English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
suboptimization U بهینه سازی فرعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
optimize U بهینه سازی
optimization U بهینه سازی
nonlinear optimization U بهینه سازی
optimality U بهینه سازی
optimizing compiler U کامپایلر بهینه سازی
linear optimization U بهینه سازی خطی
unconstrained optimization U بهینه سازی بدون محدودیت
unconstrained optimization U بهینه سازی بدون قید
resource leveling U زمان بندی فعالیت ها بازمان شناور به منطور بهینه سازی بهره گیری از منابع
by product cock oven plant U محصولات فرعی کک سازی
by product coking practice U محصولات فرعی کوره کک سازی
by product oven U محصولات فرعی کوره کک سازی
optimum code U برنامه بهینه دستورالعملهای بهینه
minor sort U مرتب سازی جزیی جورسازی فرعی
subspecies U قسم فرعی جنس فرعی از یک نژاد
by pass U بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
by pass U گذرگاه فرعی مسیر فرعی
ecotype U بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
optimum moisture U نم بهینه
optimum U بهینه
optimized U بهینه
optimal U بهینه
optimize U بهینه ساختن
optimized U بهینه شده
optimized code U برنامه بهینه
optimum temperature U دمای بهینه
optimal level U سطح بهینه
optimal distribution U توزیع بهینه
optimum speed U کندی بهینه
optimum value U مقدار بهینه
optimum output U تولید بهینه
pareto optimality U بهینه پاراتو
optimal solution U راه حل بهینه
optimalization U بهینه کردن
optimal performance U کارکرد بهینه
rectification U یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
disk optimizer U بهینه ساز دیسک
optimum tree search U جستجوی بهینه درخت
optimum programming U برنامه نویسی بهینه
optimm programming U برنامه نویسی بهینه
optimum coding U برنامه نویسی بهینه
optimal planning U برنامه ریزی بهینه
optimal recalculation U محاسبه مجدد بهینه
optimize U برنامهای که از بهینه ساز عبور کرده است تا هر که یا عبارت ناکارا را حذف کند
nonaligned U که به درستی در ارتباط با یکیدرگ قرار نگرفته اند تا کار این بهینه داشته باشند
minimal tree U درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
stbtitle U عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
file level model U نمونهای مربوط به تعریف ساختارهای داده برای کارایی بهینه برنامههای کاربردی یا بررسیهای پایگاه
calculating U دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials U وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
ordnance plant U کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger U الت کنگره سازی یادندانه سازی
sublease U اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
hybrid circuit U ترکیب کامپیوترهای آنالوگ و دیجیتال و قط عات برای تامین سیستم بهینه برای کار مشخص
tunes U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
pre-treatment U عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address U سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
frustration U خنثی سازی محروم سازی
formularization U کوتاه سازی ضابطه سازی
irritancy U پوچ سازی باطل سازی
frustrations U خنثی سازی محروم سازی
ouster U بی بهره سازی محروم سازی
imagery U مجسمه سازی شبیه سازی
subjugation U مقهور سازی مطیع سازی
erasable U 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saves U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression U سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
optimum moisture U رطوبت بهینه رطوبت مناسب
sort U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hit U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
tributaries U فرعی
min U فرعی
inferiors U فرعی
inferior U فرعی
branch lines U خط فرعی
derivatives U فرعی
by U فرعی
adverse reaction U اثر فرعی
derivative U فرعی
adjunct U فرعی
subaltern U فرعی
subalterns U فرعی
extrinsic U فرعی
succursal U فرعی
tributary U فرعی
branch line U خط فرعی
accessorial U فرعی
petty U فرعی
adjuncts U فرعی
sub dam U سد فرعی
lateral U فرعی
second class U فرعی
spillover effect U اثر فرعی
accessory U فرعی
minor U فرعی
subsidiaries U فرعی
incidents U فرعی
subsidiary U فرعی
fall-out [side effect] U اثر فرعی
incident U فرعی
by-effect U اثر فرعی
byeffect U اثر فرعی
ancillary U فرعی
secondary U فرعی
half deck U پل فرعی
secondary effect U اثر فرعی
subharmonic U هماهنگ فرعی
subinterval U فاصله فرعی
substation U ایستگاه فرعی
suborder U راسته فرعی
subspace U فضای فرعی
sideshow U نمایش فرعی
subcontracting U قرارداد فرعی
by-product U محصول فرعی
submenu U منوی فرعی
sideshows U نمایش فرعی
subcontracts U قرارداد فرعی
subcontract U قرارداد فرعی
subcontracted U قرارداد فرعی
wayside U ایستگاه فرعی
side issues U موضوع فرعی
side issue U مسئله فرعی
side issue U موضوع فرعی
insets U نقشه فرعی
inset U نقشه فرعی
subcommittee U کمیته فرعی
subcommittees U کمیسیون فرعی
subcommittees U کمیته فرعی
sugroup U دسته فرعی
appendages U دستگاه فرعی
substrate U شکل فرعی
by-products U محصول فرعی
token money U پول فرعی
tine U شاخ فرعی
appendage U دستگاه فرعی
subsection U قسمت فرعی
side issues U مسئله فرعی
subcommittee U کمیسیون فرعی
subgenus U جنس فرعی
accessory U دعوای فرعی
second fiddle U شخص فرعی
secondary markets U بازارهای فرعی
secondary port U بندر فرعی
subculture U کشت فرعی
secondary stairs U پلکان فرعی
secondary stress U خستگی فرعی
bypassed U مسیر فرعی
bypasses U مسیر فرعی
bypassing U مسیر فرعی
subcultures U فرهنگ فرعی
subcultures U کشت فرعی
side dish U غذاهای فرعی
side effects U اثرات فرعی
side line occupations U مشاغل فرعی
probative U حقایق فرعی
bypass U مسیر فرعی
side-effects U اثر فرعی
accessory U لوازم فرعی
annexing U شعبه فرعی
radicle U فرعی نازک
retort tar U قطران فرعی
subsidiaries U متمم فرعی
subsidiary U متمم فرعی
quadrantal points U جهات فرعی
annexes U شعبه فرعی
rootlet U ریشه فرعی
annex U شعبه فرعی
by pass U لوله فرعی
pseudocarp U میوه فرعی
subculture U فرهنگ فرعی
side effect U اثر فرعی
side-effect U اثر فرعی
side show U نمایش فرعی
side show U موضوع فرعی
sidepiece U چیز فرعی
subsections U قسمت فرعی
adjunct U صفت فرعی
sub contractor U پیمانکار فرعی
sub network U شبکه فرعی
sub sector U بخش فرعی
sub station U پست فرعی
subagency U نمایندگی فرعی
incidental effect U اثر فرعی
subclass U طبقه فرعی
incidentals U اقلام فرعی
subclass U شعبه فرعی
subdirectory U فهرست فرعی
subfamily U خانواده فرعی
adjuncts U صفت فرعی
subfamily U تیره فرعی
stop street U خیابان فرعی
subsidiary occupations U مشاغل فرعی
sideway U فرعی از پهلو
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com