Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 252 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to act for somebody
U
به دستور کسی عمل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
machine
U
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machined
U
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machines
U
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
cancel
U
لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancel
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancelling
U
لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancelling
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancels
U
لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancels
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
directive
U
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
directives
U
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
comment
U
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commented
U
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commenting
U
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
discharge
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
order
U
حواله کرد حواله کردن دستور
kill
U
دستور پاک کردن فایل ذخیره شده به کلی
kills
U
دستور پاک کردن فایل ذخیره شده به کلی
log
U
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
logs
U
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
obey
U
اجرا کردن دستور
obeyed
U
اجرا کردن دستور
obeying
U
اجرا کردن دستور
obeys
U
اجرا کردن دستور
brief
U
دستور خلاصه کردن
briefed
U
دستور خلاصه کردن
briefer
U
دستور خلاصه کردن
briefest
U
دستور خلاصه کردن
table
U
از دستور خارج کردن
tabled
U
از دستور خارج کردن
tables
U
از دستور خارج کردن
tabling
U
از دستور خارج کردن
new
U
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new-
U
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newer
U
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newest
U
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
justifies
U
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justify
U
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justifying
U
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
mode
U
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
mode
U
وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
modes
U
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
modes
U
وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
cls
U
در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
disassembly order
U
دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
lay on the table
U
از دستور خارج کردن
macro
U
کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
separator
U
نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
to issue instructions
U
دستور صادر کردن
to put out of court
U
از دستور خارج کردن
Other Matches
statements
U
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement
U
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one
U
که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
modifiers
U
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
skips
U
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
statements
U
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
statement
U
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
skip
U
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skipped
U
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
actual address
U
دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
modifier
U
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
pipe
U
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
piped
U
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
basic
U
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetch
U
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetched
U
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetches
U
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
GOSUB
U
دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
basics
U
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
effective
U
دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
prefixes
U
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
prefix
U
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
branches
U
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch
U
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
discrimination instruction
U
دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions
U
دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
macroinstruction
U
دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
language
U
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages
U
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction
U
دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halted
U
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts
U
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halt
U
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
resident
U
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
residents
U
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
branches
U
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branch
U
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
one plus one address
U
قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
immediate
U
دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
addressing
U
در سطح صفر: عملوندی که بخشی از قسمت آدرس دستورالعمل است . سطح اول : عملوندی که در آدرس دستور ذخیره شده است . سطح دوم : عملوندی که در آدرسی که به دستور داده میشود ذخیره شده است
prescriptions
U
دستور
instructions
U
دستور
regulation
U
دستور
command
U
دستور
commanded
U
دستور
commands
U
دستور
direction
U
دستور
order
U
دستور
precepts
U
دستور
precept
U
دستور
say-so
U
دستور
programs
U
دستور
program
U
دستور
say so
U
دستور
commandments
U
دستور
instruction
U
دستور
rule
U
دستور
commandment
U
دستور
prescription
U
دستور
formulae
U
دستور
prescript
U
دستور
enjoinment
U
دستور
formulas
U
دستور
formula
U
دستور
grammar
U
علم دستور
grammars
U
دستور زبان
direct
U
: دستور دادن
grammar
U
کتاب دستور
macro
U
شرح دستور
technical manual
U
دستور فنی
purchase order
U
دستور خرید
statement
U
بیانیه دستور
job order
U
دستور کار
intuits
U
دستور دادن
commandment
U
دستور خدا
grammars
U
علم دستور
mandating
U
دستور مردم به
macro
U
درشت دستور
cancellation order
U
دستور لغو
directions
U
دستور عمل
generative grammar
U
دستور زایشی
execute statement
U
دستور اجرایی
embedded code
U
دستور چاپگر
macro instruction
U
درشت دستور
lubrication order
U
دستور روغنکاری
postbyte
U
در یک دستور برنامه
macroinstruction
U
درشت دستور
grammar
U
دستور زبان
warning order
U
دستور اگهی
cancellation order
U
دستور فسخ
agendas
U
دستور جلسه
mandate
U
دستور مردم به
mandated
U
دستور مافوق
prescription
U
دستور عمل
sailing orders
U
دستور حرکت
grammars
U
کتاب دستور
directs
U
: دستور دادن
mandates
U
دستور مافوق
statements
U
بیانیه دستور
engine order
U
دستور ماشین
mandated
U
دستور مردم به
formulary
U
دستور نامه
laying instruction
U
دستور نصب
mandate
U
دستور مافوق
intuit
U
دستور دادن
intuited
U
دستور دادن
programs
U
دستور کار
programs
U
برنامه دستور
enforcement order
U
دستور اجرا
program
U
دستور کار
program
U
برنامه دستور
intuiting
U
دستور دادن
agenda
U
دستور جلسه
prescriptions
U
دستور عمل
field manual
U
دستور رزمی
blanket order
U
دستور کلی
directed
U
: دستور دادن
mandating
U
دستور مافوق
mandates
U
دستور مردم به
mounting instruction
U
دستور نصب
order
U
دستورالعمل دستور
cramer's rule
U
دستور کرامر
dictate
U
دستور دادن
to give instractions
U
دستور دادن
dictated
U
دستور دادن
dictates
U
دستور دادن
dictating
U
دستور دادن
avaunt
U
دستور اخراج
order
U
دستور سفارش
daily order
U
دستور روز
night order
U
دستور شبانه
microinstruction
U
ریز دستور
standing orders
U
دستور جاری
administrative order
U
دستور اداری
standing order
U
دستور جاری
regulation
U
دستور قانون
permission
U
دستور پروانه
order
U
دستور دادن
collection order
U
دستور وصول
directive
U
دستور دهنده
recipe
U
خوراک دستور
directives
U
دستور دهنده
statement number
U
شماره دستور
recipes
U
خوراک دستور
conditional statement
U
دستور شرطی
money order
U
دستور پرداخت
money orders
U
دستور پرداخت
movement order
U
دستور حرکت
programmes
U
دستور نقشه
dictate
U
دستور دادن
programme
U
دستور نقشه
principals
U
دستور دهنده
order code
U
رمز دستور
operating instruction
U
دستور کار
operation order
U
دستور عملیاتی
ordinace
U
دستور شرعی
grammatically
U
ازروی دستور
gramarey
U
دستور زبان
runs
U
دستور RUN
order of the day
U
دستور جلسه
superior order
U
دستور مافوق
commandments
U
دستور خدا
instruction
U
دستور کار
run
U
دستور RUN
transformational grammar
U
دستور گشتاری
order format
U
قالب دستور
instructions
U
دستور عمل
behest
U
امر دستور
instructions
U
دستور کار
principal
U
دستور دهنده
instruction
U
دستور عمل
grammer
U
دستور زبان
operating manual
U
دستور کار
vasto
U
حکم یا دستور تخریب
programmes
U
پروگرام دستور کار
marching order
[travel order]
U
دستور پیشروی
[ارتش]
transfer
U
تغییر دستور یا کنترل
sailing orders
U
دستور کشتی رانی
rubrical
U
دستور داده شده
ambiguous grammar
U
دستور زبان مبهم
macro expansion
U
بسط درشت دستور
development order
U
دستور ساخت اماد
macro
U
کلان درشت دستور
insubordination
U
سرپیچی از اجرای دستور
fragmentary order
U
دستور جزء بجزء
tags
U
بخشی از دستور کامپیوتری
signal operation instruction
U
دستور کار مخابرات
programme
U
پروگرام دستور کار
lie on the table
U
از دستور خارج شدن
diagnostic
U
دستور شرح نوع
grammatical error
U
اشتباه دستور زبانی
tag
U
بخشی از دستور کامپیوتری
injunctions
U
حکم بازداشت دستور
directive
U
متضمن دستور امریه
grammarians
U
متخصص دستور زبان
restart instruction
U
دستور المل بازاغازی
assembly order
U
دستور مونتاژ وسایل
injunction
U
حکم بازداشت دستور
recipes
U
دستور خوراک پزی
directives
U
متضمن دستور امریه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com