English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
it was sold at 0 year's p U بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tontine U تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
usury U گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
on the block <idiom> U فروخته شده
under the counter <idiom> U مخفیانه فروخته شدن
fast moving stock U کالایی که به سرعت فروخته میشود
sold U فروخته شده بفروش رفته
loss leader U کالایی که با ضرر فروخته میشود
off-market <adj.> U خارج از بورس [فروخته شده ]
over-the-counter <adj.> U خارج از بورس [فروخته شده ]
outside [stock exchange] <adj.> U خارج از بورس [فروخته شده ]
over the counter U خارج از بورس فروخته شده
avoirdupois U اشیاء و اجناسی که با توزین فروخته میشوند
ex. dividend سهمی که پس از پرداخت سود آن فروخته شده
price as natural ice U یخ ساختگی بهمان بهای یخ طبیعی فروخته میشد
subject to being unsold U فروخته نشده باشد درصورت موجود بودن کالا
bundled software U نرم افزاری که همراه با قیمت کامپیوتر فروخته میشود
thirds U شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
third U شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
caveat venditor U یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
turnover U تعداد دفعاتی درسال که موجودی انبار یک بنگاه فروخته میشود
foreign excess U تجهیزات نظامی که از مصرف داخلی اضافه تر بوده و به خارج ارسال یا فروخته می شوند
bundling U بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
bundles U بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
bundle U بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
stoppage in transitu U حق استرداد جنس فروخته شده برای بایع حق امتناع ازتسلیم مال التجاره در حال حمل
goldbrick U جنس بی ارزشی که بجای جنس بهاداری فروخته میشود
tea is sold by the kilogramme U چایی را کیلویی می فروشند چایی به کیلو فروخته میشود
unbundled U اموزش و..... که مستقل از سخت افزارکامپیوتر توسط سازنده سخت افزاری فروخته میشود دسته نشده
seconding U که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconded U که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
second U که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconds U که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
oem U Equipment Original شرکت یا سازمانی که کامپیوترها وتجهیزات دستگاه جانبی را به منظور استفاده از انها درمحصولات و تجهیزاتی که بعدا" به مشتریان فروخته خواهد شد خریداری می نمایدسازنده تجهیزات اصلی anufacturer
diminishing marginal productivity U بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
quantum valebat U در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
portions U بهره
portion U بهره
efficient U بهره ور
yields U بهره
exploiter U بهره کش
exploiters U بهره کش
quotients U بهره
quotient U بهره
exploited U بهره ده
interest U بهره
efficiency U بهره
productive U بهره زا
yielded U بهره
yield U بهره
gain U بهره
gained U بهره
gains U بهره
interests U بهره
antenna gain U بهره انتن
cheap money U پول با بهره کم
put out to interest U به بهره گذاشتن
at % interest U با بهره 21 درصد
rate of interest U نرخ بهره
bank interest U بهره بانکی
benefic U بهره بردار
gains U بهره برداری
divestment U بی بهره سازی
quantum yield U بهره کوانتومی
exploitation U بهره کشی
accrued interest U بهره متعلقه
rq U بهره تنفسی
productivity U بهره وری
gavels U بهره غیرمجاز
exploitation U بهره برداری
advantage by illness U بهره بیماری
resipatory quotient U بهره تنفسی
abuse U بهره کشی
abused U بهره کشی
abuses U بهره کشی
abusing U بهره کشی
pure interest U بهره خالص
exploitative character U منش بهره کش
exploited class U طبقه بهره ده
exploiting class U طبقه بهره کش
factor payments U بهره وسود
lot U بخش بهره
lot U بهره قسمت
loan interest U بهره وام
high interest U بهره سنگین
legal interest U بهره قانونی
laser gain U بهره لیزر
gavel U بهره غیرمجاز
interest for delay U بهره دیرکرد
shares U بهره قسمت
shared U بهره قسمت
productive work U کار بهره زا
contango U بهره دیرکرد
high interest U بهره گران
share U بهره قسمت
passive debt U وام بی بهره
declaration of interest U اعلام بهره
default interest U بهره معوق
deprival U بی بهره سازی
interest rate U نرخ بهره
dispossessor U بی بهره سازنده
divestiture U بی بهره سازی
economic rent U بهره مالکانه
economic rent U بهره اقتصادی
compound interest U بهره مرکب
gain U بهره تقویت
gain U بهره برداری
gained U بهره تقویت
optimising U بهره بردن
interest U بهره [اقتصاد]
deprive U بی بهره کردن
deprives U بی بهره کردن
depriving U بی بهره کردن
divest U بی بهره کردن
interests U سودیا بهره
utilisations U بهره برداری ها
interest U سودیا بهره
efficiency U بهره وری
utilizations U بهره برداری ها
usages U بهره برداری ها
utilisation [British] U بهره برداری
using U بهره برداری
usage U بهره برداری
exploitation [utilization] U بهره برداری
operation U بهره برداری
divested U بی بهره کردن
divesting U بی بهره کردن
rat of interest U نرخ بهره
sweatshops U بهره کشخانه
voltage gain U بهره ولتاژ
lending rate U بهره - نزولپول
transducer gain U بهره دگرسازی
gained U بهره برداری
gains U بهره تقویت
sweatshop U بهره کشخانه
utilization U بهره برداری
divests U بی بهره کردن
money rate of interest U نرخ بهره پولی
money lender U پول به بهره گذار
real interest rate U نرخ بهره واقعی
maximum value U مقدار بهره برداری
sweatshop U کارگاه بهره کشی
market rate of interest U نرخ بهره بازار
marginal productivity U بهره وری نهائی
primary gain U بهره اصلی بیماری
interest rate per annum U نرخ بهره سالانه
sexual abuse U بهره کشی جنسی
landuse U بهره وری از زمین
respiratory exchange index U شاخص بهره تنفسی
to put out money to interest U پول به بهره گذاشتن
underutilization of labor U کم بهره گیری از کارگر
margin productivity U حد بهره وری تولید
pure rate of interest U نرخ بهره خالص
gains U سود بردن بهره
myrmecophilous U بهره برنده ازمورچه
natural rate of interest U نرخ بهره طبیعی
gain U سود بردن بهره
rate of yield U نرخ بهره موثر
paranosis U بهره کشی از بیماری
per capita productivity U بهره وری سرانه
prime rate U نرخ بهره پایه
prime rate of interest U نرخ بهره ترجیحی
principal and interest U اصل پول و بهره
utilization statistics U امار بهره وری
gained U سود بردن بهره
neutral rate of interest U نرخ بهره خنثی
sweatshops U کارگاه بهره کشی
operating budget U بودجه بهره برداری
operating cost U هزینه بهره برداری
out law U از حقوق بی بهره کردن
real rate of interest U نرخ بهره واقعی
paranosic gain U بهره اصلی بیماری
ready for use U اماده بهره برداری
enjoy U برخوردارشدن از بهره مندشدن از
beneficiary U بهره بردار ذیحق
beneficiaries U بهره بردار ذیحق
royalty U حق بهره برداری از چیزی
effective interest rate U نرخ بهره موثر
royalties U حق بهره برداری از چیزی
emergency operation U بهره برداری اضطراری
tapping U بهره برداری کردن از
tapped U بهره برداری کردن از
epinosic gain U بهره ثانوی بیماری
secondary gain U بهره ثانوی بیماری
utilised U بهره برداری کردن
child abuse U بهره کشی از کودک
utilises U بهره برداری کردن
enjoyed U برخوردارشدن از بهره مندشدن از
enjoying U برخوردارشدن از بهره مندشدن از
enjoys U برخوردارشدن از بهره مندشدن از
bank rate U نرخ بهره بانکی
utilizing U بهره برداری کردن
utilizes U بهره برداری کردن
utilize U بهره برداری کردن
average productivity U بهره دهی متوسط
exploiting U بهره برداری کردن از
utilising U بهره برداری کردن
tap U بهره برداری کردن از
exploits U بهره برداری کردن از
nominal interest rate U نرخ بهره اسمی
passive U پدافندغیر عامل بی بهره
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com