
parcel
U
امانت پستی
bestowed
U
امانت گذاردن
depositary
U
امانت دار
consignments
U
امانت فروش
receivership
U
امانت دادگاه
trust
U
امانت ودیعه
under trustee
U
تحت امانت
depositor
U
امانت گذار
bailee
U
امانت گیر
bestowing
U
امانت گذاردن
bailee
U
امانت دار
parcels
U
امانت پستی
bailment
U
امانت گیری
receivership
U
مقام امانت
trusteedhip
U
امانت داری
trustee
U
امانت دار
bailer
U
امانت گذار
trusteeship
U
امانت داری
checkouts
U
به امانت گرفتن
dishonest
U
فاقد امانت
barratry
U
خیانت در امانت
trustees
U
امانت دار
consigns
U
امانت گذاردن
malversation
U
خیانت در امانت
consigning
U
امانت گذاردن
consigned
U
امانت گذاردن
consign
U
امانت گذاردن
bailor
U
امانت گذار
have custody of
U
امانت نگهداشتن
depositing
U
به امانت گذاشتن
checkout
U
به امانت گرفتن
trusts
U
امانت گذاشتن
consignment
U
امانت فرستادن
awarding
U
امانت گذاردن
trusted
U
امانت ودیعه
award
U
امانت گذاردن
trusts
U
امانت ودیعه
dishonesty
U
عدم امانت
awarded
U
امانت گذاردن
trusted
U
امانت گذاشتن
awards
U
امانت گذاردن
consignment
U
امانت فروش
abuse of confidence
U
خیانت در امانت
trust
U
امانت گذاشتن
consignee
U
گیرنده امانت
depository
U
امانت دار
to mind somebody
[something]
U
اعتنا کردن به کسی
[چیزی]
[فکر کسی یا چیزی را کردن]
compounding a felony
U
سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
parcels
U
بسته یا امانت پستی
parcel
U
بسته یا امانت پستی
keep
U
حفافت امانت داری
deed of trust
U
سند تودیع امانت
consignment
U
کالای امانت فروش
keeps
U
حفافت امانت داری
consignments
U
کالای امانت فروش
bailment
U
امانت داری سمساری
fixes
U
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fix
U
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
commission
U
حق العمل کاری امانت فروشی
commissioning
U
حق العمل کاری امانت فروشی
commissions
U
حق العمل کاری امانت فروشی
deposit with someone
U
نزد کسی امانت گذاردن
truster
U
باور کننده امانت گذار
Can you lend me ...
آیا ممکن است ... را به من امانت بدهید؟
ossuary
U
محل امانت گذاری استخوان مرده
stbtitle
U
عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
continuance
U
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
modes
U
وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
mode
U
وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
safe deposit
U
صندوق اهن مخصوص امانت اشیاء گرانبها
morgue
U
جای امانت مردگانی که هویت انهامعلوم نیست
checkroom
U
اطاق امانت گذاری بار وچمدان وپالتو
morgues
U
جای امانت مردگانی که هویت انهامعلوم نیست
to engage somebody as somebody
U
کسی را به عنوان کسی
[در پیشه ای]
استخدام کردن
pull down menu
U
فهرستی که میتواند توسط تیک کردن اشاره گر ماوس بر روی عنوان ان و یا توسط فشردن دکمه صفحه کلیدنمایش داده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com