Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
share
U
بهره قسمت
shared
U
بهره قسمت
shares
U
بهره قسمت
lot
U
بهره قسمت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tontine
U
تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
usury
U
گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold
U
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
shuttles
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttle
U
عبور قسمت به قسمت
parts per million
U
قسمت در میلیون قسمت
throttled
U
عبور قسمت به قسمت
shuttled
U
بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots
U
قسمت قسمت فروختن
shuttle
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttle
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttling
U
عبور قسمت به قسمت
throttles
U
عبور قسمت به قسمت
shuttles
U
بمباران قسمت به قسمت
p.p.m
U
قسمت در یک میلیون قسمت
shuttled
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
diminishing marginal productivity
U
بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
forward overlap
U
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
quotients
U
بهره
quotient
U
بهره
gains
U
بهره
efficient
U
بهره ور
exploited
U
بهره ده
productive
U
بهره زا
portions
U
بهره
exploiter
U
بهره کش
yields
U
بهره
exploiters
U
بهره کش
yield
U
بهره
portion
U
بهره
interests
U
بهره
efficiency
U
بهره
yielded
U
بهره
interest
U
بهره
gained
U
بهره
gain
U
بهره
cross refer
U
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
gained
U
بهره برداری
pure interest
U
بهره خالص
gains
U
بهره تقویت
gained
U
بهره تقویت
put out to interest
U
به بهره گذاشتن
usage
U
بهره برداری
quantum yield
U
بهره کوانتومی
gain
U
بهره برداری
gain
U
بهره تقویت
advantage by illness
U
بهره بیماری
sweatshop
U
بهره کشخانه
interests
U
سودیا بهره
using
U
بهره برداری
utilisation
[British]
U
بهره برداری
gains
U
بهره برداری
gavel
U
بهره غیرمجاز
gavels
U
بهره غیرمجاز
interest rate
U
نرخ بهره
economic rent
U
بهره مالکانه
economic rent
U
بهره اقتصادی
productive work
U
کار بهره زا
exploitation
U
بهره برداری
lending rate
U
بهره - نزولپول
exploitation
U
بهره کشی
sweatshops
U
بهره کشخانه
interest for delay
U
بهره دیرکرد
efficiency
U
بهره وری
compound interest
U
بهره مرکب
exploitative character
U
منش بهره کش
abuse
U
بهره کشی
abused
U
بهره کشی
abuses
U
بهره کشی
utilization
U
بهره برداری
utilisations
U
بهره برداری ها
abusing
U
بهره کشی
operation
U
بهره برداری
factor payments
U
بهره وسود
accrued interest
U
بهره متعلقه
high interest
U
بهره سنگین
rat of interest
U
نرخ بهره
rate of interest
U
نرخ بهره
voltage gain
U
بهره ولتاژ
resipatory quotient
U
بهره تنفسی
usages
U
بهره برداری ها
utilizations
U
بهره برداری ها
rq
U
بهره تنفسی
high interest
U
بهره گران
exploited class
U
طبقه بهره ده
transducer gain
U
بهره دگرسازی
exploiting class
U
طبقه بهره کش
exploitation
[utilization]
U
بهره برداری
bank interest
U
بهره بانکی
deprival
U
بی بهره سازی
antenna gain
U
بهره انتن
passive debt
U
وام بی بهره
legal interest
U
بهره قانونی
laser gain
U
بهره لیزر
optimising
U
بهره بردن
interest
U
بهره
[اقتصاد]
contango
U
بهره دیرکرد
lot
U
بخش بهره
loan interest
U
بهره وام
at % interest
U
با بهره 21 درصد
declaration of interest
U
اعلام بهره
divests
U
بی بهره کردن
divest
U
بی بهره کردن
depriving
U
بی بهره کردن
cheap money
U
پول با بهره کم
deprives
U
بی بهره کردن
interest
U
سودیا بهره
deprive
U
بی بهره کردن
benefic
U
بهره بردار
default interest
U
بهره معوق
divestment
U
بی بهره سازی
divesting
U
بی بهره کردن
divestiture
U
بی بهره سازی
productivity
U
بهره وری
divested
U
بی بهره کردن
dispossessor
U
بی بهره سازنده
interest free loan
U
وام بدون بهره
tapped
U
بهره برداری کردن از
high efficiency
U
ضریب بهره بالا
paranosic gain
U
بهره اصلی بیماری
primary gain
U
بهره اصلی بیماری
sexual abuse
U
بهره کشی جنسی
high rate of interest
U
نرخ سنگین بهره
high rate of interest
U
نرخ بالای بهره
tapping
U
بهره برداری کردن از
it was sold at 0 year's p
U
بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
factor productivity
U
بهره دهی عوامل
nominal interest rate
U
نرخ بهره اسمی
out law
U
از حقوق بی بهره کردن
natural rate of interest
U
نرخ بهره طبیعی
neutral rate of interest
U
نرخ بهره خنثی
operating budget
U
بودجه بهره برداری
marginal productivity
U
بهره وری نهائی
market rate of interest
U
نرخ بهره بازار
tap
U
بهره برداری کردن از
interest rate per annum
U
نرخ بهره سالانه
operating cost
U
هزینه بهره برداری
respiratory exchange index
U
شاخص بهره تنفسی
utilising
U
بهره برداری کردن
utilises
U
بهره برداری کردن
utilised
U
بهره برداری کردن
landuse
U
بهره وری از زمین
maximum value
U
مقدار بهره برداری
per capita productivity
U
بهره وری سرانه
pure rate of interest
U
نرخ بهره خالص
money rate of interest
U
نرخ بهره پولی
money lender
U
پول به بهره گذار
beneficiaries
U
بهره بردار ذیحق
prime rate of interest
U
نرخ بهره ترجیحی
beneficiary
U
بهره بردار ذیحق
principal and interest
U
اصل پول و بهره
prime rate
U
نرخ بهره پایه
interest profit
U
عایدی حاصل از بهره
utilize
U
بهره برداری کردن
royalty
U
حق بهره برداری از چیزی
royalties
U
حق بهره برداری از چیزی
paranosis
U
بهره کشی از بیماری
enjoys
U
برخوردارشدن از بهره مندشدن از
enjoying
U
برخوردارشدن از بهره مندشدن از
i paid the debt plus interest
U
بدهی را با بهره ان دادم
real rate of interest
U
نرخ بهره واقعی
enjoyed
U
برخوردارشدن از بهره مندشدن از
real interest rate
U
نرخ بهره واقعی
ready for use
U
اماده بهره برداری
rate of yield
U
نرخ بهره موثر
infatute
U
ازخرد بی بهره کردن
bank rate
U
نرخ بهره بانکی
enjoy
U
برخوردارشدن از بهره مندشدن از
utilizing
U
بهره برداری کردن
utilizes
U
بهره برداری کردن
myrmecophilous
U
بهره برنده ازمورچه
margin productivity
U
حد بهره وری تولید
to put out money to interest
U
پول به بهره گذاشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com