English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
task control block U بلاک کنترل وفیفه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dcb U بلاک کنترل داده
data control block U بلاک کنترل داده ها
task control block U بلاک کنترل کار
tcb U بلاک کنترل کار
data set control block U بلاک کنترل مجموعه داده ها
released U رها کردن کنترل بلاک حافظه یا فایل
release U رها کردن کنترل بلاک حافظه یا فایل
releases U رها کردن کنترل بلاک حافظه یا فایل
dscb U Block Control Set Data بلاک کنترل مجموعه داده
mark U قرار دادن نشانه بلاک در ابتدا و انتهای بلاک متن
marks U قرار دادن نشانه بلاک در ابتدا و انتهای بلاک متن
interblock gap U نوار مغناطیسی خالی بین انتهای یک بلاک داده و آغاز بلاک بعدی
moved U دستوری که محل بلاک متن که توسط نشانه گر بلاک مشخص شده است را تغییر میدهد
move U دستوری که محل بلاک متن که توسط نشانه گر بلاک مشخص شده است را تغییر میدهد
moves U دستوری که محل بلاک متن که توسط نشانه گر بلاک مشخص شده است را تغییر میدهد
gaps U نوار مغناطسی خالی بین انتهای یک بلاک داده و آغاز بلاک داده بعدی
gap U نوار مغناطسی خالی بین انتهای یک بلاک داده و آغاز بلاک داده بعدی
cascade control U چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
blocks U بلاک
block U بلاک
blocked U بلاک
deblocking U بلاک شکنی
input block U بلاک ورودی
block size U اندازه بلاک
end of transmission block U خاتمه ارسال بلاک
end of transmission block U انتهای بلاک مخابره
bars U خط یا بلاک ضخیم رنگی
bar U خط یا بلاک ضخیم رنگی
blocking factor U تعداد رکوردها در بلاک
etb U انتهای بلاک مخابره
ibg U شکاف بین بلاک
token U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tokens U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tasks U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
task U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
electronic U مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
apt U زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
processor U پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
control panel U صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
pipeline U هر بلاک مربوط به یک بخش دستور
pipelines U هر بلاک مربوط به یک بخش دستور
real time U سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
looped U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loops U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executive U دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
executives U دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
control and reporting center U تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
loop U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
circulation control U کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
radio control U کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
rolleron U کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
block gap U gap interrecord شکاف بین بلاک
inputted U بلاک داده ارسالی به فضای ورودی
xmodem U بایت از بلاک داده را منتقل میکند
parity U بررسی پریتی روی بلاک داده
identifier U کلمهای که معرف بلاک یا فایل است
input U بلاک داده ارسالی به فضای ورودی
flexible U کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
inhibit U ورودی دروازه که سیگنال خروجی را بلاک میکند
lengths U تعداد رکوردها یا فیلدها یا حروف در یک بلاک داده
length U تعداد رکوردها یا فیلدها یا حروف در یک بلاک داده
inhibits U ورودی دروازه که سیگنال خروجی را بلاک میکند
IRQ U سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
controls U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
inventory control U کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
controlling U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
encryption U استاندارد برای سیستم رمز گذاری داده بلاک
gather U نوشتن یک گروه از رکوردهای جداگانه به صورت بلاک داده
gathered U نوشتن یک گروه از رکوردهای جداگانه به صورت بلاک داده
vrc U بررسی پرینتی در هر حرف از بلاک دریافتی برای تشخیص خطا
deblock U باز گرداندن بلاک ذخیره شده داده به حالت اصلی
end U کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
vertical U بررسی پرینتی روی هر حرف از بلاک دریافتی برای تشخیص خطا
ends U کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ended U کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
YMODEM U بایت بلاک استفاده میکند و میتواند چندین فایل ارسال کند
redundancy U بررسی پریتی روی هر حرف بلاک دریافتی برای تشخیص خطا
redundancies U بررسی پریتی روی هر حرف بلاک دریافتی برای تشخیص خطا
ctrl U کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
macro U تابع برنامه یا بلاک دستورات که توسط کلمه یا برچسب بیان شده است
capitalization U عمل یک کلمه پردازکه یک خط یا بلاک متن رابه حروف بزرگ تبدیل میکند
apt U یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control statement U حکم کنترل دستور کنترل
control sheet U صفحه کنترل چارت کنترل
block plot U صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
partitions U تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند
partition U تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند
dummy U دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
dummies U دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
control stick U سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
DES U استاندارد دولت آمریکا برای سیستم رمز بلاک داده با امنیت بالا. مقایسه با # Public Key #
serviced U وفیفه
activity U وفیفه
activities U وفیفه
inofficious U بی وفیفه
devoir U وفیفه
assignment U وفیفه
assignments U وفیفه
responsibility U وفیفه
duty U وفیفه
pensions U وفیفه
service U وفیفه
worked U وفیفه
work U وفیفه
obligations U وفیفه
obligation U وفیفه
taskwork U وفیفه
pension U وفیفه
role U وفیفه
roles U وفیفه
responsibilities U وفیفه
that is your duty and not mine U نه وفیفه من
sorb U وفیفه
task U وفیفه
function U وفیفه
office U وفیفه
functioned U وفیفه
functions U وفیفه
tasks U وفیفه
offices U وفیفه
tactical air controler U افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
controlled fragmentation U مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
redundant U حرف اضافه شده به بلاک حروف برای تشخیص خطا یا مقاصد پترولکل که هیچ اطلاعی به همراه ندارد
draft U سرباز وفیفه
dutifulness U وفیفه شناسی
reserve officer U افسر وفیفه
conscripting U سرباز وفیفه
service U نظام وفیفه
drafted U سرباز وفیفه
drafts U سرباز وفیفه
loyal U وفیفه شناس
the d. of duty U انجام وفیفه
laspe from duty U ترک وفیفه
functionery U وفیفه دار
dereliction of duty U وفیفه نشناسی
dereliction of duty U ترک وفیفه
lapse from duty U ترک وفیفه
beneficiaries U وفیفه خوار
staff duty U وفیفه ستادی
irresponsibility U وفیفه نشناسی
incumbency U وفیفه لزوم
sense of duty U حس وفیفه شناسی
offices U کار وفیفه
irresponsible U وفیفه نشناس
religious duty U فرض وفیفه
task management U مدیریت وفیفه
conscripts U سرباز وفیفه
military service U نظام وفیفه
seaman recruit U ناوی وفیفه
office U کار وفیفه
beneficiary U وفیفه خوار
inofficious U وفیفه نشناس
conscientious U وفیفه شناس
undutiful U وفیفه نشناس
neurility U وفیفه اعصاب
functions U وفیفه داشتن
tasks U امرمهم وفیفه
task U امرمهم وفیفه
fun and games <idiom> U وفیفه مشکل
obligated reservist U مشمول وفیفه
function U وفیفه داشتن
conscripted U سرباز وفیفه
duty-bound U حینانجام وفیفه
naval conscript U ناوی وفیفه
stipendiary U وفیفه خوار
functional U وفیفه دار
draftees U سربازان وفیفه
compulsory service U خدمت وفیفه
obstriction U قرارداد وفیفه
feal U وفیفه شناس
functionally U ازلحاظ وفیفه
fealties U وفیفه شناسی
annuitant U وفیفه خور
conscript U سرباز وفیفه
propositional function U وفیفه حسی
the d. of duty U ادای وفیفه
fealty U وفیفه شناسی
functioned U وفیفه داشتن
conscription U نظام وفیفه
dutiful U وفیفه شناس
loyalty U وفیفه شناسی
obligor U مشمول وفیفه
serviced U نظام وفیفه
burden of proof U وفیفه اثبات
loyalties U وفیفه شناسی
breach of duty U ترک وفیفه
stipendiaries U وفیفه خوار
subroutine U تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
obligated tour U دوران مشمولیت وفیفه
feasance U انجام وفیفه کردن
functions U وفیفه عمل کردن
functioned U وفیفه عمل کردن
harness U حین انجام وفیفه
function U وفیفه عمل کردن
observantly U از روی وفیفه شناسی
line of duty U نحوه انجام وفیفه
leal U وفیفه شناس حقشناس
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com