English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ex post U به اعتبار گذشته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
expired appropriation U اقلامی که مدت اعتبار توزیع انها گذشته باشد
Other Matches
overdraft U حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdrafts U حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
unfinanced U بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
craft revolving fund U حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
credit system of supply U سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
due out U از وقت مصرف گذشته از وقت گذشته
request for discharge U عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
due out U گذشته
beyoned the pale U از حد گذشته
by gone U گذشته
bypast U گذشته
gone by U گذشته
yesternight U شب گذشته
What is past is past . what is gone is gone . U گذشته ها گذشته
not to mention <conj.> U گذشته از
aside from U گذشته از
agone U گذشته
aside U گذشته از
asides U گذشته از
preceded U گذشته
past U گذشته
historical U گذشته
and certainly not <conj.> U گذشته از
to say nothing of <conj.> U گذشته از
old U گذشته
older U گذشته
oldest U گذشته
not to speak of <conj.> U گذشته از
let [leave] alone <conj.> U گذشته از
departed U گذشته
bygone U گذشته
spun or span U گذشته
over with U گذشته
last night U شب گذشته
foretime U گذشته
forepast U گذشته
forepassed U گذشته
last a U گذشته
foreby U گذشته
past tense U زمان گذشته
yesterday U زمان گذشته
bygone U چیزهای گذشته
regression U بازگشت به گذشته
past U گذشته از ماورای
retrospective falsification U تحریف گذشته
over and above U گذشته ازاین
sup.latest or last U تازه گذشته
expired U گذشته از موعد
stale cheque U چک تاریخ گذشته
self giving U از خود گذشته
retrospect U نگاه به گذشته
retrospect U شامل گذشته
self devoted U از خود گذشته
belatedly U ازموقع گذشته
belated U ازموقع گذشته
moreover <adv.> U گذشته از این
in addition <adv.> U گذشته از این
further [moreover] <adv.> U گذشته از این
forby <adv.> U گذشته از این
over and above <adv.> U گذشته از این
aside from that <adv.> U گذشته از این
also [moreover] <adv.> U گذشته از این
additionally <adv.> U گذشته از این
redolence U خاطرات گذشته
past years U سالهای گذشته
also U گذشته از این
the past tense U زمان گذشته
rode U گذشته ride
swore U گذشته sweatr
out of date U از تاریخ گذشته
nostalgia U حسرت گذشته
on top of this <adv.> U گذشته از این
sware U گذشته swear
the present and the past U اکنون و گذشته
the preterite tense U زمان گذشته
the year past U سال گذشته
further on U از این گذشته
furthermore U از این گذشته
ultimo U ماه گذشته
ultimo U در ماه گذشته
in the p U درزمان گذشته
in a. to this U گذشته ازاین
upheld U گذشته uphold
bled U گذشته Bleed
desperado U از جان گذشته
pt U زمان گذشته
the present and the past U گذشته و حال
by gone U چیزهای گذشته
lastmonth U ماه گذشته
late U تازه گذشته
furthermore <adv.> U از این گذشته
furthermore <adv.> U گذشته از این
last year U سال گذشته
outdid U گذشته outdo
retroactive U معطوف به گذشته
next week U هفته گذشته
last week U هفته گذشته
last sunday U یکشنبه گذشته
retrospective view [on] U نگاه به گذشته
the present and the past U حال و گذشته
by gone U قدیمی گذشته ها
whish U بسرعت گذشته
forby <adv.> U از این گذشته
back U عقبی گذشته
on top of this <adv.> U از این گذشته
besides <adv.> U گذشته از این
over and above <adv.> U از این گذشته
what is more <adv.> U از این گذشته
over and above <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
on top of this <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
beyond that <adv.> U از این گذشته
on top of that <adv.> U از این گذشته
on to <adv.> U از این گذشته
additionally <adv.> U از این گذشته
besides <adv.> U از این گذشته
further [moreover] <adv.> U از این گذشته
desperate U از جان گذشته
aside from that <adv.> U از این گذشته
on top of that <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
on to <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
in addition <adv.> U از این گذشته
beyond that <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
exposed U سر راه گذشته
also [moreover] <adv.> U از این گذشته
what is more <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
moreover <adv.> U از این گذشته
additionally <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
also [moreover] <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
beyond that <adv.> U گذشته از این
sprang U گذشته gnirps
backs U عقبی گذشته
furthermore <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
further [moreover] <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
what is more <adv.> U گذشته از این
in addition <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
over U گذشته اضافی
moreover <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
aside from that <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
besides <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
yesteryear U سال گذشته
on to <adv.> U گذشته از این
on top of that <adv.> U گذشته از این
forby <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
over- U گذشته اضافی
ex post facto U شامل اصول گذشته
longed U دیر گذشته ازوقت
longer U دیر گذشته ازوقت
longest U دیر گذشته ازوقت
longs U دیر گذشته ازوقت
In the course of the past centuries. U درطی قرنهای گذشته
long- U دیر گذشته ازوقت
long U دیر گذشته ازوقت
(a) while back <idiom> U هفتها یا ماهای گذشته
latest U تازه گذشته اینده
ultimo U مربوط به ماه گذشته
one cannot put back the time <proverb> U زمان گذشته نیاید به بر
During the past few days. U طی چند روز گذشته
To review the past in ones minds eye . U گذشته را از نظر گذراندن
The water has risen over his head . <proverb> U آب از سرش گذشته است .
overdue draft U برات سررسید گذشته
got U زمان گذشته فعل get
came U گذشته فعل امدن
retroact U شامل گذشته شدن
Joking apart. U از شوخی گذشته ( جدی )
see in the past makes saw U فعل see در گذشته sawمیشود
not to mention U گذشته از قطع نظر از
took U زمان گذشته فعل take
the last two years U دوسال اخیر یا گذشته
passe U کهنه مسلک گذشته
overdue U از موعد گذشته منقضی
gladiator U پهلوان از جان گذشته
secondary U حاکی از زمان گذشته
gladiators U پهلوان از جان گذشته
of late years U دراین چند سال گذشته
rapped U گذشته و قسمت سوم rap
shone U گذشته و اسم مفعول shine
sought U گذشته و قسمت سوم seek
Act according to the previous procedure. U بترتیب گذشته عمل کنید
slept U گذشته و قسمت سوم sleep
lit U زمان گذشته فعل light
let bygones be bygones <idiom> U فراموش کردن اتفاقات گذشته
He is past work. U دیگر از سن کار کردنش گذشته
retroactively U چنانکه شامل گذشته شود
over a U گذشته ازسن بلوغ یا12سال
knelt U گذشته و قسمت سوم kneel
spoiled or spoilt U گذشته و قسمت سوم spoil
kamikaze U خلبان ازجان گذشته ژاپنی
chickens come home to roost <idiom> U چوب کارهای گذشته را خوردن
sped U گذشته و قسمت سوم speed
strove U گذشته وقسمت سوم strive
slotted U قسمت سوم و گذشته slot
adside from U صرفنظر از اینکه گذشته از این
her prime of life is past U عنفوان جوانی وی گذشته است
past U پیشینه وابسته بزمان گذشته
letter of d ult U مامه سوم ماه گذشته
in the last fortnight U دراین پانزده روز گذشته
we cannot undo the past U چیز گذشته را نمیتوان برگرداند
wist U دانستن گذشته فعل wit
credit line U حد اعتبار
creditless U بی اعتبار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com