English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
amend U بهتر کردن بهبودی یافتن
amended U بهتر کردن بهبودی یافتن
amending U بهتر کردن بهبودی یافتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ameliorated U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorates U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorating U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorate U بهتر شدن بهبودی یافتن
improve U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improved U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
mends U رفو کردن بهبودی یافتن
improves U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
mended U رفو کردن بهبودی یافتن
improving U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
mend U رفو کردن بهبودی یافتن
to gain in nealth U بهبودی یافتن
to grow better U بهبودی یافتن
recvperate U بهبودی یافتن
recovering U بهبودی یافتن
recuperate U بهبودی یافتن
pull round U بهبودی یافتن
to pull round U بهبودی یافتن
pickup U بهبودی یافتن
to get back on one's feet U بهبودی یافتن
recuperating U بهبودی یافتن
recuperated U بهبودی یافتن
recovers U بهبودی یافتن
recover U بهبودی یافتن
recuperates U بهبودی یافتن
snapback U سریعا بهبودی یافتن
gain U بهبودی یافتن رسیدن
gains U بهبودی یافتن رسیدن
gained U بهبودی یافتن رسیدن
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
convalescing U بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesces U بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesced U بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesce U بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
better U بهبودی یافتن چیز بهترشرط بندی کننده
outsells U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsold U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
modifies U بهتر کردن
modifying U بهتر کردن
ameliorating U بهتر کردن
modify U بهتر کردن
ameliorated U بهتر کردن
ameliorates U بهتر کردن
ameliorate U بهتر کردن
enhancing U بهتر یا واضح تر کردن
enhance U بهتر یا واضح تر کردن
enhances U بهتر یا واضح تر کردن
enhanced U بهتر یا واضح تر کردن
modification U بهتر کردن مدل
hardening and temper U بهتر کردن تشویه ی فولاد
to get back on one's feet U وضعیت خود را بهتر کردن
follow up <idiom> U بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
soil improvement U بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
improve U بهتر کردن اصلاح کردن
improved U بهتر کردن اصلاح کردن
improves U بهتر کردن اصلاح کردن
improving U بهتر کردن اصلاح کردن
propagated U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate U گشترش یافتن یا نشر یافتن
meets U : برخورد کردن یافتن
meet U : برخورد کردن یافتن
migrate U سیر کردن انتقال یافتن
gains U کسب کردن باز یافتن
gained U کسب کردن باز یافتن
migrated U سیر کردن انتقال یافتن
migrates U سیر کردن انتقال یافتن
terminated U محدود کردن خاتمه یافتن
terminate U محدود کردن خاتمه یافتن
exchange U عوض کردن تسعیر یافتن
exchanged U عوض کردن تسعیر یافتن
strengthens U تقویت یافتن تحکیم کردن
strengthened U تقویت یافتن تحکیم کردن
strengthen U تقویت یافتن تحکیم کردن
exchanges U عوض کردن تسعیر یافتن
exchanging U عوض کردن تسعیر یافتن
gain U کسب کردن باز یافتن
terminates U محدود کردن خاتمه یافتن
transfuse U رسوخ یافتن در تزریق کردن در
migrating U سیر کردن انتقال یافتن
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
betterment U بهبودی
amendment U بهبودی
well-being U بهبودی
melioration U بهبودی
mend U بهبودی
amelioration U بهبودی
recvery U بهبودی
recruital U بهبودی
health U بهبودی
mending U بهبودی
recuperation U بهبودی
overlap U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
extending U توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
located U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
extend U توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
center U کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
henpeck U سعی کردن برای تفوق یافتن
extends U توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
locating U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locates U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locate U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
improving U بهبودی دادن
improves U بهبودی دادن
recuperative U بهبودی بخش
snapback U بهبودی سریع
meliorator U بهبودی بخش
incurable U بهبودی ناپذیر
remission U بهبودی بیماری
convalescent U در حال بهبودی
improved U بهبودی دادن
to bring through U بهبودی دادن
recovery U بهبودی بازیافت
improve U بهبودی دادن
recoveries U بهبودی بازیافت
adjourn U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourned U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourning U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourns U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
irrecoverably U چنانکه بهبودی نپذیرد
head-hunting <idiom> U جستجو کردن برای یافتن شخصی شایسته ولایق
sanative U علاج کننده بهبودی دهنده
sanatory U علاج کننده بهبودی دهنده
incorrigible U بهبودی ناپذیر درست نشدنی
improver U ترقی کننده بهبودی دهنده
paragon U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
flow U لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flows U لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
paragons U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
flowed U لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
an incorrigible person U کسیکه اخلاقش اصلاح نپذیردیا بهبودی نیابد
nympholept U کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
prognoses U بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
prognosis U بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
the more better the best U بهتر
so much the better U چه بهتر
all the better U چه بهتر
so much the better for me U بهتر من
better than U بهتر از
better U بهتر
malfunctioned U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctions U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunction U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
amelioration U بهتر شدن
on the mend <idiom> U بهتر شدن
might as well <idiom> U ترجیحا بهتر
ameliorative U بهتر شونده
ameliorator U بهتر کننده
cote U بهتر بودن از
So much the better. U دیگه بهتر
above rubies U بهتر از یاقوت
The more the better . U هر چه بیشتر بهتر
to change to the better U بهتر شدن
meliorative U بهتر شونده
the best of all U از همه بهتر
preferably U بطور بهتر
meliorate U بهتر شدن
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
he works better U او بهتر کار میکند
out act U بهتر انجام دادن از
ammunition modification U بهتر سازی مهمات
it was no better U هیچ بهتر نبود
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
I feel it is appropriate ... U به نظر من بهتر است که ...
the better plan is to U بهتر این است که .....
more the merrier <idiom> U هرچی بیشتر بهتر
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
tea is preferable to water U چایی از اب بهتر است
to get back on one's feet U بهتر شدن [از بیماری]
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
Just as well you didnt come . U همان بهتر که نیامدی
outplay U بازی بهتر از حریف
surpasses U بهتر بودن از تفوق جستن
surpassed U بهتر بودن از تفوق جستن
This photo does not do you justice. U خودتان از عکستان بهتر هستید
surpass U بهتر بودن از تفوق جستن
Better late then never. <proverb> U تاخیر بهتر از هرگز است .
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb> U همدلى از همزبانى بهتر است .
Do you have anything better? U آیا چیزی بهتر دارید؟
rounding U ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
rounding U ایجاد دید بهتر در گرافیک
i know you better than he U من شما را بهتر میشناسم تااو
i should p stay at home U بهتر است در خانه بمانم
it peels better U بهتر پوست ان کنده میشود
Better do it than wish it done. <proverb> U شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
think better of <idiom> U رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
you ought to know better U شما باید بهتر از این بدانید
She has known better days in her youth . U معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
I know best where my interests lie. U صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
hole job U شکست دادن حریف با شروع بهتر
hole shot U شکست دادن حریف با شروع بهتر
Are you feeling any better? U آیا حال شما کمی بهتر است؟
He is the best physician as physicians go. U نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
outshoot U تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
adjustment U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com