Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
blow out
U
به خارج دمیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
insufflation
U
دمیدن
blows
U
دمیدن
blow
U
دمیدن
bops
U
دمیدن
bopping
U
دمیدن
bopped
U
دمیدن
blaw
U
دمیدن
inspires
U
دمیدن در
bop
U
دمیدن
inspire
U
دمیدن در
insufflate
U
دمیدن
blowing
U
دمیدن
inbreathe
U
دمیدن
blasts
U
دمیدن
blast
U
دمیدن
breaths
U
دمیدن
breath
U
دمیدن
after blow
U
پس دمیدن
silicon blow
U
گرم دمیدن
to blow the bellows
U
دمیدن ششها
air blowing
U
دمیدن هوا
over blow
U
زیاد دمیدن
blow
U
دمیدن هوا
fore blow
U
پیش دمیدن
blows
U
دمیدن هوا
blow full
U
به طور کامل دمیدن
blow hot
U
هوای گرم دمیدن
blow cold
U
هوای سرد دمیدن
blows
U
دمیدن مکش هوا
insufflate
U
پی درپی روح دمیدن در
blower
U
ماشین مخصوص دمیدن
blow
U
دمیدن مکش هوا
core blowing equipment
U
تجهیزات دمیدن هسته
blows
U
دمیدن پرتاب محکم توپ
to inspire a personwith hopes
U
روح امید در کسی دمیدن
blow
U
دمیدن پرتاب محکم توپ
blows
U
در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
blow
U
در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
upper surface blowing
U
دمیدن جریان جهت پیشراننده اصلی روی سطح فوقانی بال
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
insoul
U
روح بخشیدن به روح دمیدن در
non combatant
U
خارج از صف
per
U
خارج از
outside
U
در خارج
out-of-
U
خارج از
external
U
خارج
out of
U
خارج از
non-combatants
U
خارج از صف
non-combatant
U
خارج از صف
off side
U
خارج از خط
out
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
outside
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
forth of
U
خارج از
outsides
U
در خارج
externals
U
خارج
outsides
U
خارج
outside
U
خارج
externally
U
از خارج
outwith
[Scotish E]
<adv.>
U
خارج
[از]
outed
U
خارج
abroad
U
خارج
off
U
خارج از
out of tune
U
خارج
out
U
خارج
out-
U
خارج
aroint
U
خارج شو
The train ran off the rails.
U
قطار از خط خارج شد
derail
U
از خط خارج کردن
To fall out.
U
از صف خارج شدن
without
U
بطرف خارج
derailed
U
از خط خارج کردن
unship
U
خارج کردن
derailing
U
از خط خارج شدن
to pass off
U
خارج شدن
derailing
U
از خط خارج کردن
derails
U
از خط خارج شدن
derails
U
از خط خارج کردن
overseas
U
خارج ازکشور
to rule out
U
خارج کردن
outdoors
U
خارج از منزل
alfresco
U
خارج از منزل
derail
U
از خط خارج شدن
eccentric
U
خارج از مرکز
ejected
U
خارج کردن
ejecting
U
خارج کردن
torts
U
خارج از قرارداد
tort
U
خارج از قرارداد
ejects
U
خارج کردن
off season
U
خارج از فصل
derailed
U
از خط خارج شدن
extraneous
U
خارج از قلمروچیزی
to fall out
U
خارج شدن
eject
U
خارج کردن
popping
U
خارج شدن
extra-marital
U
خارج از زناشویی
eccentrics
U
خارج از مرکز
neither here nor there
U
خارج ازموضوع
extra spectral
U
خارج طیفی
extra regular
U
خارج ازقاعده
extra professional
U
خارج حرفهای
extra cosmical
U
خارج ازعالم
exterritorial
U
خارج الملکتی
expulse
U
خارج کردن
out of door
U
خارج ازمنزل
out of line
U
خارج از خط جبهه
endarch
U
متشکل در خارج
emissive
U
خارج شونده
out of phase
U
خارج از فاز
out of proportion
U
خارج از اندازه
extracellular
U
خارج سلولی
extragalactic
U
خارج کهکشانی
not to the point
U
خارج از موضوع
out of question
U
خارج از موضوع
off center
U
خارج از مرکز
foreign market
U
بازار خارج
fescennine
U
خارج ازاخلاق
extravascular
U
خارج رگی
extrauterine
U
خارج رحمی
extraterritorial
U
خارج الارضی
out of action
U
خارج ازنبرد
extramundane
U
خارج دنیایی
extramarital
U
خارج از زناشویی
extramarital
U
خارج ازدواجی
egress
U
خارج شدن
double out
U
081 خارج
outbound
U
خارج ازمحدوده
outbound
U
مربوط به خارج
soto uke
U
دفاع از خارج
standaway
U
خارج از بدن
off duty
U
خارج از نگهبانی
off duty
U
خارج از خدمت
nonsense
U
خارج از منطق
submultiple
U
خارج قسمت
off key
خارج از مایه
abroad
خارج از کشور
out-of-
U
در خارج بواسطه
phase out
U
خارج کردن
abaxile
U
خارج از مرکز
out of turn
U
خارج از نوبت
outboard bearing
U
یاتاقان خارج
outbye
U
خارج از دور از
cross country
U
خارج از جاده
bring out
U
خارج کردن
ouyby
U
خارج از دور از
beside the question
U
خارج از موضوع
beside the mark
U
خارج ازموضوع
over the side
U
خارج از ناو
begone
U
خارج شو عزیمت کن
oversea
U
خارج از کشور
acentric
U
خارج از مرکز
out of
U
در خارج بواسطه
quotient
U
خارج قسمت
outsides
U
به سمت خارج
away
U
دوراز خارج
quotients
U
خارج قسمت
discharge
U
خارج کردن
discharges
U
خارج کردن
outed
U
خارج از حدود
outed
U
خارج بیرون
out
U
خارج از حدود
emigration
U
مهاجرت به خارج
out
U
خارج بیرون
anieoro
U
از داخل به خارج
out-
U
خارج بیرون
out-
U
خارج از حدود
from out of town
U
از خارج
[از شهر]
inaccessible
U
خارج از دسترس
from the outside
U
از خارج
[از جایی]
outside
U
به سمت خارج
extraction
U
خارج کردن
exit
U
خارج شدن
issue
U
خارج شدن
inaccessible
<adj.>
U
خارج از دسترس
void
U
خارج شدن
issued
U
خارج شدن
out of doors
U
خارج ازمنزل
irrelevant
U
خارج از موضوع
issues
U
خارج شدن
from outside
U
از خارج
[از شهر]
exits
U
خارج شدن
ungracious
U
خارج از نزاکت
phase out
U
به ترتیب خارج کردن
outwards
U
بطرف خارج بیرونی
rations
U
خارج قسمت سهمیه
lays
U
خارج از سلک روحانیت
obsolescent
U
از رده خارج شده
to put out of court
U
از دستور خارج کردن
outworker
U
کارگر خارج ازخانه
rationed
U
خارج قسمت سهمیه
incoming
U
آنچه از خارج می آید
ration
U
خارج قسمت سهمیه
outwork
U
سفارش به خارج از شرکت
anomalous
U
خارج از رسم بیمورد
out of
[outside]
office hours
U
خارج از ساعات اداری
bow out
U
باتعظیم خارج شدن
ablate
U
بریدن و خارج کردن
swap out
U
مبادله کردن به خارج
superempirical
U
خارج از جهان مادی
layman
U
خارج از حرفه یا فن خاصی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com