English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
live up to one's income U به اندازه درامد خود خرج کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disposable personal income U درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
processor U ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gini coefficient U شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
functional distribution of income U توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
to out run the constable U بیش از درامد خرج کردن
to make both ends meet U در حدود درامد خود خرج کردن
to i. any one into abenefice U کسیرابرای دریافت درامد کلیسا معرفی کردن
regressive income tax U مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
angle U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angles U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
If the cap fit,wear it. <proverb> U اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
zahn cup U محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
typeface U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typefaces U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
orifice meter U روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analog U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogue U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
shoots U زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoot U زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
size U به اندازه کردن
sizes U به اندازه کردن
vary infinitely U بی اندازه تغییر کردن
gauge=gage U اندازه کردن اشل
measure U اندازه گیری کردن
superpurgation U بی اندازه ازکار کردن
to a agarment to the body U جامهای را اندازه تن کردن
to take measures U اندازه گیری کردن
gage U اندازه وسیله اندازه گیری
gage U اندازه گیر اندازه گرفتن
size U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
sizes U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
to set a U اندازه گرفتن باطل کردن
burden U بار کردن به اندازه فرفیت
burdens U بار کردن به اندازه فرفیت
margin U مشخص کردن اندازه و حاشیه
stack up U جمع کردن اندازه گرفتن
margins U مشخص کردن اندازه و حاشیه
to fit U برازاندن [اندازه کردن] جامه
metres U بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
to fit a dress on somebody U جامه ای را برای کسی اندازه کردن
meters U بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
metre U بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
to set measures to anything U برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
to overexert U خود را بیش از اندازه خسته کردن
meter U بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
quantize U با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
minimise U کوچک کردن پنجره برنامه به اندازه یک نشانه
overwind U بیش از اندازه کوک کردن زیاد پیچیدن
measure U 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
leave (let) well enough alone <idiom> U دل خوش کردن به چیزی که به اندازه کافی خوب است
meters U اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
metres U اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
meter U اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
metre U اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
size U سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
sizes U سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
halving adjustment U تنظیم نیم حبابها به منظورتراز کردن دستگاههای اندازه گیر
batches U اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batch U اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
gauges U اندازه اندازه گیر
gauge U اندازه اندازه گیر
gauged U اندازه اندازه گیر
bottoming reamer U وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
total revenue U درامد کل
return U درامد
returned U درامد
returning U درامد
returns U درامد
earning U درامد
earnings U درامد
means U درامد
hatch U درامد
revenue U درامد
makings U درامد
hatched U درامد
remunerative U پر درامد
comings in U درامد
hatches U درامد
gainings U درامد
admission U درامد
admissions U درامد
total income U درامد کل
it wasprologue to the nextmove U درامد
proceeds U درامد
income U درامد
emoluments U درامد
prelusion U درامد
emolument U درامد
angular momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
stream gaging U اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter U مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
mean U منابع درامد
marginal income U درامد نهائی
total revenue function U تابع درامد کل
temporary income U درامد موقتی
transfer income U درامد انتقالی
meaner U منابع درامد
total revenue curve U منحنی درامد کل
marginal revenue U درامد نهائی
relative income U درامد نسبی
attachment of earnings U توقیف درامد
notional income U درامد فرضی
notional income U درامد خیالی
means U توانائی درامد
tax revenue U درامد مالیاتی
average revenue U درامد متوسط
unremunerative careers U مشاغل کم درامد
imputed income U درامد ضمنی
imputed income U درامد انتسابی
money income U درامد پولی
annual income U درامد سالانه
incremental revenue U درامد نهائی
personal income U درامد سرانه
per capita income U درامد سرانه
meanest U منابع درامد
net revenue U درامد خالص
revenue function U تابع درامد
income analysis U تحلیل درامد
unearned revenue U درامد باداورده
income determination U تعیین درامد
unearned revenue U درامد نامکتسب
revenue sharing U سهیم در درامد
income consumption curve U منحنی درامد
revenue sources U منابع درامد
prelude U پیش درامد
personal income U درامد شخصی
benefice U درامد کلیسایی
income per capita U درامد سرانه
permanent income U درامد دائمی
municipal revenue U درامد شهرداری
nominal income U درامد اسمی
ordinary income U درامد عادی
national income U درامد ملی
transitory income U درامد انتقالی
income leakage U کسر درامد
income leakage U نشت درامد
preludes U پیش درامد
income and expenditure U درامد و هزینه
sinfonia U پیش درامد
median income U درامد متوسط
earn U درامد داشتن
earned U درامد داشتن
earns U درامد داشتن
net income U درامد خالص
earnings per share U درامد هر سهم
median income U درامد میانی
fixed income U درامد ثابت
internal revenue U درامد داخلی
deferred credits U درامد پس افتاده
deduction from income U کسور درامد
Inland Revenue U درامد داخلی
auras U پیش درامد
aura U پیش درامد
stream of income U جریان درامد
gross income U درامد ناخالص
mean income U درامد متوسط
prologue U پیش درامد
prologues U پیش درامد
present income U درامد جاری
present income U درامد حال
income distribution U توزیع درامد
real income U درامد واقعی
disposable income U درامد دریافتی
economic income U درامد اقتصادی
distribution of income U توزیع درامد
flow of income U گردش درامد
flow of income U جریان درامد
to bring a return U درامد دادن
current income U درامد جاری
supplementary income U درامد تکمیلی
overtures U پیش درامد
income taxes U مالیات بر درامد
imperial decree U درامد نامشروع
immoral earning U درامد نامشروع
it weighed kilogrammes U سه کیلوگرم درامد
illicit earning U درامد نامشروع
psychic income U درامد بی دردسر
broken-down U ازپای درامد
overture U پیش درامد
it scaled kilograms U ده کیلوگرم درامد
broken down U ازپای درامد
income tax U مالیات بر درامد
annual earnings U درامد سالانه
it proved false U دروغ درامد
actual income U درامد واقعی
marginal revenue function U تابع درامد نهائی
non tax revenue U درامد غیر مالیاتی
depletes U تقلیل درامد ملی
depleted U تقلیل درامد ملی
marginal utility of income U مطلوبیت نهائی درامد
taxable income U درامد مشمول مالیات
surtax U مالیات بر درامد اضافی
personal income tax U مالیات بر درامد شخصی
marginal revenue product U درامد محصول نهائی
theory of income distribution U نظریه توزیع درامد
marginal revenue curve U منحنی درامد نهائی
windfall income U درامد باد اورده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com