Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hydraulic lift
U
بلند کردن اب به نیروی اب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
foot pound
مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
Other Matches
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
clackvalve
U
دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
tout
U
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted
U
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts
U
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting
U
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
dirndl
U
نوعی دامن بلند با کمر بلند
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
heist
U
بلند کردن
hoisted
U
بلند کردن
heists
U
بلند کردن
heighten
U
بلند کردن
heightened
U
بلند کردن
hoists
U
بلند کردن
upraise
U
بلند کردن
hoist
U
بلند کردن
erected
U
بلند کردن
lift
U
بلند کردن
throw up
U
بلند کردن
heaved
U
بلند کردن
lifting
U
بلند کردن
heave
U
بلند کردن
lifts
U
بلند کردن
erecting
U
بلند کردن
erects
U
بلند کردن
lifted
U
بلند کردن
heightens
U
بلند کردن
elevate
U
بلند کردن
elevates
U
بلند کردن
to throw up
U
بلند کردن
elevating
U
بلند کردن
erect
U
بلند کردن
heightening
U
بلند کردن
exalts
U
بلند کردن
exalting
U
بلند کردن
to kick up
U
با پا بلند کردن
walk off with
U
بلند کردن
exalt
U
بلند کردن
chairlift
U
سردست بلند کردن
steal
U
بلند کردن چیزی
lift fire
U
بلند کردن اتش
soars
U
بلند پروازی کردن
soared
U
بلند پروازی کردن
hoists
U
وسیله بلند کردن
soar
U
بلند پروازی کردن
hoisted
U
وسیله بلند کردن
cranes
U
وسیله بلند کردن
turn down
<idiom>
U
کم کردن صدای بلند
craned
U
وسیله بلند کردن
steals
U
بلند کردن چیزی
chairlifts
U
سردست بلند کردن
hoist
U
وسیله بلند کردن
crane
وسیله بلند کردن
craning
U
وسیله بلند کردن
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
compressive strength
U
قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
shoplifting
U
بلند کردن جنس از مغازه
raise a dust
U
گرد و خاک بلند کردن
vociferate
U
با صدای بلند ادا کردن
hoisted
U
بلند کردن وسایل سنگین
banks
U
کپه کردن بلند شدن
to make a dust
U
گردو خاک بلند کردن
hoist
U
بلند کردن وسایل سنگین
haranguing
U
باصدای بلند نطق کردن
harangue
U
باصدای بلند نطق کردن
harangued
U
باصدای بلند نطق کردن
harangues
U
باصدای بلند نطق کردن
to put forth
U
بلند کردن نمایش دادن
bank
U
کپه کردن بلند شدن
pedestal
U
بلند کردن ترفیع دادن
sound off
U
باصدای بلند صحبت کردن
hoists
U
بلند کردن وسایل سنگین
pedestals
U
بلند کردن ترفیع دادن
long ball
U
[شوت کردن بلند توپ]
[فوتبال]
lifting
U
بلند کردن شریک رقص اززمین
craning
U
باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
lay hands one someone
U
دست روی کسی بلند کردن
cranes
U
باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
crane
باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
craned
U
باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
lifts
U
بلند کردن شریک رقص اززمین
to pick up women
<idiom>
U
دختر بلند کردن
[اصطلاح روزمره]
bite off more than one can chew
<idiom>
U
با یک دست چندتا هندوانه بلند کردن
ululate
U
باصدای بلند ناله وزاری کردن
lifted
U
بلند کردن شریک رقص اززمین
lift
U
بلند کردن شریک رقص اززمین
man power leveling
U
یکنواخت کردن نیروی انسانی
hit the spot
<idiom>
U
نیروی تازه وارد کردن
forklift
U
ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
too many irons in the fire
<idiom>
U
بایک دست چند هندوانه بلند کردن
jabs
U
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabbed
U
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jab
U
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
deal lift
U
بلند کردن وزنه تا کمر وپایین بردن
To vacate a house.
U
خانه ای را خالی کردن ( بلند شدن از محل )
jabbing
U
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
To consume all ones energy .
U
تمام نیروی خودرا مصرف کردن
ingross
U
جمع اوری کردن نیروی خودی
refreshes
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
glide
U
پرواز کردن بدون نیروی موتور
eviscerate
U
خالی کردن نیروی چیزی راگرفتن
refresh
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
glides
U
پرواز کردن بدون نیروی موتور
glided
U
پرواز کردن بدون نیروی موتور
refreshed
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
to go catting
[to look for sexual partners]
<idiom>
U
رفتن برای دختر بلند کردن
[اصطلاح روزمره]
toe raise
U
تمرین ایستادن و بلند کردن بدن روی نوک پا
to blast something
U
با صدای خیلی بلند بازی کردن
[آلت موسیقی]
collects
U
وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
collecting
U
وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
collect
U
وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
aerodynamic blockage thrust reverser
U
وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
man handle
U
با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
impulsiveness
U
امادگی برای کار کردن یا نیروی انی
spike
U
میخ بلند کف کفش فوتبالیست هاوورزشکاران میخ دار کردن میخکوب کردن
to call the roll
U
حاضر غایب کردن
[نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
poop
U
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poops
U
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
extend
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extends
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
to pick up somebody
[to find sexual partners]
U
بلند کردن کسی
[زنی]
[برای رابطه جنسی]
[اصطلاح روزمره]
levers
U
اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
lever
U
اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
monofilament
U
الیاف تک رشته بلند
[این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
shaggy ugs
U
فرش های با پرز بلند
[این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
clearest
U
دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clears
U
دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clearer
U
دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clear
U
دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
U
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
escort
U
محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escorting
U
محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escorts
U
محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escorted
U
محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
force augmentation
U
تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
commandant of marine corps
U
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
pried
U
بادیلم یا اهرم بلند کردن اهرم
pries
U
بادیلم یا اهرم بلند کردن اهرم
pry
U
بادیلم یا اهرم بلند کردن اهرم
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
sags
U
یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sagged
U
یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sag
U
یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
eagle flight
U
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
naval landing party
U
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
attached strength
U
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
corn-effect
U
ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
leaders
U
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leader
U
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
antilift device
U
ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
tall
U
قد بلند
highest
U
بلند
loudspeaker
U
بلند گو
taller
U
بلند
taller
U
قد بلند
towering
U
بلند
high
U
بلند
loud speaker
U
بلند گو
megaphone
U
بلند گو
megaphones
U
بلند گو
rumbustious
U
بلند
high (1 9 to 36)
U
بلند
aloud
U
بلند
skyscrapers
U
بلند
eton collan
U
بلند
tall
U
بلند
longer
U
بلند
soaring
U
بلند
forte
U
بلند
long-
U
بلند
fortes
U
بلند
mouth filling
U
بلند
long
U
بلند
talll
U
قد بلند
talll
U
بلند
high grown
U
بلند قد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com