Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pattern
U
بعنوان الگو بکاربردن
patterns
U
بعنوان الگو بکاربردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
puts
U
بکاربردن
exerts
U
بکاربردن
exerted
U
بکاربردن
exert
U
بکاربردن
put
U
بکاربردن
putting
U
بکاربردن
adhibit
U
بکاربردن
exerting
U
بکاربردن
powered
U
زور بکاربردن
powering
U
زور بکاربردن
powers
U
زور بکاربردن
power
U
زور بکاربردن
tautologize
U
حشوقبیح بکاربردن
equivocate
U
ابهام بکاربردن
equivocating
U
ابهام بکاربردن
equivocates
U
ابهام بکاربردن
equivocated
U
ابهام بکاربردن
mattock
U
کلنگ دو سر بکاربردن
cerebration
U
بکاربردن مغز
pick
U
خلال دندان بکاربردن
use
U
بکاربردن مصرف کردن
uses
U
بکاربردن مصرف کردن
picks
U
خلال دندان بکاربردن
fish
U
بکاربردن طعمه ماهیگیری مخصوص
fished
U
بکاربردن طعمه ماهیگیری مخصوص
fishes
U
بکاربردن طعمه ماهیگیری مخصوص
to use one's d.
U
عقل یا نظر خودرا بکاربردن
roadworthy
U
مناسب برای بکاربردن درجاده ها
to play upon words
U
جناس گفتن یا نوشتن تجنیس بکاربردن
enallage
U
بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
nurse
U
شیر خوردن باصرفه جویی یا دقت بکاربردن
muscle
U
استفاده کامل ازعضله ها بکاربردن تمام نیرو
nurses
U
شیر خوردن باصرفه جویی یا دقت بکاربردن
nursed
U
شیر خوردن باصرفه جویی یا دقت بکاربردن
muscles
U
استفاده کامل ازعضله ها بکاربردن تمام نیرو
schema
U
الگو
pattern
U
الگو
textures
U
الگو
texture
U
الگو
schemata
U
الگو
modelled
U
الگو
standards
U
الگو
standard
U
الگو
alignment chart
U
الگو
paradigms
U
الگو
paradigm
U
الگو
patterns
U
الگو
nomogram
U
الگو
modeled
U
الگو
mold
U
الگو
models
U
الگو
model
U
الگو
templates
U
الگو
molded
U
الگو
molds
U
الگو
mould
U
الگو
moulded
U
الگو
moulds
U
الگو
template
U
الگو
masks
U
الگو سامان
pattern recognitation
U
تشخیص الگو
archetype
U
کهن الگو
mask
U
الگو سامان
pattern recognition
U
تشخیص الگو
stenciler
U
الگو ساز
validation of a model
U
اعتبار یک الگو
pattern recognition
U
الگو شناسی
archetypes
U
کهن الگو
sampled
U
الگو ازمون
stenciller
U
الگو ساز
type
U
گونه الگو
typed
U
گونه الگو
types
U
گونه الگو
sample
U
الگو ازمون
validation of a model
U
تحقق پذیری یک الگو
pattern recognition
U
الگوشناسی شناسایی الگو
patterns
U
الگو صفات فردی
palette
U
جدول رنگ و الگو
palettes
U
جدول رنگ و الگو
pattern
U
الگو صفات فردی
strickle
U
الگو صاف کردن
schematic
U
الگو وار طرح کلی
resemblance
U
[تداعی کردن طرح یا الگو]
stencilling
U
با الگو نقشه روی انداختن استنسیل
stencils
U
با الگو نقشه روی انداختن استنسیل
paints
U
رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
paint
U
رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
stenciled
U
با الگو نقشه روی انداختن استنسیل
stencil
U
با الگو نقشه روی انداختن استنسیل
stenciling
U
با الگو نقشه روی انداختن استنسیل
stencilled
U
با الگو نقشه روی انداختن استنسیل
undwe the t. of
U
بعنوان
by way of
U
بعنوان
per
U
همان طور که در الگو نشان داده شده
recognition
U
فرآیند تشخیص خط وط یا نشانه ها یا الگو ها به صورت نوری
under the plea of
U
بعنوان به بهانه
preparatorily
U
بعنوان تهیه
under cover of frind ship
U
بعنوان دوستی
scripts
U
ساختار الگو گونه برای نمایش ترتیب حوادث
area
U
گرافی خط ی که در آن فضای پایین خط با یک الگو یا رنگی پر شده است
areas
U
گرافی خط ی که در آن فضای پایین خط با یک الگو یا رنگی پر شده است
supervisory
U
بعنوان بررسی کننده
armlet
U
بازوبند
[بعنوان جواهر]
co optation
U
پذیرفتن بعنوان همکار
co opt
U
بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opt
U
بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opted
U
بعنوان همقطار پذیرفتن
co option
U
پذیرفتن بعنوان همکار
under the notion of
U
بعقیده بفکر بعنوان
co-opting
U
بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opts
U
بعنوان همقطار پذیرفتن
surcharges
U
بعنوان جریمه گرفتن
surcharge
U
بعنوان جریمه گرفتن
wallpapers
U
تصویر یا الگو استفاده شده به عنوان پیش زمینه پنجره
wallpaper
U
تصویر یا الگو استفاده شده به عنوان پیش زمینه پنجره
desktop
U
الگو یا تصویری که در پشت صفحه ویندوز نمایش دده میشود
areas
U
دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
area
U
دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
historicize
U
بعنوان تاریخ نشان دادن
under the guize of
U
بعنوان به بهانه درهیئت درزی
tax incentive
U
مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی
to take something as a joke
U
چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
I pulled him by the ears.
U
گوشش را کشیدم ( بعنوان تنبیه )
on the score of neglect
U
بعنوان غفلت ازاین بابت
record as target
U
ثبت کردن بعنوان هدف
Mountaineering . Mountain - climbing .
U
کوه نوردی ( بعنوان ورزش )
to present oneself
[as]
U
خود را اهداء کردن
[بعنوان]
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink .
U
قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
instance
U
بعنوان مثال ذکر کردن
bait fish
U
ماهی کوچک بعنوان طعمه
as
U
بهمان اندازه بعنوان مثال
parent
U
بعنوان والدین عمل کردن
sit in
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-in
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
instances
U
بعنوان مثال ذکر کردن
mark
U
بعنوان سیگنال استفاده میکند
sit-ins
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
marks
U
بعنوان سیگنال استفاده میکند
brushes
U
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
officiate
U
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiated
U
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
taskwork
U
کاری که بعنوان وفیفه انجام میشود
officiates
U
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiating
U
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
to forfeit something
U
چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
brush
U
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
sand trap
U
قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
for keeps
U
برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
lapboard
U
تختهای که بعنوان میز تحریربکار میرود
to lose something
U
چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
he was engagedon probation
U
بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
to tutor
U
بعنوان معلم سرخانه کار کردن
tail group
U
مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود
The letter is addressed to you .
U
نامه بعنوان شما نوشته شده است
prototype
U
اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
patterns
U
بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
to lose something
U
مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
pattern
U
بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
prototypes
U
اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
He has been exposed as a traitor.
U
هویت مخفی او
[مرد]
بعنوان خائن افشا شد.
to forfeit something
U
مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
bucktail
U
نوعی حشره بعنوان طعمه ماهیگیری در زیر اب
To stipulate.
U
شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
Pickles are often eaten as a relish .
U
خیار شور درا اغلب بعنوان مزه می خورند
May I use your name as a reference?
U
اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
bags
U
قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
write
U
بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
May I use your name as a reference?
U
اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
queen of
U
دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
baseboard
U
چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
head hunt
U
بریدن سردشمن وبردن ان بعنوان غنیمت ونشانه پیروزی
sprag
U
قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
bag
U
قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
treasury stock
U
سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
bugs
U
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
bugging
U
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
bug
U
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
lupulin
U
خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
eryngo
U
ریشه شقاقل که بعنوان مقوی باء مصرف میشود
. Why,what was the harm?
U
چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
writes
U
بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
designated hitter
U
بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
May I use your name as a reference?
U
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
fumigant
U
ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
thyratron
U
پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
aperitif
U
نوشابهء الکلی که بعنوان محرک اشتها قبل از غذامی نوشند
paragon
U
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragons
U
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
head
U
طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
to kiss hands
U
دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
local
U
MAR با سرعت بالا که به جای وسیله سخت افزاری برای ذخیره رشتههای بیتی و الگو به کار می رود
locals
U
MAR با سرعت بالا که به جای وسیله سخت افزاری برای ذخیره رشتههای بیتی و الگو به کار می رود
Perspex
U
خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
cereals
U
حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
mulch
U
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
mulches
U
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
prize fellow
U
شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
cereal
U
حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
land plaster
U
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
cut-out
U
روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com