English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ride rope U بند سایبان کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
bower U سایبان
bowers U سایبان
canopies U سایبان
canopy U سایبان
umbrella سایبان
pergolas U سایبان
pergola U سایبان
hovels U سایبان
hovel U سایبان
pentice U سایبان
dorse U سایبان
sun blind U سایبان
umbrellas U سایبان
parasols U سایبان
shades U سایبان
shadings U سایبان
shade U سایبان
awning U سایبان
parasol U سایبان
sunshade U سایبان ساباط
awnings U سایبان کرباسی
ciborium U سایبان محراب
snowshed U سایبان برفی
feast of tabernacles U عید سایبان
sunshades U سایبان ساباط
baldachin U سایبان پایدار
abat vent U سایبان کوچک
baldaquin U سایبان پایدار
cockpit canopy سایبان خلبان
baldacchino U سایبان پایدار
baldachino U سایبان پایدار
car ports U سایبان اتومبیل
car port U سایبان اتومبیل
awning U سایبان کرباسی
marquee U خیمه بزرگ سایبان
stanchion U سایبان یا چادر جلومغازه
marquees U خیمه بزرگ سایبان
sentry box U سایبان چوبی نگهبان
sentry boxes U سایبان چوبی نگهبان
canopy release knob دکمه برقراری سایبان
booth U سایبان خیمه پاسگاه
abat jour U سایبان پنجره هوا
booths U سایبان خیمه پاسگاه
canopies U کروک اتومبیل سایبان گذاشتن
embower U درداربست جادادن در سایبان نشاندن
canopy U کروک اتومبیل سایبان گذاشتن
sentry boxes U سایبان چوبی نگهبان سرپناه نگهبانی
sentry box U سایبان چوبی نگهبان سرپناه نگهبانی
dais U سایبان یااسمانه بالای تخت پادشاه
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
abat-voix U [قبه یا سایبان که صدا را در پشت و بالای سکوی خطابه منعکس می کند.]
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prows U کشتی عرشه کشتی
prow U کشتی عرشه کشتی
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
bottoms U کشتی
carina U کشتی
vessels U کشتی
wrestling U کشتی
carinae U کشتی
foreship U سر کشتی
deck U پل کشتی
ship haven U یک کش کشتی
on the water U در کشتی
on the sea U در کشتی
on shipboard U در کشتی
on board a ship U در کشتی
bottom U کشتی
boarded U کشتی
board U کشتی
hulk U کشتی
argo U کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight U کشتی مس
by water U با کشتی
flattest U پل کشتی
aft U در پس کشتی
flat U پل کشتی
bilge U اب ته کشتی
puppis U کشتی دم
hulks U کشتی
collier U کشتی
ships U کشتی
ship کشتی
sail ho! U کشتی !کشتی !
vessel U کشتی
decks U پل کشتی
catch U کشتی کج
decked U پل کشتی
afloat U در کشتی
ark U کشتی
combatant vessel U کشتی جنگی
argosy U کشتی تجاری
alee U پناهگاه کشتی
amid ships U درمیان کشتی
argosy U کشتی بزرگ
commondo ship U کشتی نیروبر
aeroboat U کشتی طیار
aerographer U هواشناسی کشتی
affreightment U اجاره کشتی
commercial marine U کشتی تجاری
afterdeck U عقب کشتی
air ship U کشتی هوایی
cook house U اشپزخانه کشتی
amidships U درمیان کشتی
aport U بطرف چپ کشتی
cockswain U پیشکارکارکنان کشتی
bill of loading U جواز کشتی
coal whipper U زغال کش کشتی
cargo ship U کشتی باری
sailing vessel U کشتی بادبانی
cargo boat U کشتی بارکش
caulker U درزگیر کشتی
cargo boat U کشتی باری
cargo liner U کشتی باری
carina U کشتی حمال
bill of loading U بارنامه کشتی
at the fore U در جلوی کشتی
caboose U اشپزخانه کشتی
carrying vessel U کشتی باربری
auxiliary ship U کشتی تدارکاتی
bige water U گنداب کشتی
bilge water U گنداب کشتی
bill of lading U ستمی کشتی
castway U کشتی شکسته
catch as catch can U کشتی ازاد
double-deckers U کشتی دوعرشهای
fob U تحویل کشتی
tricks U فن و بندهای کشتی
steamship U کشتی بخاری
wrestling U کشتی گیری
shipwreck U کشتی شکستگی
shipwrecked U کشتی شکستگی
shipwrecks U کشتی شکستگی
wreck U کشتی شکستگی
wrecking U کشتی شکستگی
bosuns U افسر کشتی
bosun U افسر کشتی
bos'n U افسر کشتی
strand U به گل نشستن کشتی
strands U به گل نشستن کشتی
spar U تیردکل [کشتی]
boom U تیردکل [کشتی]
spar U تیغه [کشتی]
boom U تیغه [کشتی]
tonnage U فرفیت کشتی
bulkhead U تیغه در کشتی
bulkheads U تیغه در کشتی
bo's'n U افسر کشتی
wrecks U کشتی شکستگی
sterner U عقب کشتی
sternest U عقب کشتی
sterns U عقب کشتی
boat U کشتی کوچک
boats U کشتی کوچک
galley U اشپزخانه کشتی
aboard U روی کشتی
naval U وابسته به کشتی
navies U کشتی جنگی
navy U کشتی جنگی
stern U عقب کشتی
flagships U کشتی دریادار
flagship U کشتی دریادار
battleship U کشتی جنگی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com