Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
on demand
U
به در خواست به مجرد تقاضا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
demand
[of]
U
درخواست
[خواست]
[طلب]
[تقاضا]
[از]
arc elasticity of demand
U
عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
giffen good
U
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
demands
U
تقاضا کردن تقاضا
demanded
U
تقاضا کردن تقاضا
demand
U
تقاضا کردن تقاضا
shift of a demand curve
U
انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
bachelor
U
مجرد
bachelors
U
مجرد
soles
U
مجرد
sole
U
مجرد
single
U
مجرد
discrete
U
مجرد
celibate
U
مجرد
lone
U
مجرد
immaterial
U
مجرد
absolute
U
مجرد
abstracts
U
مجرد
abstracting
U
مجرد
abstract
U
مجرد
wifeless
U
مجرد
solitary
U
مجرد
unmarried
U
مجرد
absolutes
U
مجرد
metaphisical
U
مجرد
noumenon
U
مجرد
sequestered life
U
زندگی مجرد
sweatbox
U
زندان مجرد
incorporeal
U
مجرد معنوی
incommunicado
U
در حبس مجرد
an abstroct number
U
عدد مجرد
formal logic
U
منطق مجرد
bachelor
U
مرد مجرد
solitary confinement
U
زندان مجرد
bachelors
U
مرد مجرد
incorporal
U
مجرد غیر محسوس
bachelor quarters
U
منازل افراد مجرد
abstract algebra
U
جبر مجرد
[ریاضی]
volition
U
خواست
demanded
U
خواست
wishes
U
خواست
wish
U
خواست
desideratum
U
خواست
demand
U
خواست
wished
U
خواست
want
U
خواست
willed
U
خواست
demands
U
خواست
wanted
U
خواست
will
U
خواست
disposition
U
خواست
wills
U
خواست
lonely hearts
U
اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
abstractly
U
بطور مجرد بخودی خود
individual
U
مجرا یا مربوط به شخص مجرد
individuals
U
مجرا یا مربوط به شخص مجرد
pluriliteral
U
رباعی مجردیا خماسی مجرد
is he still single?
U
ایا هنوزعزب یا مجرد است
bach
U
مجرد و عزب زندگی کردن
tantalizing
U
خواست انگیز
subpoenaing
U
خواست برگ
traverse of an indictment
U
رد کفیر خواست
interpellation
U
باز خواست
bill of indicment
U
کیفر خواست
tantalizingly
U
خواست انگیز
impetration
U
در خواست التماس
subpoena
U
خواست برگ
bill of indictment
U
کیفر خواست
to makes suit
U
در خواست کردن
voluntary
U
داوطلبانه به خواست
subpoenaed
U
خواست برگ
subpoenas
U
خواست برگ
cod
U
پرداخت نقدی به مجرد تحویل کالا
summons
U
خواست برگ احضارنامه
of one's own volition
U
از روی خواست خود
summonses
U
خواست برگ احضارنامه
He asked permission to come in.
U
اجازه خواست بیاید تو
summonsing
U
خواست برگ احضارنامه
in an a to escape he
U
چون خواست بگریزد
the precatory form
U
صیغه تمنی یا در خواست
to pray permission
U
در خواست اجازه کردن
he wished to be private
U
می خواست در خلوت باشد
summonsed
U
خواست برگ احضارنامه
to serve with a summons
U
با خواست برگ خواندن
his appeal met no response
U
پاسخی پدر خواست که اوترسید
Sara always wanted a puppy.
U
سارا همیشه یک سگ پاپی می خواست.
suited
U
خواست دادن تعقیب کردن
suit
U
خواست دادن تعقیب کردن
suits
U
خواست دادن تعقیب کردن
to serve a subpoena on
U
با خواست برگ فراخواندن احضاریه برای
backgrounds
U
اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
background
U
اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
This is the very thing I wanted.
U
این همان چیزی است که دلم می خواست
arraign
U
با تنظیم کیفر خواست متهمی را بمحاکمه خواندن
peine for et dure
U
مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
She had the never to ask for cash .
U
اینها همه هیچ تازه پول نقد هم می خواست
address for service of a summons
[address where a summons may be served]
U
آدرس کسی که با خواست برگ قابل خواندن باشد
[حقوق]
signalled
U
پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
signaled
U
پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
signal
U
پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
constructive trust
U
منظور مسئولیتی است که از حکم قانون ناشی میشود و ارتباطی به خواست شخص ندارد
demands
U
تقاضا
suit
U
تقاضا
suits
U
تقاضا
suited
U
تقاضا
prayer
U
تقاضا
exigence
U
تقاضا
prayers
U
تقاضا
demanded
U
تقاضا
demand
U
تقاضا
requested
U
تقاضا
solicitation
U
تقاضا
requests
U
تقاضا
requisitions
U
تقاضا
requesting
U
تقاضا
requisitioned
U
تقاضا
importance
U
تقاضا
requisition
U
تقاضا
postulating
U
تقاضا
rogation
U
تقاضا
request
U
تقاضا
requisitioning
U
تقاضا
postulated
U
تقاضا
postulate
U
تقاضا
postulates
U
تقاضا
demand schedule
U
جدول تقاضا
demand pattern
U
الگوی تقاضا
excess demand
U
فزونی تقاضا
demand side
U
طرف تقاضا
demand surface
U
میزان تقاضا
demand shift
U
انتقال تقاضا
demand shift
U
جابجائی تقاضا
demand management
U
مدیریت تقاضا
demandable
U
قابل تقاضا
demandant
U
تقاضا کننده
demand side
U
ستون تقاضا
elasticity of demand
U
کشش تقاضا
demand shift
U
تغییر تقاضا
supply and demand
U
عرضه و تقاضا
offer and demand
U
عرضه و تقاضا
on demand
U
بنا به تقاضا
peak demand
U
حداکثر تقاضا
peak demand
U
بیشترین تقاضا
information on demand
U
اطلاعات با تقاضا
demanded
<adj.>
<past-p.>
U
تقاضا شده
claimed
<adj.>
<past-p.>
U
تقاضا شده
income elasticity of demand
U
درامدی تقاضا
quantity of demand
U
مقدار تقاضا
asked
<adj.>
<past-p.>
U
تقاضا شده
within three days of demand
U
در طی سه روز پس از تقاضا
law of demand
U
قانون تقاضا
measurement of demand
U
تخمین تقاضا
sues
U
تقاضا کردن
requisitioned
U
تقاضا کردن
demanded
U
تقاضا کردن
requisition
U
تقاضا کردن
requisition
U
چیزمورد تقاضا
adjure
U
تقاضا کردن
pleas
U
تقاضا استدعا
plea
U
تقاضا استدعا
requests
U
تقاضا خواسته
change in demand
U
تغییر تقاضا
requisitioning
U
چیزمورد تقاضا
requisitioning
U
تقاضا کردن
suing
U
تقاضا کردن
sued
U
تقاضا کردن
sue
U
تقاضا کردن
application
U
فرم تقاضا
requirement
U
تقاضا احتیاج
requisitions
U
تقاضا کردن
demands
U
تقاضا کردن
applications
U
فرم تقاضا
demand surface
U
سطح تقاضا
requisitioned
U
چیزمورد تقاضا
requested
U
تقاضا خواسته
demand factors
U
عوامل تقاضا
demand factor
U
ضریب تقاضا
demand elasticity
U
کشش تقاضا
demand curve
U
منحنی تقاضا
applier
U
تقاضا کننده
demand
U
تقاضا کردن
request
U
تقاضا خواسته
demand function
U
تابع تقاضا
requisitions
U
چیزمورد تقاضا
requesting
U
تقاضا خواسته
best fit
U
1-آنچه که تط ابق بیشتری با یک نیاز دارد 2-تابعی که کوچکترین تصادفی موجود در حافظه اصلی را انتخاب میکند برای یک صفحه مجازی در خواست شده
supply and demand law
U
قانون عرضه و تقاضا
solicits
U
درخواست یا تقاضا کردن از
registrant
U
تقاضا ثبت کننده
solicited
U
درخواست یا تقاضا کردن از
stock requisition
U
تقاضا جهت کالا
demands
U
مطالبه تقاضا کردن
application
U
تقاضا برای چیز
solicit
U
درخواست یا تقاضا کردن از
soliciting
U
درخواست یا تقاضا کردن از
requesting unit
U
یکان تقاضا کننده
request for proposal
U
تقاضا برای پیشنهاد
requests
U
تقاضا برای چیزی
send away for something
<idiom>
U
تقاضا نامه نوشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com