Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
route
U
به زمین نشاندن
routes
U
به زمین نشاندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
imprints
U
نشاندن
to set down
U
نشاندن
pushing
U
نشاندن
enchase
U
نشاندن
stud
U
نشاندن
set down
U
نشاندن
imprint
U
نشاندن
imprinted
U
نشاندن
inlaying
U
: نشاندن
inlay
U
: نشاندن
to make sit
U
نشاندن
embed
U
نشاندن
engrain
U
نشاندن
embeds
U
نشاندن
sets
U
نشاندن
infix
U
نشاندن
insculp
U
نشاندن
immigrate
U
نشاندن
setting
U
نشاندن
settings
U
نشاندن
settle
U
نشاندن
immigrates
U
نشاندن
immigrated
U
نشاندن
set
U
نشاندن
immigrating
U
نشاندن
settles
U
نشاندن
inlays
U
: نشاندن
setting up
U
نشاندن
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
to lay it on thick
U
فرو نشاندن
to imprint on the mind
U
در خاطر نشاندن
preset
U
از پیش نشاندن
ground
U
به گل نشاندن ناو
graved
U
نشاندن جایگیر
seats
U
جایگاه نشاندن
seat
U
جایگاه نشاندن
seated
U
جایگاه نشاندن
mollifying
U
فرو نشاندن
set
U
نشاندن کارگذاشتن
sets
U
نشاندن کارگذاشتن
setting up
U
نشاندن کارگذاشتن
relieving
U
فرو نشاندن
inthrone
U
بر تخت نشاندن
quash
U
فرو نشاندن
quashed
U
فرو نشاندن
quashes
U
فرو نشاندن
relieve
U
فرو نشاندن
relieves
U
فرو نشاندن
remits
U
فرو نشاندن
remitted
U
فرو نشاندن
remitting
U
فرو نشاندن
mollified
U
فرو نشاندن
mollifies
U
فرو نشاندن
mollify
U
فرو نشاندن
push instruction
U
دستورالعمل نشاندن
upending
U
راست نشاندن
reseated
U
دوباره نشاندن
upends
U
راست نشاندن
setback
U
عقب نشاندن
unset
U
باز نشاندن
quench
U
فرو نشاندن
quenched
U
فرو نشاندن
quenches
U
فرو نشاندن
reseats
U
دوباره نشاندن
upended
U
راست نشاندن
upend
U
راست نشاندن
engraft
U
نشاندن جادادن
molify
U
فرو نشاندن
retreats
U
عقب نشاندن
fight the fire
U
اتش نشاندن
retreated
U
عقب نشاندن
reseating
U
دوباره نشاندن
setbacks
U
عقب نشاندن
retreating
U
عقب نشاندن
remit
U
فرو نشاندن
retreat
U
عقب نشاندن
to stamp out
U
فرو نشاندن
reseat
U
دوباره نشاندن
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
transplant
U
درجای دیگری نشاندن
transplanted
U
درجای دیگری نشاندن
reseats
U
در جای دیگر نشاندن
chairing
U
برکرسی یاصندلی نشاندن
chaired
U
برکرسی یاصندلی نشاندن
reseat
U
در جای دیگر نشاندن
chairs
U
برکرسی یاصندلی نشاندن
reseating
U
در جای دیگر نشاندن
plasma plating
U
نشاندن پوشش نسوز
reseated
U
در جای دیگر نشاندن
transplants
U
درجای دیگری نشاندن
transplanting
U
درجای دیگری نشاندن
upends
U
بر روی پایه نشاندن
propitiate
U
خشم را فرو نشاندن
inscribe
U
حکاکی کردن نشاندن
to contain one's anger
U
خشم خودرافرو نشاندن
up end
U
راست نشاندن یا واداشتن
to pile up a ship
U
کشتی را بخاک نشاندن
push
U
نشاندن فشار دادن
pushed
U
جای دادن نشاندن
push
U
جای دادن نشاندن
pushed
U
نشاندن فشار دادن
pushes
U
نشاندن فشار دادن
propitiated
U
خشم را فرو نشاندن
pushes
U
جای دادن نشاندن
propitiates
U
خشم را فرو نشاندن
inscribed
U
حکاکی کردن نشاندن
inscribes
U
حکاکی کردن نشاندن
upended
U
بر روی پایه نشاندن
upend
U
بر روی پایه نشاندن
propitiating
U
خشم را فرو نشاندن
upending
U
بر روی پایه نشاندن
chair
U
برکرسی یاصندلی نشاندن
inscribing
U
حکاکی کردن نشاندن
suppressing
U
توقیف کردن فرو نشاندن
enthrones
U
برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
enthroning
U
برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
enthroned
U
برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
drive
U
عقب نشاندن بیرون کردن
enthrone
U
برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
crimping
U
نشاندن گلوله روی پوکه
route
U
به خاک نشاندن تثبیت کردن
routes
U
به خاک نشاندن تثبیت کردن
drives
U
عقب نشاندن بیرون کردن
to have the final
[last]
word
<idiom>
U
حرف خود را به کرسی نشاندن
embower
U
درداربست جادادن در سایبان نشاندن
suppresses
U
توقیف کردن فرو نشاندن
suppress
U
توقیف کردن فرو نشاندن
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
to r. aking
U
کسی رادوباره به تخت پادشاهی نشاندن
engraved
U
گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engrave
U
گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engraves
U
گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
ground
U
بگل نشاندن اصول نخستین را یاددادن
To carry ones point. To have ones way.
U
حرف خود را به کرسی نشاندن ( پیش بردن )
to inlay anything with gems
U
چیزیرا گوهرنشان کردن گوهر در چیزی نشاندن
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
piggyback
<idiom>
U
روی کتف نشاندن ،پشت خود سوار کردن
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
to inlay a printed page
U
صفحه چاپ شدهای را در برگ بزرگتر و محکم تری نشاندن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
under weft
U
پود زیرین یا ضخیم
[جهت نشاندن گره ها در جای خود و محکم و یکنواخت شدن آنها]
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade
U
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
to inlay gems in anything
U
چیزیرا گوهر نشان کردن گوهر در چیزی نشاندن
surface-to-surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
U
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface missile
U
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
geodetically
U
زمین
domains
U
زمین
grass roots
U
کف زمین
domain
U
زمین
extra terrestrial
U
زمین
fields
U
زمین
ground
U
: زمین
acre
U
زمین
fielded
U
زمین
earthing
U
زمین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com