English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shunt U به خط دیگر انداختن
shunted U به خط دیگر انداختن
shunts U به خط دیگر انداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
mixer U انداختن میلههای بولینگ با میلههای دیگر
mixers U انداختن میلههای بولینگ با میلههای دیگر
switch U روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switched U روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switches U روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
to get a word in edgewise U طرفی را میان صحبت شخص پرچانه دیگر انداختن
to p on one thing to another U چیزی را به چیز دیگر انداختن
Other Matches
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
bring down U به زمین انداختن حریف انداختن شکار
jeopard U بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrified U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying U بهراس انداختن به بیم انداختن
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
steer roping U کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
let down U پایین انداختن انداختن
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
prostrate U از پا انداختن
brush finish U خط انداختن
leave out U انداختن
let fall U انداختن
omit U انداختن
deleting U انداختن
hurl U انداختن
launching U به اب انداختن
hurled U انداختن
hurls U انداختن
launches U به اب انداختن
line U خط انداختن در
lay away U انداختن
flings U انداختن
stagger U از پا انداختن
spill U انداختن
fling U انداختن
to skips over U انداختن
jaculate U انداختن
flinging U انداختن
benite U به شب انداختن
lash vt U انداختن
blob U لک انداختن
lines U خط انداختن در
fell U انداختن
hitching U انداختن
hitches U انداختن
ruts U خط انداختن
hitch U انداختن
relegating U انداختن
relegates U انداختن
relegated U انداختن
relegate U انداختن
deracination U بر انداختن
deletes U انداختن
omits U انداختن
omitted U انداختن
rut U خط انداختن
blobs U لک انداختن
floriate U گل انداختن در
felled U انداختن
hewn U انداختن
hitched U انداختن
felling U انداختن
pilling U تل انداختن
fells U انداختن
spills U انداختن
spilling U انداختن
spilled U انداختن
slings U انداختن
omitting U انداختن
to pick off U تک تک انداختن
thrust U انداختن
overthrow U بر انداختن
thrusting U انداختن
overthrowing U بر انداختن
overthrown U بر انداختن
overthrows U بر انداختن
thrusts U انداختن
string U زه انداختن به
to hew down U انداختن
to draw lots U انداختن
hews U انداختن
hewing U انداختن
throw U انداختن
throwing U انداختن
hewed U انداختن
hew U انداختن
retroject U پس انداختن
throws U انداختن
bottom U ته انداختن
bottoms U ته انداختن
overthrew U بر انداختن
run home U جا انداختن
to let fall U انداختن
to fire off a postcard U انداختن
launched U به اب انداختن
slinging U انداختن
to leave out U انداختن
sling U انداختن
spilled or spilt U انداختن
souse U انداختن
to let drop U انداختن
emplace U جا انداختن
deleted U انداختن
to play a searchlight U انداختن
delete U انداختن
to put back U پس انداختن
to lay by the heels U بر انداختن
launch U به اب انداختن
other U دیگر
another U دیگر
furthering U دیگر
others U دیگر
of one another <adv.> U از هم دیگر
else U دیگر
of each other <adv.> U از هم دیگر
from each other <adv.> U از هم دیگر
thence U دیگر
anymore U دیگر
furthers U دیگر
from one another <adv.> U از هم دیگر
next U دیگر
again U دیگر
secus U از دیگر سو
alternative U شق دیگر
alternative U دیگر
alternatives U شق دیگر
furthered U دیگر
he is no more U او دیگر
no more U دیگر نه
alternatives U دیگر
further U دیگر
one an other U یک دیگر
postpone U به تعویق انداختن
postpones U عقب انداختن
resonating U طنین انداختن
resonates U طنین انداختن
postponed U به تعویق انداختن
postponed U به تاخیر انداختن
fling to the wind U دور انداختن
expulse U بیرون انداختن
resonate U طنین انداختن
resonated U طنین انداختن
to crack a joke U مزه انداختن
postponed U عقب انداختن
penning U درحبس انداختن
penned U درحبس انداختن
throw out U بیرون انداختن
to a. the ball U اماده انداختن
postpones U به تعویق انداختن
postpones U به تاخیر انداختن
omit U از قلم انداختن
to apply a leech U زالو انداختن
omits U از قلم انداختن
to bottom a chair U ته انداختن بصندلی
omitted U از قلم انداختن
erythema U گل انداختن صورت
omitting U از قلم انداختن
to break a jest U مزه انداختن
to break down U ازپا انداختن
postpone U به تاخیر انداختن
mock U دست انداختن
depopulate U از ابادی انداختن
depopulated U از ابادی انداختن
to cut the painter U جدایی انداختن
reverberated U طنین انداختن
reverberate U ولوله انداختن
reverberate U طنین انداختن
glazes U شیشه انداختن
glaze U شیشه انداختن
unmans U از مردی انداختن
depopulates U از ابادی انداختن
unmanning U از مردی انداختن
unman U از مردی انداختن
exuviate U پوست انداختن
mocked U دست انداختن
postpone U عقب انداختن
reverberating U ولوله انداختن
reverberating U طنین انداختن
pens U درحبس انداختن
to bring any one to his knees U کسیرابلابه انداختن
to fire out U بیرون انداختن
fire out U بیرون انداختن
to chop dowm a tree U درختی را انداختن
reverberates U ولوله انداختن
reverberates U طنین انداختن
mocks U دست انداختن
mocking U دست انداختن
reverberated U ولوله انداختن
depopulating U از ابادی انداختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com