Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
brand leader
U
بهترین علامت تجاری بهترین مارک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ground badge
U
علامت بهترین درجه دار یاسرباز
trademark
U
مارک تجاری
trademarks
U
مارک تجاری
the best of all
U
بهترین
prided
U
بهترین
gilt edged
U
بهترین
tiptop
U
بهترین
foremost
U
بهترین
gilt edge
U
بهترین
pride
U
بهترین
gilt-edged
U
بهترین
first class
U
بهترین
of the first water
U
بهترین
prides
U
بهترین
priding
U
بهترین
best
U
بهترین
best efforts
U
بهترین مساعی
optimum
U
بهترین امکان
In the best possible manner.
U
به بهترین وجه
best
U
به بهترین وجه
top-notch
<idiom>
U
عالی ،بهترین
best
U
بهترین کار
qualities
U
بهترین کیفیت
quality
U
بهترین کیفیت
nap
U
بهترین شرکت کننده
primes
U
کمال بهترین قسمت
primed
U
کمال بهترین قسمت
designated tournament
U
مسابقه بهترین بازیگران
lion share
U
بزرگترین یا بهترین بخش
naps
U
بهترین شرکت کننده
napping
U
بهترین شرکت کننده
first-class
U
درخورمردم طبقه یک بهترین
prime
U
کمال بهترین قسمت
classics
U
مطابق بهترین نمونه
best move
U
بهترین حرکت شطرنج
tip top
U
بهترین اعلی درجه
classic
U
مطابق بهترین نمونه
back on one's feet
<idiom>
U
به بهترین سلامتی رسیدن
skimeister
U
بهترین اسکی باز
second best theory
U
نظریه بهترین دوم
dressed to kill
<idiom>
U
بهترین لباس را پوشیدن
(live off the) fat of the land
<idiom>
U
بهترین از هرچیز را داشتند
napped
U
بهترین شرکت کننده
The best advice is, not to give any
<idiom>
U
بهترین اندرز ندادن آن است
honesty is the best policy
U
راستی ودرستی بهترین رویه
You are counted among my best friends.
U
شما را از بهترین دوستانم می شمارم
flight
U
بهترین نتیجه دور مقدماتی
hit it off with someone
<idiom>
U
بهترین همراه با کسی داشتن
best governed country
U
کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد
the best thatone can do
U
بهترین کاری که میتوان کرد
dress up
<idiom>
U
بهترین لباس خود را پوشیدن
beluga
U
نام بهترین نوع خاویار
History is the best testimony.
U
تاریخ بهترین شاهد است
Which is the best way to Tehran ?
U
بهترین راه به تهران کدام است ؟
I wish you the best of luck.
U
بهترین موفقیتها رابرایتان آرزومی کنم
the best game out
U
بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است
give someone the benefit of the doubt
<idiom>
U
همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
optima legum ilerpres est consuetudo
U
عرف و عادت بهترین تفسیرقانونی است
make the best of
<idiom>
U
دربدترین شرایط بهترین را انجام دادن
i had best to leaveit
U
بهترین کاران است که ان راول کنیم
golden shoe
U
بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
money player
U
ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
cover search
U
جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
heisman trophy
U
جام هایزمن برای بهترین بازیگر دانشگاهی
Shoppers were scrambling to get the best bargains.
U
خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
sullivan award
U
جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
least cost design
U
بهترین روش استفاده از حافظه به کمک فضا یا قط عات
to make the most of
U
به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
Hunger is the best sauce.
<proverb>
U
گشنگی بهترین خوشمزه کننده غذا است.
[ضرب المثل ]
best ball
U
بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
record prices
U
بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
misbrand
U
مارک یا علامت دروغی گذاردن
handicaps
U
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
handicap
U
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
tilt and swivel
U
که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد
adjudicated
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
decca
U
سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده
doll up
U
بهترین لباس خود را پوشیدن خود را اراستن
Memmaker
U
امکان نرم افزاری در برخی گونههای DOS-MS برای تشخیص خودکار تنظیم حافظه کامپیوتر برای تامین بهترین کارایی
trade mark
U
علامت تجاری
branding
U
علامت تجاری
brand
U
علامت تجاری
brands
U
علامت تجاری
trademarks
U
علامت تجاری
trademark
U
علامت تجاری
registered trade mark
U
علامت تجاری ثبت شده
kaypro
U
علامت تجاری کامپیوترهای قابل حمل
goat hair
U
موی بز
[الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
brand loyalty
U
وفاداری به کالایی خاص وفاداری به علامت تجاری یک محصول
branded goods
U
کالاهای دارای علامت تجاری کالاهای مارکدار
marque
U
مارک
scored
U
مارک
brand
U
مارک
branding
U
مارک
brands
U
مارک
daymark
U
دی مارک
score
U
مارک
mark
U
مارک
stripe
U
مارک
scores
U
مارک
stripes
U
مارک
marks
U
مارک
brand leader
U
مارک معروف
ideograph
U
مارک تجارتی
plimsol mark
U
مارک بارگیری
symbol
U
اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
symbol
U
علامت ترسیمی علامت فرمولی
character
U
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
characters
U
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
bingo
U
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
business
<adj.>
U
تجاری
commercial
U
تجاری
for-profit
<adj.>
U
تجاری
corporate
[commercial]
<adj.>
U
تجاری
commercial
<adj.>
U
تجاری
commerical
U
تجاری
mercantile
U
تجاری
relating to business
<adj.>
U
تجاری
business failure
U
شکست تجاری
business mechines
U
ماشینهای تجاری
businesses
U
شرکت تجاری
business graphics
U
گرافیکهای تجاری
business enterprise
U
بنگاه تجاری
trade balance
U
موازنه تجاری
business failure
U
ناکامی تجاری
business cycle
U
دور تجاری
deal
U
توافق تجاری
business
U
شرکت تجاری
deals
U
توافق تجاری
trade restriction
U
محدودیت تجاری
balance of trade
U
تراز تجاری
argosy
U
کشتی تجاری
market freedom
U
ازادی تجاری
trades unions
U
اتحادیه تجاری
trade unions
U
اتحادیه تجاری
trade union
U
اتحادیه تجاری
factorship
U
نمایندگی تجاری
trade name
U
اسم تجاری
trade names
U
اسم تجاری
trade fairs
U
نمایشگاه تجاری
instrument of commerce
U
سند تجاری
balance of trade
U
موازنه تجاری
memorandum of association
U
شرکتنامه تجاری
commerical language
U
زبان تجاری
trade price
U
قیمت تجاری
trade fair
U
نمایشگاه تجاری
trade discount
U
تخفیف تجاری
trade cycle
U
دور تجاری
trade credit
U
اعتبار تجاری
trade barriers
U
موانع تجاری
trade barrier
U
ممانعت تجاری
commercial area
U
منطقه تجاری
commercial attache
U
وابسته تجاری
commercial company
U
شرکت تجاری
commercial marine
U
کشتی تجاری
commercials
U
اگهیهای تجاری
management group
U
ائتلاف تجاری
consortia
U
ائتلاف تجاری
business inventories
U
موجودی تجاری
franchise
U
حق اشتراک تجاری
consortium
U
ائتلاف تجاری
consortiums
U
ائتلاف تجاری
commercial relations
U
مناسبات تجاری
procyclical
U
در جهت دور تجاری
liner trade
U
کشتیرانی منظم تجاری
extension
U
تمدید اسناد تجاری
extensions
U
تمدید اسناد تجاری
big business
U
واحد تجاری بزرگ
trade cycle
U
دوره فعالیت تجاری
refusal to accept a bill
U
نکول اسناد تجاری
trade agreement
U
موافقت نامه تجاری
trade pack
U
بسته بندی تجاری
trade balance surplus
U
مازاد تراز تجاری
ship's master
U
کاپیتان کشتی تجاری
trade balance deficit
U
کسری تراز تجاری
small business computer
U
کامپیوتر کوچک تجاری
to go away
[off]
on business
U
به سفر تجاری رفتن
to go away on a business trip
U
به سفر تجاری رفتن
commercial road traffic
U
ترافیک جاده تجاری
advertising
تبلیغ و آگهی تجاری
unfair trade practice
U
اعمال تجاری نادرست
business data processing
U
داده پردازی تجاری
business software
U
نرم افزارهای تجاری
businedd data processing
U
داده پردازی تجاری
franchises
U
حق استفاده از اسم تجاری
tight squeeze
<idiom>
U
شرایط سخت تجاری
franchise
U
حق استفاده از اسم تجاری
free zone
U
منطقه ازاد تجاری
retail centre
[British]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com