English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 53 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dismounted U به طورغیر سواره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I heard it through the grapevine. U افرادی به طورغیر رسمی به من آگاهی دادند.
rule of reason U تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
roadways U سواره رو
roadway U سواره رو
mounted U سواره
mounted messenger U پیک سواره
override U سواره گذشتن از
overrides U سواره گذشتن از
overrode U سواره گذشتن از
foot infantry U غیر سواره
horseback archery U تیراندازی سواره
cavalry U سواره نظام
dismounted U غیر سواره
overridden U سواره گذشتن از
to ride one down U سواره بکسی
horse U سواره نظام
ride U گردش سواره
rides U گردش سواره
yeomanry U سواره نظام
horseman U سواره نظام
dragoons U سواره نظام
dragoon U سواره نظام
dragonnades U بوسیله سواره نظام
ironside U نام سواره نظام
joust U نیزه بازی سواره
cavalcades U سواری گردش سواره
cavalcade U سواری گردش سواره
jousted U نیزه بازی سواره
phylarch U فرمانده سواره نظام
jousting U نیزه بازی سواره
jousts U نیزه بازی سواره
he rolled them by U سواره از پهلوی انها رد شد
yeomanry U سواره نظام سرباز داوطلب
buck U دولادولا رفتن سواره نظام
bucks U دولادولا رفتن سواره نظام
dragoon U سواره نظام راهدایت کردن
dragoons U سواره نظام راهدایت کردن
cornetcy U پرچم داری سواره نظام
equites U سواره نظام صاحب امتیاز
chevalier U سرباز سواره نظام و مسلح سوار
pindari U غارتگر سواره درهندوستان درسدههای 71و 81
ranger U تفنگ دار سواره هنگ سوار
rangers U تفنگ دار سواره هنگ سوار
hussar U سرباز سواره نظام سبک اسلحه
stag hunting U شکار اهو با حالت سواره وکمک تازیها
mounted U به طور سواره سوار شده روی وسیله دیگر
petronel U یکجور تپانچه بزرگ که سواره نظام شدههای 61و 71بکارمیبردند
tilts U شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilt U شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilted U شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
sabretache U خرجین یاکیسه چرمی پهن که بکمر بند سرباز سواره نظام اویخته است
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com