Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Gasoline is volatile .
U
بنزین ماده فراری است ( زود می پرد )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fumigant
U
ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
napalm
U
ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalms
U
ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalming
U
ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalmed
U
ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
gasoline
U
سوخت موتورهای بنزینی بنزین موتور بنزین
thermite
U
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset
U
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
photoresist
U
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
materialism
U
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
dopes
U
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dope
U
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
coolants
U
ماده سرماساز ماده خنک کننده
female connector
U
دوشاخه ماده متصل کننده ماده
coolant
U
ماده سرماساز ماده خنک کننده
gunk
U
ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
fugitive
U
فراری
fugitives
U
فراری
escapee
U
فراری
lamister
U
فراری
evacuees
U
فراری
lamster
U
فراری
runaway
U
فراری
evacuee
U
فراری
volatileness
U
فراری
defectors
U
فراری
rampant
<adj.>
U
فراری
refugee
U
فراری
refugees
U
فراری
absconder
U
فراری
deserters
U
فراری
deserter
U
فراری
elusive
U
فراری
defector
U
فراری
run away
U
فراری
flyaway
U
فرار فراری
to put to flight
U
فراری کردن
lamister
U
فراری ازقانون
The fujitive ( elusive ) prisoner .
U
زندانی فراری
lamster
U
فراری ازقانون
straggler
U
فراری سرگردان
stragglers
U
فراری سرگردان
fugitiveness
U
پناهنده یا فراری
gleanings
U
ریزه فراری
escaped slave
U
برده فراری
fugitively
U
بشکل فراری
induction relay
U
رله فراری
bleeder current
U
جریان فراری
bleeder resistor
U
مقاومت فراری
runaway
U
شخص فراری
desert from military service
U
فراری از خدمت نظام
slacker
U
فراری ازخدمت نظام
wetback
U
مهاجر فراری مکزیکی
fugitive
U
سرباز فراری گریخته
stern chase
U
تعاقب کشتی فراری
run away
U
گریختن شخص فراری
slackers
U
فراری ازخدمت نظام
low test
U
دارای خاصیت فراری
scatback
U
توپدار سریع و فراری
fugitives
U
سرباز فراری گریخته
pigment
U
ماده رنگی ماده ملونه
pigments
U
ماده رنگی ماده ملونه
fuel
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuels
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
U
غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
internees
U
فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
internee
U
فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
evacuee
U
فراری یا پناهندهای که درموقع جنگ محل خودراتخلیه میکند
evacuees
U
فراری یا پناهندهای که درموقع جنگ محل خودراتخلیه میکند
gasses
U
بنزین
gassed
U
بنزین
fueled
U
بنزین
gases
U
بنزین
gas
U
بنزین
gasolene
U
بنزین
benzine
U
بنزین
petrol
U
بنزین
storm bird
U
بنزین
fuels
U
بنزین
fuel
U
بنزین
fuelling
U
بنزین
benzole
U
بنزین
motor sprit
U
بنزین
fuelled
U
بنزین
gasoline
U
بنزین
In this contract , there are no loopholes for either party .
U
دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
neutrino
U
ذره کوچک فراری با جرم درحال سکون صفر واپسین 5/0
petrol pump
U
پمپ بنزین
fuel filter
U
صافی بنزین
fuel pump
U
پمپ بنزین
petrol tank
U
مخزن بنزین
phenyl
U
اصل بنزین
gas level
U
سطح بنزین
gas storage
U
مخزن بنزین
gas inlet valve needle
U
ژیگلور بنزین
gas recovery
U
بازیابی بنزین
gas injection
U
پاشش بنزین
gas injection
U
تزریق بنزین
gas pump
U
تلمبه بنزین
petrol pump
U
تلمبه بنزین
gas pump
U
پمپ بنزین
Premium gas
U
بنزین سوپر
gas stations
U
پمپ بنزین
light gasolin
U
بنزین سبک
gasoline electric
U
بنزین الکتریکی
gasoline dump
U
باک بنزین
petrol filter
U
صافی بنزین
gas station
U
پمپ بنزین
filling stations
U
پمپ بنزین
high grade petrol
U
بنزین سوپر
premium grade petrol
U
بنزین سوپر
filling station
U
پمپ بنزین
avgas
U
بنزین هواپیما
aviation gasoline
U
بنزین هواپیما
gasoline consumption
U
مصرف بنزین
gasoline can
U
قوطی بنزین
gas tank
U
پودر بنزین
petrol pipe
U
لوله بنزین
gas
U
بنزین گازمعده
gases
U
بنزین گازمعده
gassed
U
بنزین گازمعده
gasses
U
بنزین گازمعده
petrol container
U
فرف بنزین
gasoline barrel
U
بشکه بنزین
gas tank
U
بخار بنزین
gasoline drum
U
بشکه بنزین
naphtha
U
بنزین سنگین
gasolinic
U
وابسته به بنزین
petrol can
U
باک بنزین
gas form natrural gas
U
بنزین از گاز طبیعی
gas inlet valve needle
U
سوزن شیرورودی بنزین
gasoline brick
U
بنزین خوش سوز
gasoline gels
U
بنزین تغلیظ شده
gasholders
U
محل نگهداری بنزین
gasholder
U
محل نگهداری بنزین
petrol feed pump
U
پمپ تغذیه بنزین
gasoline dump
U
مخزن موقتی بنزین
petrol injection pump
U
پمپ تزریق بنزین
gasoline brick
U
بنزین بااکتان بالا
pr etrol filling station
U
ایستگاه پمپ بنزین
gas air mixture
U
مخلوط بنزین و هوا
gas synthesis
U
ترکیب مصنوعی بنزین
petrol
U
بنزین گیری کردن
unleaded petrol
U
بنزین بدون سرب
I've run out of petrol.
بنزین تمام کردم.
storm bird
U
بنزین ریختن ماشین
gynandromorph
U
جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
service stations
U
ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
benzoline
U
بنزین خام یاپالوده نشده
gas form natrural gas
U
بنزین حاصله از گاز طبیعی
Where is the neareset petrol station?
U
نزدیکترین پمپ بنزین کجاست؟
petrol gage
U
دستگاه اندازه گیری بنزین
serivce station
U
ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
service station
U
ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
gas saving
U
صرفه جویی در مصرف بنزین
anti-
U
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
They were falling over one another to get petrol(gasoline).
U
برای خرید بنزین سرودست می شکستند
gas level gauge
U
دستگاه اندازه گیری سطح بنزین
class iii supplies
U
اماد طبقه 3 بنزین و موادروغنی وسوختی
The gas station is nearby .
U
پمپ بنزین درهمین نزدیکی هاست
The bus stopped for fuel
[ to get gas]
.
U
اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
mpg
U
مخفف مسافت طی شده با یک گالن بنزین
oogamete
U
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
throttle
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
high octane
U
دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
throttled
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttles
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttling
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
contraband of war
U
قاچاق اسلحه ومهمات جنگی و متفرعات ان از قبیل بنزین و لاستیک
benzene
U
هیدروکربور معطر وبی رنگی بفرمول 6H6C که ازتقطیر قطران بدست میامد بنزین
best economy mixture
U
نسبت متناسب سوخت و بنزین در موتورهای پیستونی جهت حصول بیشترین برد پروازی
gummed
U
رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gum
U
رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gumming
U
رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gums
U
رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
line crosser
U
فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
agents
U
ماده
agent
U
ماده
anti matter
U
ضد ماده
nany
U
بز ماده
antimatter
U
ضد ماده
nanny goat
U
بز ماده
nanny goats
U
بز ماده
catch for door bolt
U
ماده
mattered
U
ماده
matter
U
ماده
foamed meterid
U
ماده کف
stuffs
U
ماده
stuffed
U
ماده
mattering
U
ماده
substances
U
ماده
article
U
ماده
substance
U
ماده
articles
U
ماده
matters
U
ماده
stuff
U
ماده
material
U
ماده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com