Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ameliorate
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorated
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorates
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorating
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
amend
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
amended
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
amending
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
Other Matches
recuperated
U
بهبودی یافتن
recvperate
U
بهبودی یافتن
recuperate
U
بهبودی یافتن
to gain in nealth
U
بهبودی یافتن
to get back on one's feet
U
بهبودی یافتن
pickup
U
بهبودی یافتن
pull round
U
بهبودی یافتن
to pull round
U
بهبودی یافتن
recover
U
بهبودی یافتن
recovering
U
بهبودی یافتن
recovers
U
بهبودی یافتن
recuperating
U
بهبودی یافتن
recuperates
U
بهبودی یافتن
to grow better
U
بهبودی یافتن
gain
U
بهبودی یافتن رسیدن
gained
U
بهبودی یافتن رسیدن
snapback
U
سریعا بهبودی یافتن
gains
U
بهبودی یافتن رسیدن
mend
U
رفو کردن بهبودی یافتن
mended
U
رفو کردن بهبودی یافتن
improves
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improved
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improve
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improving
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
mends
U
رفو کردن بهبودی یافتن
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.
U
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
convalescing
U
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesces
U
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesced
U
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesce
U
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
better
U
بهبودی یافتن چیز بهترشرط بندی کننده
outselling
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsold
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
propagated
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
trial and error
<idiom>
U
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
recruital
U
بهبودی
health
U
بهبودی
recuperation
U
بهبودی
recvery
U
بهبودی
amendment
U
بهبودی
betterment
U
بهبودی
mending
U
بهبودی
melioration
U
بهبودی
amelioration
U
بهبودی
mend
U
بهبودی
well-being
U
بهبودی
recovery
U
بهبودی بازیافت
recoveries
U
بهبودی بازیافت
incurable
U
بهبودی ناپذیر
recuperative
U
بهبودی بخش
meliorator
U
بهبودی بخش
remission
U
بهبودی بیماری
improving
U
بهبودی دادن
snapback
U
بهبودی سریع
convalescent
U
در حال بهبودی
improves
U
بهبودی دادن
to bring through
U
بهبودی دادن
improved
U
بهبودی دادن
improve
U
بهبودی دادن
irrecoverably
U
چنانکه بهبودی نپذیرد
incorrigible
U
بهبودی ناپذیر درست نشدنی
improver
U
ترقی کننده بهبودی دهنده
sanatory
U
علاج کننده بهبودی دهنده
sanative
U
علاج کننده بهبودی دهنده
an incorrigible person
U
کسیکه اخلاقش اصلاح نپذیردیا بهبودی نیابد
prognoses
U
بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
prognosis
U
بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
better
U
بهتر
all the better
U
چه بهتر
so much the better
U
چه بهتر
better than
U
بهتر از
the more better the best
U
بهتر
so much the better for me
U
بهتر من
might as well
<idiom>
U
ترجیحا بهتر
the best of all
U
از همه بهتر
ameliorating
U
بهتر کردن
modifies
U
بهتر کردن
The more the better .
U
هر چه بیشتر بهتر
modify
U
بهتر کردن
on the mend
<idiom>
U
بهتر شدن
So much the better.
U
دیگه بهتر
ameliorate
U
بهتر کردن
ameliorated
U
بهتر کردن
ameliorates
U
بهتر کردن
to change to the better
U
بهتر شدن
amelioration
U
بهتر شدن
modifying
U
بهتر کردن
meliorative
U
بهتر شونده
meliorate
U
بهتر شدن
ameliorative
U
بهتر شونده
cote
U
بهتر بودن از
preferably
U
بطور بهتر
above rubies
U
بهتر از یاقوت
ameliorator
U
بهتر کننده
I feel it is appropriate ...
U
به نظر من بهتر است که ...
enhances
U
بهتر یا واضح تر کردن
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
<proverb>
U
پیشگیری بهتر از درمانه.
enhanced
U
بهتر یا واضح تر کردن
enhancing
U
بهتر یا واضح تر کردن
to get back on one's feet
U
بهتر شدن
[از بیماری]
outplay
U
بازی بهتر از حریف
out act
U
بهتر انجام دادن از
he works better
U
او بهتر کار میکند
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
[Benjamin Franklin]
<proverb>
U
پیشگیری بهتر از درمانه.
more the merrier
<idiom>
U
هرچی بیشتر بهتر
An ounce of prevention is better than a pound of cure.
<proverb>
U
پیشگیری بهتر از درمانه.
modification
U
بهتر کردن مدل
tea is preferable to water
U
چایی از اب بهتر است
Just as well you didnt come .
U
همان بهتر که نیامدی
the better plan is to
U
بهتر این است که .....
ammunition modification
U
بهتر سازی مهمات
enhance
U
بهتر یا واضح تر کردن
it would be preferble to
U
بهتر خواهد بود
it was no better
U
هیچ بهتر نبود
It is better to know each others mind than to know each others language.
<proverb>
U
همدلى از همزبانى بهتر است .
hardening and temper
U
بهتر کردن تشویه ی فولاد
i know you better than he
U
من شما را بهتر میشناسم تااو
i should p stay at home
U
بهتر است در خانه بمانم
surpassed
U
بهتر بودن از تفوق جستن
surpasses
U
بهتر بودن از تفوق جستن
to get back on one's feet
U
وضعیت خود را بهتر کردن
This photo does not do you justice.
U
خودتان از عکستان بهتر هستید
Do you have anything better?
U
آیا چیزی بهتر دارید؟
Better late then never.
<proverb>
U
تاخیر بهتر از هرگز است .
surpass
U
بهتر بودن از تفوق جستن
rounding
U
ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
rounding
U
ایجاد دید بهتر در گرافیک
it peels better
U
بهتر پوست ان کنده میشود
I know best where my interests lie.
U
صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
Better do it than wish it done.
<proverb>
U
شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
think better of
<idiom>
U
رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
hole shot
U
شکست دادن حریف با شروع بهتر
you ought to know better
U
شما باید بهتر از این بدانید
hole job
U
شکست دادن حریف با شروع بهتر
follow up
<idiom>
U
بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
She has known better days in her youth .
U
معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
Do you have a room with a better view?
U
آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
soil improvement
U
بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
adjustment
U
تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
adjustments
U
تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
Are you feeling any better?
U
آیا حال شما کمی بهتر است؟
Better late than never!
<proverb>
U
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
Better late than never.
<proverb>
U
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
outshoot
U
تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
He is the best physician as physicians go.
U
نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
go-getter
<idiom>
U
شخصی کار میکند برایبدست آوردن موقعیتی بهتر
Better to go to bed supperless than to rise in debt.
<proverb>
U
گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
carbonet hardness
U
درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
You're improving.
<idiom>
U
دارید بهتر می شوید
[در انجام کارتان]
[اصطلاح روزمره]
quick kick
U
کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
sight window
U
بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
adjust
U
تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusting
U
تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusts
U
تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
lag
U
زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lags
U
زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lagged
U
زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions
U
این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
letter quality printing
U
چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
multipass overlap
U
سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی
every cloud has a silver lining
<idiom>
U
[خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
cure
U
شفا دادن بهبودی دادن
cured
U
شفا دادن بهبودی دادن
cures
U
شفا دادن بهبودی دادن
acid diluent
ترکیبی که با قلم زنی سطح فلز باعث اتصال بهتر لایه های پرداخت با سطح فلزمیشود
outdoes
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdo
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoing
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
Half a loaf is better than no bread .
<proverb>
U
نیم قرص نانى بهتر از بى نانى است.
workgroup
U
خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود
overlapped
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlap
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
ours was better than theirs
U
مال ما بهتر از مال انها بود
detected
U
یافتن
discover
U
یافتن
discovered
U
یافتن
discovering
U
یافتن
discovers
U
یافتن
detect
U
یافتن
detects
U
یافتن
detecting
U
یافتن
find
U
یافتن
finds
U
یافتن
attains
U
دست یافتن
come off
U
تحقق یافتن
come off
U
وقوع یافتن
come round
U
شفا یافتن
conquering
U
پیروزی یافتن بر
shrink
U
کاهش یافتن
attained
U
دست یافتن
luxuriate
U
شکوه یافتن
luxuriated
U
شکوه یافتن
shrinking
U
کاهش یافتن
attaining
U
دست یافتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com