English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
permanent structures U به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
perfoliate U درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
undershot U درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
non collegiate U در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
post classical U در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
infant U در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infants U در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
oestrual U در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
semi-detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
counsels U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsel U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselling U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselled U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counseled U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
nibble U به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
CD quality U اغلب به وسایلی گفته میشود که می توانند الگوهای بیتی رادر ثانیه ذخیره کنند
nibbles U به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbling U به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbled U به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
notobranchiate U در باب ماهیانی گفته میشود که نفس کش انها در روی پشت انها است
backus naur form U قرارداد ثبت شدهای که برای توضیح نحو یک زبان برنامه نویسی استفاده میشود
capital budget U بودجه تاسیساتی
capital outlays U هزینههای تاسیساتی
Thanks for calling back. U با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
capitulation U تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
ipso dixit U گفته بی دلیل گفته استبدادی
bare board U تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
negotiated contract U قرارداد بدون استعلام بها قرارداد پیش تنظیم
escalation U مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
parol contract U قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی
contra preferentum rule U درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
rapallo treaty U قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
plaiting U [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
social contract U اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
photodigital memory U سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
civil works U امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
contiguous U آنچه اثر می گذارد
decreasingly U چنانکه روبکاهش گذارد
is on the wane U رو بزوال یا نقصان می گذارد
it burnsto a white ach U چون می سوزدخاکسترسفیدباقی می گذارد
top U روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
capital outlays U هزینههای تاسیساتی هزینههای سرمایهای
hig low jack U ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را جا می گذارد
I ll pay him back in his own coin . U حقش را کف دستش خواهم گذارد
cost contract U قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
fulfilment U اتمام
completion U اتمام
supplementation U اتمام
compietion U اتمام
finalization U اتمام
accomplishment U اتمام
half worcester U ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 9 یا 2 و 8 را جامی گذارد
lily U ضربهای در بولینگ که شمارههای 5 و 7 و 01 راجا می گذارد
lilies U ضربهای در بولینگ که شمارههای 5 و 7 و 01 راجا می گذارد
bedpost U ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را بجا می گذارد
do split U ضربهای در بولینگ که میله جلو و 7 یا 01 را جا می گذارد
golden gate U پرتابی در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 راباقی می گذارد
big four U ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد
double pinochle U ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد
ultimatums U اتمام حجت
ultimata U اتمام حجت
ultimatum U اتمام حجت
phase-out U اتمام یک سری
exhaust bin level U اتمام موجودی
last word U اتمام حجت
to phase out something U اتمام یک سری
completion code U رمز اتمام
feeders U مکانیزمی که به طور خودکار کاغذ درون چاپگر می گذارد
incommunicability U چگونگی چیزی که نتوان بکسی گفت یا با اودرمیان گذارد
incommunicableness U چیزی که نتوان بکسی گفت یابا اودرمیان گذارد
feeder U مکانیزمی که به طور خودکار کاغذ درون چاپگر می گذارد
Nothing on earth will induce him to go there again. اگر کلاهش هم آنجا بیافتد دیگر پا نمی گذارد.
personal service utility U کسی که مستقیما" کار خود را دراختیار کارفرما می گذارد
prints U پس از اتمام کار جاری
printed U پس از اتمام کار جاری
print U پس از اتمام کار جاری
sockdologer U اتمام حجت جواب
sockdolager U اتمام حجت جواب
to be over something U به اتمام رساندن چیزی
elvis has left the building <idiom> U [نمایش به اتمام رسیده]
hole in one U اتمام یک بخش با یک ضربه
sectors U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal U آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
bot U بخشی که شروع فضای ضبط نوار مغناطیسی را علامت می گذارد
devisor U کسیکه بمیل خویش چیزی رابدیگری بارث می گذارد مورث
waifs U اموالی که سارق حین فراربیرون از محل سرقت به جامی گذارد
investor U کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
investors U کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
salvo U شرط یا عبارتی در سند که راه گریزی برای شخص باقی می گذارد
salvoes U شرط یا عبارتی در سند که راه گریزی برای شخص باقی می گذارد
drop by the wayside <idiom> U قبل از اتمام کار ،ویران شدن
Is that your final word ? U همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
returning U آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
return U آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
engineered performance U زمان لازم برای اتمام یک واحد از کار
returns U آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
returned U آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
material U مادهای که برای استفاده اتمام محصول به کار می رود
materials U مادهای که برای استفاده اتمام محصول به کار می رود
joint U دستگاه کوچک باطریدار که سوارکار بطور غیر مجازروی گردن اسب می گذارد تاتندتر برود
advisory lock U قفلی که فرآیند روی یک قسمت از فایل می گذارد تا سایر فرآیندها به آن داده دستیابی نداشته باشند
fractional reserve banking U روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
overhead U مقدار پردازش مورد نیازبرای اتمام یک کار معین بالاسری
move of pattern U [وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
saying U گفته
statement U گفته
sayings U گفته
statements U گفته
sentence U گفته
parol U گفته
sentencing U گفته
sentences U گفته
dite U گفته
dicta U گفته
dixit U گفته
doctrine U گفته
I was told ... U به من گفته شد ...
doctrines U گفته
byword U گفته اخلاقی
bywords U گفته اخلاقی
unsay U گفته نشدن
he is said to have fled U گفته اند
spoken U گفته شده
told U گفته شده
maxims U گفته اخلاقی
tag U گفته مبتذل
ipso dixit U گفته محض
tags U گفته مبتذل
ipsedixit U گفته محض
maxim U گفته اخلاقی
to leave unsaid U نا گفته گذاردن
termed <adj.> <past-p.> U گفته شده
that was said above U که درفوق گفته شد
missatement U گفته نادرست
laconism U گفته پر مغز
that was said above که دربالا گفته شد
named <adj.> <past-p.> U گفته شده
stated <adj.> <past-p.> U گفته شده
statement U گفته بیانیه
so saying U اینرا گفته
It is being said that ... U گفته می شود که ...
mentioned <adj.> <past-p.> U گفته شده
statements U گفته بیانیه
said U گفته شده
ramdrive.sys U در DOS یک فایل پیکربنغی همراه سیستم عامل است که بخشی از حافظه دستیابی مستقیم کامپیوتر را بعنوان یک دیسک کنار می گذارد
goofy foot U موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
cleco fastener U وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
ends U توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
end U توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
ended U توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
direct oration U گفته یا قول مستقیم
aforesid U پیش گفته شده
divers statements U گفته هایی چند
ipsedixit U خود او گفته است
d. of a statement U تکذیب گفته ایی
above said U بالا گفته شده
above-quoted <adj.> U گفته شده در بالا
abovementioned <adj.> U گفته شده در بالا
above-mentioned <adj.> U گفته شده در بالا
aforementioned <adj.> U گفته شده در بالا
afore-mentioned <adj.> U گفته شده در بالا
it is truly said U راست گفته اند
it is well said U خوب گفته اند
It is an old saying that … U از قدیم گفته اند که ...
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
ipso dixit U او خود گفته است
foregoning U پیش گفته شده
If only you had told me . U کاش به من گفته بودی
in proof of his statement U برای اثبات گفته خود
ipsissima verba U عین بیانات و گفته شخص
I told you , didnt I ? U من که بتو گفتم ( گفته بودم )
Enough has been said! U به اندازه کافی گفته شده!
Actions speak louder than words . U دو صد گفته چونیم کردار نیست
put in <idiom> U اضافه چیزی که قبلا گفته شد
It needs to be said that ... U لازم هست که گفته بشه که ...
on cne's own initiative U بی انکه کسی گفته باشد
recants U گفته خود را تکذیب کردن
recanted U گفته خود را تکذیب کردن
dictums U گفته افهار نظر قضایی
in p of my statement U برای اثبات گفته خودم
indirect oration U گفته یا قول غیر مستقیم
recant U گفته خود را تکذیب کردن
recanting U گفته خود را تکذیب کردن
dictum U گفته افهار نظر قضایی
echo U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoes U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoing U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoed U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
forms U ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form U ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
formed U ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
traces U نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
averaging U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
traced U نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
averaged U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averages U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com