English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
better U بهبودی یافتن چیز بهترشرط بندی کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pickup U بهبودی یافتن
recuperated U بهبودی یافتن
to grow better U بهبودی یافتن
pull round U بهبودی یافتن
recvperate U بهبودی یافتن
recuperate U بهبودی یافتن
recuperates U بهبودی یافتن
recovers U بهبودی یافتن
to gain in nealth U بهبودی یافتن
recovering U بهبودی یافتن
to get back on one's feet U بهبودی یافتن
to pull round U بهبودی یافتن
recuperating U بهبودی یافتن
recover U بهبودی یافتن
gained U بهبودی یافتن رسیدن
snapback U سریعا بهبودی یافتن
gains U بهبودی یافتن رسیدن
gain U بهبودی یافتن رسیدن
amended U بهتر کردن بهبودی یافتن
improve U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
amend U بهتر کردن بهبودی یافتن
ameliorate U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorated U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorating U بهتر شدن بهبودی یافتن
mended U رفو کردن بهبودی یافتن
amending U بهتر کردن بهبودی یافتن
improved U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improves U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improving U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
ameliorates U بهتر شدن بهبودی یافتن
mend U رفو کردن بهبودی یافتن
mends U رفو کردن بهبودی یافتن
convalesce U بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesced U بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalescing U بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesces U بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
improver U ترقی کننده بهبودی دهنده
sanative U علاج کننده بهبودی دهنده
sanatory U علاج کننده بهبودی دهنده
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
wagers U شرط بندی کننده
wagered U شرط بندی کننده
wager U شرط بندی کننده
tightening material U مواد اب بندی کننده
bettor U شرط بندی کننده
sorter U دسته بندی کننده
rater U درجه بندی کننده
entrymate U اسب شرکت کننده همزمان بااسب دیگر برای شرط بندی
propagated U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate U گشترش یافتن یا نشر یافتن
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
recuperation U بهبودی
melioration U بهبودی
amendment U بهبودی
health U بهبودی
well-being U بهبودی
recruital U بهبودی
mend U بهبودی
betterment U بهبودی
mending U بهبودی
recvery U بهبودی
amelioration U بهبودی
improving U بهبودی دادن
improved U بهبودی دادن
improve U بهبودی دادن
remission U بهبودی بیماری
improves U بهبودی دادن
to bring through U بهبودی دادن
incurable U بهبودی ناپذیر
recoveries U بهبودی بازیافت
recovery U بهبودی بازیافت
recuperative U بهبودی بخش
meliorator U بهبودی بخش
snapback U بهبودی سریع
convalescent U در حال بهبودی
irrecoverably U چنانکه بهبودی نپذیرد
evaluation rating U درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
incorrigible U بهبودی ناپذیر درست نشدنی
an incorrigible person U کسیکه اخلاقش اصلاح نپذیردیا بهبودی نیابد
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
carpet classification U طبقه بندی [درجه بندی] فرش
ratings U طبقه بندی کردن درجه بندی
rating U طبقه بندی کردن درجه بندی
prognoses U بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
prognosis U بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
telescopic U دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging U ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification U طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
wording U جمله بندی کلمه بندی
classifications U طبقه بندی رده بندی
laggin U اب بندی کردن اب بندی ناوها
classification U طبقه بندی رده بندی
lineaments U طرح بندی صورت بندی
lineament U طرح بندی صورت بندی
downgrade U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade U تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgrades U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
gift wrap U بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
declassification U از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
security classification U طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
line astern U صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
black designation U علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
transparently U نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparent U نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
group U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades U درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
groups U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade U درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
insulation testing apparatus U دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
cured U شفا دادن بهبودی دادن
cures U شفا دادن بهبودی دادن
cure U شفا دادن بهبودی دادن
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
unitized load U بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
discover U یافتن
discovering U یافتن
discovered U یافتن
detects U یافتن
discovers U یافتن
detect U یافتن
finds U یافتن
detecting U یافتن
find U یافتن
detected U یافتن
approach formation U صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
army class manager activity U سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
lessens U تقلیل یافتن
lessening U تقلیل یافتن
acceded U دست یافتن
acceding U راه یافتن
to alter [to] U تغییر یافتن
acceding U دست یافتن
mastered U تسلط یافتن
accede U دست یافتن
alter U تغییر یافتن
mastered U تسلط یافتن بر
altered U تغییر یافتن
altering U تغییر یافتن
master U تسلط یافتن
accede U راه یافتن
immix U امیزش یافتن
accedes U راه یافتن
accedes U دست یافتن
acceded U راه یافتن
masters U تسلط یافتن بر
master U تسلط یافتن بر
masters U تسلط یافتن
alters U تغییر یافتن
stationed U استقرار یافتن
stations U استقرار یافتن
taper off U کاهش یافتن
hunt out U با جستجو یافتن
to a greatness U بزرگی یافتن
to be prolonged U امتداد یافتن
to be through U فراغت یافتن
to be transferred U انتقال یافتن
bunchout U برامدگی یافتن
booms U توسعه یافتن
to come to know U اگاهی یافتن
station U استقرار یافتن
hold out U بسط یافتن
wind up U پایان یافتن
ensures U اطمینان یافتن
circumfuse U گسترش یافتن
lay hands on something U چیزی را یافتن
expands U بسط یافتن
center U تمرکز یافتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com