Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
feather one's nest
<idiom>
U
به علائق خود توجه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vocational interest blank
U
پرسشنامه علائق شغلی
society of certified processors
U
سازمانی که علائق و خواستههای متخصصین تایید شده کامپیوتر را ارائه میدهد
oedipal
U
وابسته به احساسات و علائق کودکان 3 تا 6 ساله نسبت بوالدین جنس مخالف خود
draw attention
U
توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
screamer
U
اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
referred
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
refers
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
refer
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
tents
U
توجه کردن
take care of
U
توجه کردن از
welfare
U
توجه کردن
mark
U
توجه کردن
to take keep
U
توجه کردن
attend
U
توجه کردن
marks
U
توجه کردن
attending
U
توجه کردن
perpend
U
توجه کردن
figure on
U
توجه کردن
tent
U
توجه کردن
to llok
U
توجه کردن
attends
U
توجه کردن
to watch over
U
توجه کردن
get with it
<idiom>
U
توجه کردن
pay attention
<idiom>
U
توجه کردن
focused
U
متمرکز کردن توجه
focussed
U
متمرکز کردن توجه
attending
U
توجه یا رسیدگی کردن
focuses
U
متمرکز کردن توجه
distract
U
منحرف کردن توجه
focus
U
متمرکز کردن توجه
focusses
U
متمرکز کردن توجه
focussing
U
متمرکز کردن توجه
to call
U
توجه کسیراجلب کردن
attends
U
توجه یا رسیدگی کردن
distracts
U
منحرف کردن توجه
to come in to notice
U
جلب توجه کردن
attend
U
توجه یا رسیدگی کردن
reference
U
توجه کردن یا کار کردن با چیزی
references
U
توجه کردن یا کار کردن با چیزی
to turn a d. ear to
U
توجه نکردن به بی اعتنایی کردن به
to take notice
U
ملتفت بودن توجه کردن
catch one's eye
<idiom>
U
توجه کسی را جلب کردن
to pay attention to something
[someone]
U
به چیزی
[کسی ]
توجه کردن
upstaging
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstaged
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
to court favour
U
توجه و التفات کسی را طلب کردن
upstages
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
assists
U
حضور بهم رساندن توجه کردن
assisted
U
حضور بهم رساندن توجه کردن
assisting
U
حضور بهم رساندن توجه کردن
assist
U
حضور بهم رساندن توجه کردن
to put somebody on the back burner
U
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
to put
[throw]
[toss]
somebody on to the scrap heap
U
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
adverts
U
توجه کردن مخفف تجارتی کلمهء advertisement
attention
U
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
attentions
U
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
to shunt somebody aside
U
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater
U
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
advert
U
توجه کردن مخفف تجارتی کلمهء advertisement
audit
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
auditing
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audits
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audited
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
lionize
U
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
to notice
U
توجه کردن
[ملاحضه کردن ]
note
U
توجه کردن ذکر کردن
notes
U
توجه کردن ذکر کردن
noting
U
توجه کردن ذکر کردن
wards
U
نگهداری کردن توجه کردن
ward
U
نگهداری کردن توجه کردن
to ingratite oneself
U
خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
audit
U
یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
audited
U
یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
auditing
U
یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
zero in on
<idiom>
U
تمام توجه شخصی را جلب کردن(میخ کسی شدن)
audits
U
یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
weighting
U
مرتب کردن کاربران , برنامه ها یا تاریخ با توجه به اهمیت یا اولویت آنها
favourites
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourite
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favorites
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest
U
پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
service
U
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced
U
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
skimmed
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
make a diplomatic representation
U
به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
to watch for certain symptoms
U
توجه کردن به نشانه های ویژه
[علایم ویژه مرض ]
keeps
U
توجه
heeds
U
توجه
NB
U
توجه!
heedfully
U
با توجه
remarked
U
توجه
attentions
U
توجه
heeding
U
توجه
noting
U
توجه
mindfulness
U
توجه
remarking
U
توجه
heedfulness
U
توجه
note
U
توجه
attentiveness
U
توجه
attention
U
توجه
heed
U
توجه
heeded
U
توجه
re-
U
با توجه به
attention to orders
U
توجه
re
U
با توجه به
notes
U
توجه
remark
U
توجه
assiduity
U
توجه
regards
U
توجه
unconsidered
U
بی توجه
inattentive
U
بی توجه
oblivious
U
بی توجه
listless
U
بی توجه
listlessly
U
بی توجه
regarded
U
توجه
regard
U
توجه
turn to
U
توجه
tendance
U
توجه
mindfully
U
با توجه
keep
U
توجه
unresponsive
U
بی توجه
attendances
U
توجه
adverence
U
توجه
advertence
U
توجه
advertency
U
توجه
attendance
U
توجه
cares
U
توجه
cared
U
توجه
remarks
U
توجه
care
U
توجه
notices
U
توجه اطلاع
safe keeping
U
حفافت توجه
detraction
U
کاهش توجه
oyez
U
توجه کنید
notice
U
توجه اطلاع
noticed
U
توجه اطلاع
considerable
U
قابل توجه
to be d. to
U
توجه نکردن به
interests
U
توجه نظر
interest
U
توجه نظر
notations
U
ثبت توجه
notation
U
ثبت توجه
tentless
U
بی توجه بی دقت
striking
U
قابل توجه
noteworthy
U
قابل توجه
strikingly
U
قابل توجه
self care
U
توجه از خود
noticing
U
توجه اطلاع
see after
U
توجه داشتن به
pay respect to
U
توجه داشتن به
consideration
U
توجه مراعات
favor
U
توجه مرحمت
consideration
U
توجه تامل
considerations
U
توجه مراعات
field of attention
U
میدان توجه
favoured
U
طرف توجه
considerations
U
توجه تامل
auspice
U
حسن توجه
devil may care
U
بی توجه به مقام
observingly
U
از روی توجه
eye catcher
U
چیزجالب توجه
tendency
U
توجه استعداد
tendencies
U
توجه استعداد
remarkable
U
قابل توجه
remarkable
U
جالب توجه
attention to orders
U
توجه کنید
unscrupulous
U
بی توجه به نیک و بد
to drive at
U
توجه داشتن به
cautioned
U
اخطار توجه
regard
U
رعایت توجه
engaging
U
جالب توجه
notables
U
جالب توجه
at nurse
U
در توجه دایه
notable
U
جالب توجه
favour
U
توجه مرحمت
attention getting
U
توجه طلب
favouring
U
توجه مرحمت
warning
U
توجه به خط ر ممکن
attention seeking
U
توجه طلب
favours
U
توجه مرحمت
Take care of the infant.
U
از نوزاد توجه کن
hypoprosexia
U
فقدان توجه
auspices
U
حسن توجه
hypoprosessis
U
فقدان توجه
unwitting
U
بی توجه بی هوش
Your attention please.
U
توجه فرمایید !توجه فرمایید !
regarded
U
رعایت توجه
regards
U
رعایت توجه
caution
U
اخطار توجه
favored
U
توجه مرحمت
caution
U
توجه کنید
cautioning
U
توجه کنید
favoring
U
توجه مرحمت
cautioning
U
اخطار توجه
cautions
U
توجه کنید
cautioned
U
توجه کنید
cautions
U
اخطار توجه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com