English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
direct objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
indirect objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
object U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objected U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objecting U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
staged U اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
sequentially U یکی پس از دیگری به ترتیب
unless otherwise agreement U مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
unless otherwise specified U مگر به ترتیب دیگری تعیین شده باشد
Other Matches
random processing U پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedule U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation U ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
chains U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
firing order U ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
order U ترتیب
regularity U ترتیب
sequences U ترتیب
regularities U ترتیب
systems U ترتیب
system U ترتیب
randomly U بی ترتیب
to make an arrangement U ترتیب
set up U ترتیب
serialization U ترتیب
random U بی ترتیب
regvlarity U ترتیب
catenation U ترتیب
sequence U ترتیب
configuration U ترتیب
configurations U ترتیب
ordering U ترتیب
anomaly U بی ترتیب
anomalies U بی ترتیب
irregular U بی ترتیب
collocation U ترتیب
orderliness U ترتیب
assortments U ترتیب
disorderly U بی ترتیب
assortment U ترتیب
arramgement U ترتیب
arrangment U ترتیب
ataxic U بی ترتیب
pial U بی ترتیب
out of kelter U بی ترتیب
ordonnance U ترتیب
orderless U بی ترتیب
lay out U ترتیب
kelter or kilter U ترتیب
kelter U ترتیب
in series U به ترتیب
immethodical U بی ترتیب
organization U ترتیب
arrangements U ترتیب
organisations U ترتیب
organizations U ترتیب
arrangement U ترتیب
respectively U به ترتیب
management U ترتیب
managements U ترتیب
to order <idiom> U به ترتیب
arr U ترتیب
curialism U ترتیب دربارپاپ
arrangement U ترتیب تنظیم
arrangement U ترتیب اصلاح
firing order U ترتیب احتراق
orchestrations U ترتیب هم اهنگی
orchestration U ترتیب هم اهنگی
rearrangements U ترتیب مجدد
schemes U ترتیب رویه
scheme U ترتیب رویه
alternatively <adv.> U به ترتیب دیگر
alphabetical order U ترتیب رکوردها
ascending order U ترتیب صعودی
compose sequence U ترتیب ساختگی
collating sequence U ترتیب تلفیقی
connecting arrangement U ترتیب پیوسته
castrametation U فن ترتیب اردو
calling sequence U ترتیب فراخوانی
birth order U ترتیب ولادت
connecting arrangement U ترتیب متصل
arrangements U ترتیب اصلاح
control sequence U ترتیب کنترل
arrengement U ترتیب دادن
critical assembly U ترتیب بحرانی
arrangements U ترتیب تنظیم
permanency U ترتیب همیشگی
on this <adv.> U به این ترتیب
concerning this <adv.> U به این ترتیب
as to that <adv.> U به این ترتیب
first in first out U به ترتیب ورود
dress U ترتیب دادن
dresses U ترتیب دادن
discipline U تادیب ترتیب
disciplines U تادیب ترتیب
instrumentation U ترتیب اهنگ
ratings U ترتیب تقدم
rating U ترتیب تقدم
line-ups U به ترتیب ایستادن
hereunto <adv.> U به این ترتیب
hereto <adv.> U به این ترتیب
system U نظم ترتیب
systems U نظم ترتیب
tactics U نظم و ترتیب
for this purpose <adv.> U به این ترتیب
line up U به ترتیب ایستادن
line-up U به ترتیب ایستادن
sequences U ترتیب دادن
on the other side <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.> U به ترتیب دیگر
disordered U بی ترتیب اشفته
make-up U ترتیب گریم
by the same token <adv.> U به ترتیب دیگر
run U ترتیب محوطه
at the same time [on the other hand] <adv.> U به ترتیب دیگر
apart from that <adv.> U به ترتیب دیگر
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگر
formation U ترتیب قرارگرفتن
runs U ترتیب محوطه
disciplining U تادیب ترتیب
sequences U رشته ترتیب
sequence U ترتیب دادن
ordain U ترتیب دادن
sequence U رشته ترتیب
ordained U ترتیب دادن
ordaining U ترتیب دادن
ordains U ترتیب دادن
permanencies U ترتیب همیشگی
random fill U خاکریز بی ترتیب
chronological U به ترتیب تاریخ
lighting scheme U ترتیب روشنایی
sequencer U ترتیب سنج
sequencing U ترتیب گذاری
sequencing U ترتیب دهی
kelter U بی ترتیب مختل
rough and tumble U بی نظم و ترتیب
In this order. In this way. U باین ترتیب
sort key کلید ترتیب
indue order U به ترتیب صحیح
march order U ترتیب راهپیمایی
order of battle U ترتیب نیرو
precedence U ترتیب تقدم
relative location U ترتیب نسبی
sequence check U مقابله ترتیب
sequence control U کنترل ترتیب
sequence counter U ترتیب شمار
sequence number U شماره ترتیب
partial order U ترتیب جزئی
rearrngement U ترتیب مجد د
partial order U پاره ترتیب
sort order U نظم ترتیب
in chronological order U به ترتیب تاریخ
rearrangement U ترتیب مجدد
layouts U ترتیب وسایل
layout U ترتیب وسایل
descending sort U ترتیب نزولی
fifo U به ترتیب ورود
expandede order U ترتیب مبسوط
word order U ترتیب واژه ها
desultorily U بطور بی ترتیب
descending order U ترتیب نزولی
untune U بی ترتیب کردن
decreasing order U ترتیب کاهنده
data set U ترتیب داده
to map out U ترتیب دادن
trains U نظم ترتیب
gradational U به ترتیب درجه
train U نظم ترتیب
schemed U ترتیب رویه
trained U نظم ترتیب
arranged U ترتیب دادن اراستن
desultory U بی ترتیب درهم و برهم
marshals U به ترتیب نشان دادن
Order theory U ترتیب جزئی [ریاضی]
well-order U خوش ترتیب [ریاضی]
arrange U ترتیب دادن اراستن
good order U خوش ترتیب [فلسفه]
Lattice [order] U توری [ترتیب] [ریاضی]
chime U ترتیب زنگهای موسیقی
arranging U ترتیب دادن اراستن
chimed U ترتیب زنگهای موسیقی
to get up U بلندکردن ترتیب دادن
chimes U ترتیب زنگهای موسیقی
To arrange (fix up) something. U ترتیب کاری را دادن
chiming U ترتیب زنگهای موسیقی
well-ordering U خوش ترتیب [ریاضی]
marshal U به ترتیب نشان دادن
marshaled U به ترتیب نشان دادن
marshaling U به ترتیب نشان دادن
marshalled U به ترتیب نشان دادن
sequence of command U ترتیب توالی فرامین
arranges U ترتیب دادن اراستن
sequence number U شماره ترتیب توالی
data access arangement U ترتیب دستیابی داده ها
input output order U ترتیب ورودی- خروجی
alphabetically U به ترتیب حروف الفبا
alphabetically U به ترتیب حروف تهجی
alphabetical order U به ترتیب حروف الفبا
issue priority U ترتیب تقدم توزیع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com