English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
You can't get there other than by foot. U به جز پیاده جوری دیگر نمی شود به آنجا رفت.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Can I get there on foot? U آیا میتوانم تا آنجا پیاده بروم؟
Nothing on earth will induce him to go there again. اگر کلاهش هم آنجا بیافتد دیگر پا نمی گذارد.
to lock somebody [yourself] out [of something] U در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
to what extent <adv.> U چه جوری
how far <adv.> U چه جوری
accompt U جوری
in what way <adv.> U چه جوری
i sort of feel sick U یک جوری میشوم
kind of funny U یک جوری بامزه
disembarkation U به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
i am awkwardly situated U بد جوری گرفتار شده ام
Like this . This way. U این جور ( جوری )
i was in an awkword p U بد جوری گیر کرده بودم
he was in a sorry pickel U بد جوری گرفتار شده بود
By hook or by crook. somehow. U هر جوری شده ( بهر طریق ممکن )
grenadier U سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
detrain U از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
secondary landing U منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
landing group U گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
thereupon <adv.> U در آنجا
thereat <adv.> U در آنجا
subsequently <adv.> U در آنجا
consequently <adv.> U در آنجا
as a result <adv.> U در آنجا
at that [at that provocation] <adv.> U در آنجا
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
As far as I know . So far as I know. U تا آنجا که من می دانم
overhaul U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
Since the day he set foot there . U از روزیکه به آنجا پا نهاد
According to my lights . U تا آنجا که عقلم قد می دهد
As far as I am concerened. U تا آنجا که به من مربوط می شود
so far as I'm concerned U تا آنجا که به من مربوط می شود
as far as I'm concerned <adv.> U تا آنجا که به من مربوط می شود
Have you been there recently (lately) U تازگیها آنجا رفته ای ؟
The situation there is bad. U وضعیت در آنجا بد است.
To the best of my ability. For all I am worth . As far as in my lies U تا آنجا که تیغم ببرد
In so far as their taste would go . U تا آنجا که سلیقه شا ؟ قد می داد
CERN U یس که www اولین آنجا اختراع شد
Nobody was there but me. U هیچکسی غیر از من آنجا نبود.
Left out of one place and driven away from another. <proverb> U از آنجا مانده از اینجا رانده .
It took us four days to get there . U چهار روزکشید تا آنجا رسیدیم
Come as quickly as possible. U تا آنجا که می شود زود بیا
I wI'll get there somehow. U یکجوری خودم را آنجا می رسانم
I happened to be there when …. U اتفاقا" من آنجا بودم وقتیکه …
We were there just to make up numbers. U ما آنجا فقط سیاهی لشگه بودیم
factories U ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
factory U ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
It is improper to go there uninvited. U ناخوانده رفتن با آنجا صحیح نیست
If it ( ever ) comes to that . U اگر چنانچه کا ربه آنجا بکشد
Not that I remember . U تا آنجا که من یاددارم خیر ( اینطور نبوده )
lover's lane <idiom> U جای دنجی که عشاق به آنجا می روند
He has always lived there. U او همیشه آنجا زندگی کرده است.
to turn around U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
to turn back U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
to let it get to that point U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
There they were in all their finery. U آنجا آنها در تمام زر و زیور خود بودند.
Nothing has changed there. U آنجا هیچ چیز تغییر نکرده است.
almonry U [قسمتی از ساختمان که خیرات و صدقات را در آنجا می دادند.]
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
Hotel accommodation is rather expensive there. U قیمت [اتاق] هتل آنجا واقعا گران است.
interim overhaul U پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
Where the carcass is there the ravens will collect together. <proverb> U هر کجا لاشه اى وجود دارد آنجا لاشخورها دور هم جمع مى شوند.
window U فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
switching U نقط های در شبکه ارتباطی که پیام از خط وط و مدارهای مختلف در آنجا تنظیم می شوند
stop U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
trap U نقط ه توقف انتخابی که اجرا برنامه در آنجا متوقف میشود وثباتها بررسی می شوند
stopped U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopping U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stops U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
His sculptures blend into nature as if they belonged there. U مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
main U مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
voices U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voicing U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voice U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
to make every effort U تک و پوی زدن [به هر دری زدن] تا آنجا که امکان پذیر باشد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
station U میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
stationed U میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
stations U میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
infantry U پیاده
infantry man U پیاده
walkways U پیاده رو
paths U پیاده رو
path U پیاده رو
pedestrian U پیاده
impledge U پیاده
dismounted U پیاده
pignorate U پیاده
footpath U پیاده رو
footpaths U پیاده رو
pavements U پیاده رو
pavement U پیاده رو
pedestrians U پیاده
walkway U پیاده رو
foot bridge U پل پیاده رو
ganway U پل پیاده رو
afoot U پیاده
footway U پیاده رو
footer U پیاده رو
foot slogger U پیاده
foot bank U پیاده رو
walk U پیاده رو
foot infantry U پیاده
walks U پیاده رو
walked U پیاده رو
pedestrian bridge U پل پیاده رو
on of U پیاده
sidewalk U پیاده رو
peripatetic U پیاده رو
side walk U پیاده رو
sidewalks U پیاده رو
conventional RAM U این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
conventional memory U این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
dismantled U پیاده کردن
knight of the road U راهزن پیاده
hiking U پیاده روی
disembarked U پیاده شدن
zebra crossings U خط عابر پیاده
disembarked U پیاده کردن
zebra crossing U خط عابر پیاده
disembark U پیاده شدن
hikes U پیاده روی
humps U پیاده روی
rifle man U سرباز پیاده
promotion U ترفیع پیاده
promotions U ترفیع پیاده
on foot U به صورت پیاده
mechanized U پیاده زرهی
on foot U پای پیاده
implementation U پیاده سازی
hike U پیاده روی
hump U پیاده روی
to walk . To go on foot. U پیاده رفتن
hiked U پیاده روی
regiment of f. U هنگ پیاده
humping U پیاده روی
disembarking U پیاده کردن
disembarking U پیاده شدن
dismounts U پیاده کردن
kerb U جدول پیاده رو
alight U پیاده شدن
alighted U پیاده شدن
alighting U پیاده شدن
alights U پیاده شدن
kerb U حاشیه پیاده رو
wayfarers U مسافر پیاده
wayfarer U مسافر پیاده
pawns U پیاده شطرنج
kerbs U حاشیه پیاده رو
pawned U پیاده شطرنج
pawn U پیاده شطرنج
pedestrianism U پیاده روی
pawning U پیاده شطرنج
disembarks U پیاده کردن
disembarks U پیاده شدن
footbridges U پل پیاده روی
footbridges U پل پیاده روها
footbridge U پل پیاده روی
footbridge U پل پیاده روها
disembark U پیاده کردن
pignorate U پیاده شطرنج
dismantle U پیاده کردن
dismantles U پیاده کردن
dismantling U پیاده کردن
dismount U پیاده کردن
dismounting U پیاده کردن
kerbs U جدول پیاده رو
walkabouts U گردش پیاده
dismantlement U پیاده کردن
to pad aroad U پیاده رفتن
disassemble U پیاده کردن
foot passenger U مسافر پیاده
walkabout U مسافرت پیاده
foot passenger U پیاده پا رهسپار
foot slugger U سرباز پیاده
to go on foot U پیاده رفتن
to get off U پیاده شدن از
turnable foot bridge U پل پیاده رو گردان
footpad U راهزن پیاده
footsoldier U سرباز پیاده
pedestrian crossings U گذرگاه پیاده
pad U دزد پیاده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com