English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
remand U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanded U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanding U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remands U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
repeals U احضار کردن احضار
repeal U احضار کردن احضار
countermanding U احضار کردن
countermands U احضار کردن
countermanded U احضار کردن
invoke U احضار کردن
invokes U احضار کردن
summon U احضار کردن
invoked U احضار کردن
invoking U احضار کردن
vouch U احضار کردن
summoned U احضار کردن
recalled U احضار کردن
countermand U احضار کردن
recall U احضار کردن
recalls U احضار کردن
processes U احضار کردن
process U احضار کردن
evoking U احضار کردن
evokes U احضار کردن
evoke U احضار کردن
to bring somebody back U کسی را احضار کردن
to call somebody back U کسی را احضار کردن
to order somebody back U کسی را احضار کردن
to summon somebody back U کسی را احضار کردن
to recall somebody U کسی را احضار کردن
citations U احضار احضار به بازپرسی
citation U احضار احضار به بازپرسی
conscripts U به خدمت وفیفه احضار کردن
summoned U فراخواندن احضار قانونی کردن
summon U فراخواندن احضار قانونی کردن
conscripting U به خدمت وفیفه احضار کردن
adduse U احضار کردن بگواهی خواستن
conscripted U به خدمت وفیفه احضار کردن
conscript U به خدمت وفیفه احضار کردن
compellation U عمل خطاب یا احضار کردن نام
recalls U فرا خواندن احضار لغو کردن
recalled U فرا خواندن احضار لغو کردن
recall U فرا خواندن احضار لغو کردن
muster U احضار کردن جمع اوری کردن
musters U احضار کردن جمع اوری کردن
mustering U احضار کردن جمع اوری کردن
mustered U احضار کردن جمع اوری کردن
countermanding U لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermands U لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermanded U لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermand U لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
converted U برگرداندن وارونه کردن
convert U برگرداندن وارونه کردن
reverses U برگرداندن پشت و رو کردن
reverse U برگرداندن پشت و رو کردن
vomits U استفراغ کردن برگرداندن
to tutn end for end U وارونه کردن برگرداندن
converting U برگرداندن وارونه کردن
reversed U برگرداندن پشت و رو کردن
turn over U وارونه کردن برگرداندن
to turn over U محول کردن برگرداندن
converts U برگرداندن وارونه کردن
vomit U استفراغ کردن برگرداندن
reversing U برگرداندن پشت و رو کردن
vomited U استفراغ کردن برگرداندن
to call a meeting of the board of directors U برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
to invert a fraction U برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
cite U احضار کردن استشهاد کردن
cites U احضار کردن استشهاد کردن
cited U احضار کردن استشهاد کردن
citing U احضار کردن استشهاد کردن
repristinate U بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن
lockup U بازداشتگاه
lockups U بازداشتگاه
Brig U بازداشتگاه
house of detention U بازداشتگاه
concentration camps U بازداشتگاه
confinement facility U بازداشتگاه
penitentiaries U بازداشتگاه
concentration camp U بازداشتگاه
penitentiary U بازداشتگاه
lock up U بازداشتگاه
detention center U بازداشتگاه
concentration camp U بازداشتگاه اسرا
area confinement facility U بازداشتگاه منطقهای
detention barrack U بازداشتگاه نظامی
concentration camps U بازداشتگاه اسرا
barracoon U بازداشتگاه بردگان
pounded U بازداشتگاه بدهکاران وجنایتکاران
prison camp U بازداشتگاه بیرون شهر
disciplinary barracks U ندامتگاه بازداشتگاه نظامی
pounding U بازداشتگاه بدهکاران وجنایتکاران
pound U بازداشتگاه بدهکاران وجنایتکاران
pounds U بازداشتگاه بدهکاران وجنایتکاران
attendance center [British E] U بازداشتگاه نوجوانان [قانون]
Juvenile detention home [American E] U بازداشتگاه نوجوانان [قانون]
prison camps U بازداشتگاه بیرون شهر
concentration camp U بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
concentration camps U بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
penitentiaries U دار التادیب بازداشتگاه یا زندان مجرمین
penitentiary U دار التادیب بازداشتگاه یا زندان مجرمین
internment camp U بازداشتگاه غیر نظامیان اردوگاه پناهندگان
stalag U بازداشتگاه افسران و درجه داران زمان جنگ درالمان
arraign U احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
inverting U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
summonses U احضار
convocation U احضار
convocations U احضار
calling U احضار
citations U احضار
recalling U احضار
summoning U احضار
vocations U احضار
vocation U احضار
summonsing U احضار
citation U احضار
summons U احضار
summonsed U احضار
function invocation U احضار تابع
banning U اگهی احضار
ban U اگهی احضار
bans U اگهی احضار
warning sign U علامت احضار
recalled U فراخوانی احضار
impeaching U احضار نمودن
invocations U حکم احضار
invocation U حکم احضار
recalls U فراخوانی احضار
impeaches U احضار نمودن
recall U فراخوانی احضار
ouija board U لوح احضار
summon U احضار فراخواستن
evocable U قابل احضار
arraign U احضار نمودن
summoner U احضار کننده
phantasmagoria U احضار روح
phantasmagorias U احضار روح
annunciator U زنگ احضار
spiritism U احضار روح
impeached U احضار نمودن
impeachment U احضار بدادگاه
drop annunciator U زنگ احضار
summoned U احضار فراخواستن
impeach U احضار نمودن
call to quarters U شیپور احضار
concentrations U تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
concentration U تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
annunciator wire U سیم زنگ احضار
subpoenaing U احضاریه حکم احضار
subpoenaed U احضاریه حکم احضار
spiritualism U اعتقاد به احضار ارواح
subpoena U احضاریه حکم احضار
seance U جلسه احضار روح
arraignment U احضار به محکمه تعقیب
subpoenas U احضاریه حکم احضار
gravity drop U زنگ احضار وزنی
at his call U بر حسب اخطار یا احضار او
venire faciac U حکم احضار به محکمه
automatic annunciator U زنگ احضار خودکار
to turn out U بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
evocations U احاله بدادگاه بالاتر احضار
call-up U شیپور احضار بخاطر اوردن
draftee U احضار شده به خدمت نظام
call-ups U شیپور احضار بخاطر اوردن
call up U احضار برای فعالیتهای نظامی
evocation U احاله بدادگاه بالاتر احضار
call-ups U احضار برای فعالیتهای نظامی
call-up U احضار برای فعالیتهای نظامی
call up U شیپور احضار بخاطر اوردن
adjutant's call U احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
regurgitates U برگرداندن
turnover U برگرداندن
translated U برگرداندن
blench U برگرداندن
to put a bout U برگرداندن
to send back U برگرداندن
send back U برگرداندن
translates U برگرداندن
upset U برگرداندن
to bring back U برگرداندن
evert U برگرداندن
averts U برگرداندن
replays U برگرداندن
averting U برگرداندن
reflecting U برگرداندن
reflects U برگرداندن
regurgitating U برگرداندن
regurgitate U برگرداندن
blenching U برگرداندن
diverging U برگرداندن
blenches U برگرداندن
reflect U برگرداندن
regurgitated U برگرداندن
blenched U برگرداندن
translate U برگرداندن
reset U برگرداندن
retorts U برگرداندن
dishonoring U برگرداندن چک
translating U برگرداندن
upsets U برگرداندن
dishonors U برگرداندن چک
upsetting U برگرداندن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com