Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
change down
U
به دنده سنگین حرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lugged
U
سنگین حرکت کردن
lugs
U
سنگین حرکت کردن
lug
U
سنگین حرکت کردن
lugging
U
سنگین حرکت کردن
larrup
U
سنگین حرکت کردن
epicyclic transmission
U
یک یاچند چرخ دنده که در داخل یاخارج چرخ دنده دیگری حرکت می کنند
lumbering
U
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers
U
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumber
U
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered
U
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
low low
U
حرکت یواشترازمعمول برای عادت کردن به حمل بار سنگین
pedrail
U
اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
ungear
U
از دنده بیرون انداختن بی دنده کردن
autogyro
U
هواپیمایی سنگین که توسط چند رتور حرکت میکند
idler wheel
U
چرخ یا دنده چرخندهای که حرکت را به چرخ دیگری انتقال میدهد
shifting lever
U
اهرم دسته دنده اهرم حرکت در سمت
spur gear
U
دنده مهمیزی دنده خاردار
pinion
U
دنده پینیون دنده لایتناهی
pinioning
U
دنده پینیون دنده لایتناهی
pinions
U
دنده پینیون دنده لایتناهی
cruise
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
rib
U
دنده دار کردن
to gear down
U
باعوض کردن دنده کندکردن
throwin
U
در دنده انداختن تزریق کردن
threads
U
دنده دار کردن مارپیچ
thread
U
دنده دار کردن مارپیچ
to gear up
U
باعوض کردن دنده تندکردن
encumber
U
سنگین کردن
encumbers
U
سنگین کردن
load
U
سنگین کردن
incumber
U
سنگین کردن
encumbering
U
سنگین کردن
gravitate
U
سنگین کردن
encumbered
U
سنگین کردن
gravitated
U
سنگین کردن
clog
U
: سنگین کردن
weight
U
سنگین کردن
loads
U
سنگین کردن
gravitating
U
سنگین کردن
clogged
U
: سنگین کردن
emcumber
U
سنگین کردن
gravitates
U
سنگین کردن
clogs
U
: سنگین کردن
rougher
U
دنده دنده کننده
trade off
U
سبک و سنگین کردن
trade-off
U
سبک و سنگین کردن
trade-offs
U
سبک و سنگین کردن
delibration
U
سبک سنگین کردن
hoisted
U
بلند کردن وسایل سنگین
stumped
U
قطع کردن سنگین افتادن
stumping
U
قطع کردن سنگین افتادن
stump
U
قطع کردن سنگین افتادن
stumps
U
قطع کردن سنگین افتادن
hoists
U
بلند کردن وسایل سنگین
hoist
U
بلند کردن وسایل سنگین
differential ailerons
U
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
forklift
U
ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
ballast
U
سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
oil gear
U
جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
kentledge
U
چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
sprocket
U
دنده چرخ زنجیرخور چرخ دنده
raster
U
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
sailings
U
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed
U
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail
U
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
wave
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
weight belt
U
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
mouse
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
U
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
braided
U
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braid
U
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids
U
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
move on
U
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball
U
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
move off the ball
U
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tape
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroke
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing
U
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
strokes
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
loiters
U
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter
U
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering
U
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered
U
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
bituminous paint
U
رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
waggle
U
حرکت کردن
skewing
U
کج حرکت کردن
have way on
U
حرکت کردن
get under way
U
حرکت کردن
skews
U
کج حرکت کردن
waggled
U
حرکت کردن
skew
U
کج حرکت کردن
whir
U
حرکت کردن
move
U
حرکت کردن
waggles
U
حرکت کردن
to bear oneself
U
حرکت کردن
waggling
U
حرکت کردن
departures
U
حرکت کردن
sail
U
حرکت کردن
inch
U
حرکت کردن
sailed
U
حرکت کردن
to weigh anchor
U
حرکت کردن
moves
U
حرکت کردن
moved
U
حرکت کردن
sailings
U
حرکت کردن
departure
U
حرکت کردن
transfers
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion
U
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transferring
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
U
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
streaking
U
بسرعت حرکت کردن
crabs
U
به پهلو حرکت کردن
submarine
U
زیردریا حرکت کردن
submarines
U
زیردریا حرکت کردن
crab
U
به پهلو حرکت کردن
whirry
U
بعجله حرکت کردن
infile
U
به ستون دو حرکت کردن
spiralled
U
بطورمارپیچ حرکت کردن
to tail to the tide
U
باجزرومد حرکت کردن
laziest
U
باکندی حرکت کردن
lazy
U
باکندی حرکت کردن
lazier
U
باکندی حرکت کردن
spiraled
U
بطورمارپیچ حرکت کردن
spiralling
U
بطورمارپیچ حرکت کردن
spirals
U
بطورمارپیچ حرکت کردن
spiral
U
بطورمارپیچ حرکت کردن
streaks
U
بسرعت حرکت کردن
to bolt
U
ناگهانی حرکت کردن
to move on
U
واداربه حرکت کردن
spanks
U
با سرعت حرکت کردن
trails
U
بدنبال حرکت کردن
ranged
U
سیر و حرکت کردن
dart
U
بسرعت حرکت کردن
sneaked
U
دزدکی حرکت ه کردن
zigzag
U
حرکت زیگزاگی کردن
ranges
U
سیر و حرکت کردن
trances
U
باچالاکی حرکت کردن
darted
U
بسرعت حرکت کردن
trance
U
باچالاکی حرکت کردن
darting
U
بسرعت حرکت کردن
zigzagged
U
حرکت زیگزاگی کردن
range
U
سیر و حرکت کردن
zigzagging
U
حرکت زیگزاگی کردن
spanked
U
با سرعت حرکت کردن
underway
U
در حال حرکت کردن
sneaks
U
دزدکی حرکت ه کردن
jink
U
بسرعت حرکت کردن
trail
U
بدنبال حرکت کردن
zigzags
U
حرکت زیگزاگی کردن
sneak
U
دزدکی حرکت ه کردن
trailed
U
بدنبال حرکت کردن
skeet
U
باسرعت حرکت کردن
spank
U
با سرعت حرکت کردن
trailing
U
بدنبال حرکت کردن
sailings
U
با نازوعشوه حرکت کردن
to make an early start
U
زود حرکت کردن
crawfish
U
به پشت حرکت کردن
make leeway
U
حرکت پهلویی کردن
spiraling
U
بطورمارپیچ حرکت کردن
sail
U
با نازوعشوه حرکت کردن
pule
U
باصدا حرکت کردن
streak
U
بسرعت حرکت کردن
streaked
U
بسرعت حرکت کردن
sailed
U
با نازوعشوه حرکت کردن
freewheel
U
با ازادی حرکت وجنبش کردن
troupe
U
بصورت دسته حرکت کردن
paddle
U
با باله شنا حرکت کردن
lomomote
U
از جایی بجایی حرکت کردن
shuffled
U
این سو وان سو حرکت کردن
freewheels
U
با ازادی حرکت وجنبش کردن
moves
U
حرکت کردن تکان خوردن
troupes
U
بصورت دسته حرکت کردن
departing
U
روانه شدن حرکت کردن
leapfrog
U
باجست وخیز حرکت کردن
move
U
حرکت کردن تکان خوردن
shuffles
U
این سو وان سو حرکت کردن
shuffling
U
این سو وان سو حرکت کردن
shuffle
U
این سو وان سو حرکت کردن
to outgo
U
حرکت کردن
[به مقصدی]
[کشتی]
maneuver
U
حرکت جنگی مانور کردن
criss-crosses
U
بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crossing
U
بهطور متقاطع حرکت کردن
moved
U
حرکت کردن تکان خوردن
departs
U
روانه شدن حرکت کردن
paddling
U
با باله شنا حرکت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com