Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (43 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
misname
U
بنام اشتباهی صدا کردن دشنام دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
beshrew
U
دشنام دادن هتاکی کردن
call someone names
U
دشنام دادن
mistreat
U
دشنام دادن
mistreats
U
دشنام دادن
mistreating
U
دشنام دادن
mistreated
U
دشنام دادن
curses come home to roost
U
دشنام بخود دشنام دهنده برمیگرد د
affront
روبرو دشنام دادن
insult
U
فحش دادن دشنام دادن
insulted
U
فحش دادن دشنام دادن
insulted
U
دشنام توهین کردن
insult
U
دشنام توهین کردن
miscall
U
اشتباهی صدا کردن
to make good a mistake
[ to wipe a disgrace]
<idiom>
U
اشتباهی را جبران کردن
curses
U
دشنام
curse
U
دشنام
cursing
U
دشنام
foul language
U
دشنام
bad language
U
دشنام
affrontive
U
دشنام امیز
reviling
U
فحش دشنام
abuser
U
دشنام دهنده
abusive
U
فریب دشنام
abusers
U
دشنام دهنده
affronter
U
دشنام دهنده هتاک
namely
U
بنام
in f.of
U
بنام
for the love of
U
بنام ,
in the name of justice
U
بنام عدالت
name
U
بنام صداکردن
names
U
بنام صداکردن
preconize
U
بنام فراخواندن
wrongly
<adv.>
U
اشتباهی
spuriously
<adv.>
U
اشتباهی
incorrectly
<adv.>
U
اشتباهی
by mistake
<adv.>
U
اشتباهی
as a result of a mistake
<adv.>
U
اشتباهی
by accident
<adv.>
U
اشتباهی
inadvertently
<adv.>
U
اشتباهی
unintentionally
<adv.>
U
اشتباهی
mistaken
U
اشتباهی
falsely
<adv.>
U
اشتباهی
by a mistake
<adv.>
U
اشتباهی
the lot fell upon me
U
قرعه بنام من اصابت کرد
jutte
U
نوعی سلاح بنام ده دست
ghostwrite
U
بنام شخص دیگری نوشتن
confusion
U
اشتباهی گرفتن
aaron's beard
U
گیاهی از خانواده هوفاریقون بنام hypericumcalycinum
clean slate
<idiom>
U
بدون هیچ اشتباهی
what is amiss here
U
چه اشتباهی رخ داده است
to take the wrong turn
U
اشتباهی
[با ماشین]
پیچیدن
You're on the wrong way.
راه را اشتباهی آمدید.
a fateful mistake
U
اشتباهی سرنوشت ساز
You're on the wrong way.
جاده را اشتباهی آمدید.
namesakes
U
کسی که بنام دیگری نام گذاری شود
asp
U
نوعی مار بنام لاتین haje Naja
namesake
U
کسی که بنام دیگری نام گذاری شود
lima bean
U
نوعی لوبیا بنام لاتین limensis Phaseolus
yaws
U
بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام
emmer
U
نوعی گندم سرخ بنام شعیر ابلیس
There must be some mistakes.
باید اشتباهی شده باشد.
parian
U
وابسته به جزیرهای دردریای اژه که مرمری ان بنام است
There must be some mistakes.
باید اشتباهی روی داده باشد.
backing up the wrong tree
<idiom>
U
[دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
I think there is a mistake in the bill.
من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
we regret the error
U
از اشتباهی که شده است تاسف داریم
We got into the wrong bus .
U
سوار اتوبوس غلطی ( اشتباهی ) شدیم
hare and hounds
U
بازی ای که دوتن بنام خرگوش ازپیش دویده خردههای کاغذبرزمین م
p code
U
روشی برای ترجمه کد منبع به یک کد واسط بنام کد Pتوسط یک کامپایلر
parachronism
U
اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد
islets of langerhans
U
دستههای سلولی اثنی عشر بنام >جزایرلانگرهانس < که تولید انسولین میکنند
Jesuit
U
عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
morse alphabet or code
U
الفبای خط و نقطه که شخصی بنام morse برای تلگراف اختراع کرد
parbasis
U
سرودی که دسته تهلیل خوانان بنام سازنده ان وبعنوان تماشاکنندگان میخواند
Jesuits
U
عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
haplography
U
اشتباهی که عبارت است ازیکبارنوشتن چیزی که بایددوبارنوشته شود
limitation of actions
U
در CLقوانین مربوط به مرور زمان در مجموعهای بنام limitation of Statues جمع اوری شده است
disciplines
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
garters
U
عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter
U
عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
escolar
U
نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
pearl
U
مروارید
[طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
aluminium
U
فلز الومینیوم الومینیوم بنام اختصاری
aluminum
U
فلز الومینیوم الومینیوم بنام اختصاری
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
abusively
U
بطور ناصحیح بطور دشنام
Pashtan
U
قبایل پشتو
[که در افغانستان و پاکستان زندگی می کنند و فرش های آن بنام های درانی، گلیزائی، هفت بالا و شیرخانی در بازار معروف می باشند.]
to picture
U
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
log wood
U
درخت بقم
[در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
Call a spade a spade.
<proverb>
U
بیل را بیل بنام.
design
U
پروژه دادن طرح دادن طرح کردن برنامه
designs
U
پروژه دادن طرح دادن طرح کردن برنامه
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
pursuing
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
collimate
U
موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
pursued
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
predicated
U
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicates
U
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicate
U
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
lay
U
قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
lays
U
قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
predicating
U
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
receives
U
اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
out lawry
U
طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
receive
U
اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
anneal
U
نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
to veer and heul
U
پیوسته تغییرعقیده دادن شل کردن وسفت کردن دراوردن
pays
U
جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
paying
U
جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
pay
U
جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
compensates
U
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensated
U
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
mounts
U
ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
mount
U
ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
designate
U
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
connects
U
اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
propagating
U
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
connect
U
اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
compensate
U
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
introducing
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduce
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduced
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduces
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
propagates
U
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
designates
U
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
propagate
U
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
hires
U
اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
set out
U
شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
to adjust
U
وفق دادن
[سازگار کردن]
[مطابق کردن ]
hiring
U
اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
propagated
U
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
hire
U
اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
designating
U
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
statements
U
بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
statement
U
بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
ammoniate
U
با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
give
U
دادن پرداخت کردن
to offer
U
تقدیم کردن
[دادن]
discharge
U
مرخص کردن پس دادن
dispend
U
توزیع کردن دادن
to serve out
U
بخش کردن دادن
to give an enter tainment
U
مهمانی دادن یا کردن
staging
U
سوار کردن جا دادن
discharges
U
مرخص کردن پس دادن
giving
U
دادن پرداخت کردن
gives
U
دادن پرداخت کردن
recreated
U
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreate
U
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreates
U
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreating
U
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
pacifies
U
ارام کردن تسکین دادن
to put in
U
منصوب کردن ارائه دادن
agreeing
U
اشتی دادن مطابقت کردن
manoeuvring
U
مشق کردن مانور دادن
to put in possession
U
مالکیت دادن متصدی کردن
displays
U
نشان دادن ابراز کردن
manoeuvres
U
مشق کردن مانور دادن
manoeuvred
U
مشق کردن مانور دادن
displaying
U
نشان دادن ابراز کردن
agree
U
ترتیب دادن درست کردن
suspend
U
معلق کردن تعلیق دادن
suspending
U
معلق کردن تعلیق دادن
suspends
U
معلق کردن تعلیق دادن
pacify
U
ارام کردن تسکین دادن
quell
U
سرکوبی کردن تسکین دادن
pacifying
U
ارام کردن تسکین دادن
schools
U
رام کردن وعادت دادن
agrees
U
ترتیب دادن درست کردن
agrees
U
اشتی دادن مطابقت کردن
school
U
رام کردن وعادت دادن
agreeing
U
ترتیب دادن درست کردن
quietest
U
ارام کردن تسکین دادن
manoeuvre
U
مشق کردن مانور دادن
enlarged
U
توسعه دادن وسیع کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com