Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
opportunism
U
به سرعت بر حسب اوضاع سیاسی یا تغییر رژیم وزمامدار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vicissitudes of time
U
تغییر اوضاع
variable ratio
U
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
variable area nozzle
U
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
change of speed
U
تغییر سرعت
speed variation
U
تغییر سرعت
rate of deformation
U
سرعت تغییر شکل
speed change
U
تغییر سرعت یا تعویض عده دور
velocity gradiant
U
میزان تغییر سرعت سیال درواحد مسافت عمود بر خط جریان
variable delivery pump
U
پمپ سیالی که برونده ان میتواند مستقل از سرعت چرخش تغییر کند
variable displacement pump
U
پمپ سیالی که برونده ان درطیف وسیعی با ثابت ماندن سرعت چرخش تغییر میکند
quantization
U
خطای تبدیل سیگنال آنالوگ به عددی با توجه به دقت محدوده ساده یا سیگنالی که به سرعت تغییر میکند
apolitical
U
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
self determination
U
استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
clear air turbulence
U
اشفتگی در اسمان فاقد ابر که معمولا در ارتفاعات بالا وهمراه با تغییر سرعت درنزدیکی مسیر خروج گازهامیباشد
political ties
U
هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
immunity
U
مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
political circles
U
محافل سیاسی دوایر سیاسی
politics
U
علم سیاسی امور سیاسی
reestablishment of diplomatic relations
U
برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
constants
U
ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
constant
U
ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
circumstances
U
اوضاع
conditions
U
اوضاع
politic
U
سیاسی نماینده سیاسی
weather
U
اوضاع جوی
weathered
U
اوضاع جوی
weathers
U
اوضاع جوی
conditions
U
شرایط اوضاع
actual state of affairs
U
اوضاع کنونی
actual state of affairs
U
اوضاع فصلی
operating conditions
U
رژیم
rTgimes
U
رژیم
regimes
U
رژیم
operating condition
U
رژیم
regime
U
رژیم
climates
U
ناحیه اوضاع جوی
policy of d.
U
سیاست واگذاری اوضاع
it is quite another story now
U
اوضاع اکنون دگرگون
low water mark
U
منتهای بدی اوضاع
climate
U
ناحیه اوضاع جوی
anarchic
U
مربوط به اشفتگی اوضاع
In the light of present circumstances.
U
باتوجه به اوضاع کنونی
How do you predict(view)the situation?
U
اوضاع را چگونه می بینی ؟
anarchical
U
مربوط به اشفتگی اوضاع
the lie of the land
U
چگونگی اوضاع مهثب
ratings
U
رژیم اسمی
saturation state
U
رژیم اشباع
food program
U
رژیم تغذیه
diet
U
رژیم گرفتن
diet
U
رژیم غذایی
dieted
U
رژیم گرفتن
diets
U
رژیم غذایی
rating
U
رژیم اسمی
diets
U
رژیم گرفتن
dieting
U
رژیم غذایی
dieting
U
رژیم گرفتن
dieted
U
رژیم غذایی
The situation is fI'lled with impending troubles (incidents).
U
اوضاع آبستن حوادث است
speed ring
U
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
combined speed indicator
U
عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
dietetic
U
وابسته به رژیم غذایی
royalism
U
طرفداری از رژیم سلطنتی
dietary
U
مربوط به رژیم غذایی
residual current state
U
رژیم جریان مانده
capitalism
U
رژیم سرمایه داری
space charge limited current state
U
رژیم بار پیرامونی
I'm on a diet.
من رژیم غذایی دارم.
sovietization
U
انطباق با رژیم شوروی
inflow ratio
U
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
burning rate
U
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
indicated airspeed
U
سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
make room for someone or something
<idiom>
U
برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
geophysics
U
علم اوضاع بیرونی و طبیعی زمین
keep up with the times
U
موافق اوضاع و اداب روزرفتار کردن
protohistory
U
مطالعه اوضاع ماقبل تاریخی انسان
drags
U
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged
U
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag
U
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
sovietize
U
مطابق رژیم شوروی کردن
monarchy
U
سلطنت مطلقه رژیم سلطنتی
monarchies
U
سلطنت مطلقه رژیم سلطنتی
rate of flame propagation
U
سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
tachometer
U
اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
true air speed
U
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
machine number
U
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
to mend matters
U
کارها را اصلاح کردن اوضاع را بهبود بخشیدن
to acclimate
[American E]
to new circumstances
U
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to become acclimatized
U
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise
[British E]
yourself
U
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise
[British E]
U
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
Whistle past the graveyard
<idiom>
U
تلاش برای بشاش ماندن در اوضاع وخیم
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion).
U
اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
totalism
U
رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
stagnation thesis
U
تز انحطاط و ورشکستگی رژیم سرمایه داری
dietetics
U
فن پرهیز یا رژیم غذایی مبحث اغذیه
totalitarianism
U
رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
muzzle velocity
U
سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
rate of pouring
U
سرعت سیلان سرعت جاری شدن
sonde
U
اسباب اندازه گیری اوضاع فیزیکی وجوی ارتفاعات زیادماوراء جو
end strings
U
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
inputted
U
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
input
U
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
unclocked
U
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transitions
U
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transition
U
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
income effect
U
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangover
U
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangovers
U
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
vary
U
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies
U
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
isonomy
U
برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
support
U
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle
U
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerated
U
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates
U
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerate
U
سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic
U
با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerating
U
سرعت دادن سرعت گرفتن
plastic
U
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
mach hold
U
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger
U
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
zero wait state
U
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
transonic
U
سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
cut off velocity
U
سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
air plot wind velocity
U
سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
changing
U
تغییر کردن تغییر دادن
changes
U
تغییر کردن تغییر دادن
changed
U
تغییر کردن تغییر دادن
change
U
تغییر کردن تغییر دادن
change over
U
تغییر روش تغییر رویه
fasted
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
airspeed
U
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
declared speed
U
سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
airspeeds
U
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
weather central
U
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
supersonic
U
هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
physiographic
U
وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
fm
U
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycles
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
command speed
U
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed
U
سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
sustained rate
U
سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
aircraft block speed
U
سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
counter march
U
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
socio political
U
سیاسی
politicos
U
سیاسی
politico
U
سیاسی
political
U
سیاسی
diplomatic
U
سیاسی
rabal
U
روش تعیین اوضاع جوی به وسیله بالنهای هواسنجی روش استفاده از پیامهای هواسنجی
dragstrip
U
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway
U
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
diplomatic mission
U
هیئت سیاسی
politically
U
از لحاظ سیاسی
diplomatic officer
U
مامور سیاسی
diplomatic passport
U
پاسپورت سیاسی
political offence
U
جرم سیاسی
politics
U
اصول سیاسی
political offences
U
جرائم سیاسی
political isolation
U
انزوای سیاسی
diplomatic channels
U
طرق سیاسی
political forces
U
نیروهای سیاسی
political matters
U
مسائل سیاسی
political mission
U
هیئت سیاسی
political science
U
علوم سیاسی
talk politics
U
گفتگوی سیاسی
political mission
U
ماموریت سیاسی
public life
U
زندگی سیاسی
political propaganda
U
تبلیغات سیاسی
diplomatic passport
U
تذکره سیاسی
terrorists
U
ادمکش سیاسی
diplomatic immunity
U
مصونیت سیاسی
state prisoners
U
محبوسین سیاسی
state prisoners
U
زندانیان سیاسی
prisoners of state
U
محبوسین سیاسی
hatchet man
<idiom>
U
کارهای سیاسی
prisoners of state
U
زندانیان سیاسی
Political opponents .
U
مخالفین سیاسی
envoys
U
فرستاده سیاسی
envoy
U
فرستاده سیاسی
politico social
U
سیاسی اجتماعی
political economy
U
اتصاد سیاسی
political economy
U
اقتصاد سیاسی
diplomatic privileges
U
امتیازات سیاسی
diplomatic relations
U
روابط سیاسی
terrorist
U
ادمکش سیاسی
political psychology
U
روانشناسی سیاسی
political rights
U
حقوق سیاسی
diplomatic representation
U
نمایندگی سیاسی
politicians
U
مرد سیاسی
politician
U
مرد سیاسی
politico social
U
سیاسی و اجتماعی
diplomatic corps
U
هیات سیاسی
courier
U
پیک سیاسی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com