English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hold over U به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
continues U ادامه دادن
hold on U ادامه دادن
to follow U ادامه دادن
reopens U ادامه دادن
reopened U ادامه دادن
continue U ادامه دادن
reopen U ادامه دادن
run on U ادامه دادن
to continue U ادامه دادن
carry-on U ادامه دادن
carry on U ادامه دادن
extend U ادامه دادن
hang on <idiom> U ادامه دادن
to carry on U ادامه دادن
go on <idiom> U ادامه دادن
keep U ادامه دادن
to keep on U ادامه دادن
further U ادامه دادن
furthered U ادامه دادن
furthering U ادامه دادن
furthers U ادامه دادن
hold good <idiom> U ادامه دادن
bring on U ادامه دادن
to take up U ادامه دادن
reopening U ادامه دادن
go along <idiom> U ادامه دادن
take up U ادامه دادن
keeps U ادامه دادن
extending U ادامه دادن
keep on U ادامه دادن
keep up <idiom> U ادامه دادن
extends U ادامه دادن
to drag on or out U ادامه دادن
to follow up U ادامه دادن قوت دادن
dashes U مسیری را ادامه دادن
to press ahead with U با زور ادامه دادن
to set on U با زور ادامه دادن
thwart U ادامه دادن یا کشیدن
dwell at U به تیراندازی ادامه دادن
bide U بکاری ادامه دادن
inability to box U ناتوان از ادامه دادن
continuation U عمل ادامه دادن
dwell at U اتش را ادامه دادن
thwarted U ادامه دادن یا کشیدن
live on U بزندگی ادامه دادن
dash U مسیری را ادامه دادن
keep the home fires burning <idiom> U اجازه ادامه دادن
dashed U مسیری را ادامه دادن
maintained U ابقا کردن ادامه دادن
maintains U ابقا کردن ادامه دادن
maintrain U ادامه دادن عقیده داشتن
run U دوام یافتن ادامه دادن
runs U دوام یافتن ادامه دادن
hang on U ادامه دادن دوام داشتن
keep up with <idiom> U به شکل قبل ادامه دادن
stick it out <idiom> U طاقت آوردن ،ادامه دادن
maintain U ابقا کردن ادامه دادن
pull off U باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
to keep the field U جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
border break U ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
to rumble on [British E] U ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
run on U ادامه دادن متن بدون توقف
pick up <idiom> U ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
let (something) ride <idiom> U ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
extending U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
carry one's bat U تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
extends U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
to continue one's progress U پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
extend U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
increments U افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
increment U افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
enjambment U دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
continue U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continues U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
To stay the course . U تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
sustains U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustain U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
resumption U ادامه
continuation line U خط ادامه
continuation U ادامه
going on U ادامه
continuance U ادامه
to run on U ادامه داشتن
discontinuation U عدم ادامه
for a continuance U برای ادامه
discontinuance U عدم ادامه
duration U مدت ادامه
discontinue U ادامه ندادن
over run U ادامه به کاردادن
continuant U ادامه دهنده
continuation card U کارت ادامه
continuable U قابل ادامه
continuative U ادامه دهنده
discontinues U ادامه ندادن
discontinuing U ادامه ندادن
continue statement U حکم ادامه
discontinued U ادامه ندادن
viability U امکان ادامه حیات
shorthanded U ادامه با بازیگر کمتر
continuator U ادامه دهنده مستمر
sustaining U نگهدارنده ادامه دهنده
fall behind <idiom> U درمانده از ادامه راه
go head U ادامه بدهید بفرماید
detainer U حکم ادامه توقیف
transattack period U مدت ادامه تک اتمی
track U ادامه گوی در مسیربولینگ
tracked U ادامه گوی در مسیربولینگ
contd U مخفف ادامه یافته
tracks U ادامه گوی در مسیربولینگ
time in U ادامه بازی پس از توقف
follow-through U ادامه حرکت پس از ضربه
follow-throughs U ادامه حرکت پس از ضربه
robust U که کار را پس از خطا ادامه میدهد
resume U چکیده کلام ادامه یافتن
Gothic Survival U [ادامه عنصر سبک گوتیک]
give someone the green light <idiom> U اجازه ادامه به کار رادادن
i took up where he left U از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
border break U ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
topspin U ادامه حرکت چرخش توپ
touch in goal line U ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
robustly U که کار را پس از خطا ادامه میدهد
resumed U چکیده کلام ادامه یافتن
resumes U چکیده کلام ادامه یافتن
go on U سخن خود را ادامه دهید
viability U قدرت ادامه زندگی پس از تولد
extrapolations U ادامه روند تعمیم دهی
resuming U چکیده کلام ادامه یافتن
Keep moving! U ادامه بده [بدهید ] به راه!
discounting match U ادامه ندادن به مسابقه کشتی
extrapolation U ادامه روند تعمیم دهی
resumptive U ادامه دهنده دوباره بدست اورنده
continuous U آنچه بدون توقف ادامه یابد
I can't go on any longer. U من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
continue port/starboard U چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
There's more to come. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه داره]
inviable U عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
head pole U تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
long haul <idiom> U مدت درازی بین کاری که ادامه داد
There's no need to elaborate. U لازم نیست که شما در ادامه چیزی بگید.
set in <idiom> U تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
play out one's option U ادامه بازی در تیم پس ازپایان قرارداد بدون قراردادجدید
supersedeas U دستور موقت دادگاه در موردخودداری از انجام یا ادامه کاری
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
down U توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
recoverable error U نوع خطا که امکان ادامه اجرای برنامه پس ازرویدادن ان میدهد
privileged U مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
heavy and light system U روش کاستن وزن با اغاز باوزنه سنگین و ادامه با وزنههای سبکتر
attention code U حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
waiting state U وضعیت کامپیوتر که در آن برنامه درخواست ورودی یا سیگنال میکند پیش از ادامه اجرا
tenant by sufference U مالک معترض اونشود و تصرفش ادامه پیداکند این عنوان به او اطلاق میشود
redundancy U اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
ionosphere U قسمتی از فضای جوزمین که از ارتفاع 52 میل شروع میشود و تا00022میل ادامه دارد
redundancies U اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
wheel sucker U دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
recoveries U نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
hitch and go U نوعی پاس که گیرنده بجلو می دود و به سمت دیگر می چرخد و باز به جلو ادامه میدهد
bench check U ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
recovery U نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
robustness U توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
backward chaining U روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
boostrap operation U عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
The main road bears to the right. U این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
lock on U قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
hidden momentum of population growth U نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
filed U زمینه اصلی فرش [که عموما تا قسمت حاشیه ادامه یافته و در بعضی از فرش ها کل بافت را در بر می گیرد.]
ascii U رشتهای از حروف ASCII که در ادامه کد ASCII صفر را به عنوان بیان کننده انتهای رشته دارا می باشند
There's more to come. <idiom> U هنوز تموم نشده. [هنوز ادامه داره]
bimestrial U هر دوماه یکبار دوماه ادامه یابنده
quamdiu bene se gesserit U تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد
extender U توسعه دهنده ادامه دهنده
os/ U سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
ferried U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to sue for damages U عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
example is better than precept U نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
to put any one up to something U کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
defining U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
shifts U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
expanding U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
televising U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
shifted U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
formation U سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
expand U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shift U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com