Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
comparably
U
بطور قابل مقایسه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
comparatively
U
بطور مقایسه
incomparably
U
بطور غیرقابل مقایسه
analogous
U
قابل مقایسه
to stand comparison with
U
قابل مقایسه بودن با
to bear comparison with
U
قابل مقایسه بودن با
incomparability
U
غیر قابل مقایسه
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
irretrievably
U
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
comparable
U
قابل مقایسه مانند کردنی
comparable
U
آنچه قابل مقایسه نیست
indisputable
U
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars.
U
هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
dry cell battery
U
باتری ای که قابل شارژ مجدد نیست مقایسه شودباRechergeable Battery
benchmark
U
نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
benchmarks
U
نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
There is just no comparison between canned vegetables and fresh ones.
U
سبزیجات کنسرو شده و سبزیجات تازه اصلا قابل مقایسه نیستند.
He's a good director but he doesn't bear
[stand]
comparison with Hitchcock.
U
او
[مرد ]
کارگردان خوبی است اما او
[مرد]
قابل مقایسه با هیچکاک نیست.
This compares to the Mini models, which cost only 200 EUR.
U
این قابل مقایسه است با مدل های مینی که قیمتشان فقط ۲۰۰ اویرو است.
to contrast
[with]
U
مقایسه کردن با
[برابرکردن برای مقایسه]
capably
U
بطور قابل
habitably
U
بطور قابل سکونت
interestingly
U
بطور قابل توجه
presentably
U
بطور قابل معرفی
explosively
U
بطور قابل احتراق
excusably
U
بطور قابل عفو
justifiably
U
بطور قابل تصدیق
estimably
U
بطور قابل احترام
heritably
U
بطور قابل توارث
inheritably
U
بطور قابل توارث
expansibly
U
بطور قابل انبساط
extricably
U
بطور قابل تخلیص
divisibly
U
بطور قابل تقسیم
flexibly
U
بطور قابل انحناء
laudably
U
بطور قابل ستایش
questionably
U
بطور قابل تردید
remarkably
U
بطور قابل ملاحظه
perceptibly
U
بطور قابل درک
practicably
U
بطور قابل عبور
praiseworthily
U
بطور قابل ستایش
interchangeably
U
بطور قابل معاوضه
eligibly
U
بطور قابل قبول
justifiably
U
بطور قابل تبرئه
imaginably
U
بطور قابل تصور
tolerably
U
بطور قابل تحمل
considerably
U
بطور قابل ملاحظه
imputably
U
بطور قابل اسناد
noteworthily
U
بطور قابل ملاحظه
improvably
U
بطور قابل ترقی
aposematically
U
بطور قابل گوشزد
separably
U
بطور قابل تفکیک
objectionably
U
بطور قابل اعتراض
admissibleness
U
بطور قابل قبول
reliably
U
بطور قابل اعتماد
angular adjustable
قابل تنظیم بطور زاویه ای
impregnably
U
بطور غیر قابل تسخیر
incalculably
U
بطور غیر قابل تخمین
inaccessibly
U
بطور غیر قابل دسترسی
immeasurably
U
بطور غیر قابل پیمایش
notably
U
بطور برجسته یا قابل ملاحظه
irremeable
U
بطور غیر قابل برگشت
inimitably
U
بطور غیر قابل تقیلد
inalienably
U
بطور غیر قابل انتقال
admissibly
U
بطور قابل قبول چنانکه روا
incorruptibly
U
با ازادگی رشوه خواری بطور غیر قابل تطمیع
irreclaimably
U
بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
accessibly
U
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
inaccessibily
U
بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
nauseously
U
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
lusciously
U
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly
U
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
grossly
U
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
immortally
U
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
indeterminately
U
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
poorly
U
بطور ناچیز بطور غیر کافی
resemblance
U
مقایسه
collation
U
مقایسه
datum line
U
خط مقایسه
analogy
U
مقایسه
analogies
U
مقایسه
comparisons
U
مقایسه
comparison
U
مقایسه
collations
U
مقایسه
parity checking
U
بازبینی مقایسه
parity error
U
غلط مقایسه
incomparable
U
مقایسه ناپذیر
compared
U
مقایسه کردن
cf
U
مقایسه شود
to make comparisons
U
مقایسه کردن
datum
U
سطح مقایسه
to draw comparisons
U
مقایسه کردن
refrence
U
مبنای مقایسه
parity bit
U
بیت مقایسه
compares
U
مقایسه کردن
even parity
U
مقایسه زوج
no parity
U
عدم مقایسه
incomparability
U
مقایسه ناپذیری
contrast
U
مقایسه کردن
contrasted
U
مقایسه کردن
contrasting
U
مقایسه کردن
contrasts
U
مقایسه کردن
odd parity
U
مقایسه فرد
incommensurable
U
مقایسه ناپذیر
comparing
U
مقایسه کردن
frequency comparison
U
مقایسه فرکانس
comparisons
U
روش مقایسه
comparison operator
U
عملگر مقایسه
incomparable
U
غیرقابل مقایسه
comparison
U
روش مقایسه
logical comparison
U
مقایسه منطقی
comparator
U
مقایسه کننده
comparableness
U
قابلیت مقایسه
assimilatc
U
مقایسه نمودن
parity error
U
خطای مقایسه
compare
U
مقایسه کردن
latently
U
بطور ناپیدا بطور پوشیده
genuinely
U
بطور اصل بطور بی ریا
incisively
U
بطور نافذ بطور زننده
indecorously
U
بطور ناشایسته بطور نازیبا
martially
U
بطور جنگی بطور نظامی
abusively
U
بطور ناصحیح بطور دشنام
improperly
U
بطور غلط بطور نامناسب
comparative gage
U
دستگاه مقایسه کننده
comparator
U
وسیله انجام مقایسه
A comparison of theory and practice.
U
مقایسه ای از نظری و عمل.
Next to you I'm slim.
U
در مقایسه با تو من لاغر هستم.
a beauty and an elegance beyond
[ without]
compare
U
زیبایی و ظرافتی بی مقایسه
by comparison
U
وقتی مقایسه می شوند
between
U
دربین درمقام مقایسه
comparative philology
U
علم مقایسه زبانها
to compare oppsites
U
چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
a comparison of the brain to a computer
U
مقایسه ای از مغز با کامپیوتر
paired comparisons method
U
روش مقایسه جفتی
tape comparator
U
مقایسه کننده نوار
table comparator
U
مقایسه کننده نوارها
measure
U
مقایسه کردن سنجش
proportion
U
اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
proportions
U
اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
relative
U
آنچه با دیگری مقایسه شود
VBScript
U
مقایسه شود با JAVA SCRIPT
not a patch on
U
به هیچ طرف مقایسه نیست با
priority
U
اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
a comparison of men's salaries with those of women
U
مقایسه حقوق مردان با زنان
comparable
U
قابلیت مقایسه قیاس پذیر
priorities
U
اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
relational database
U
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
to drow a p between two
U
دوچیزراباهم مقایسه یاتشبیه کردن
relational database management system
U
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
That's a poor comparison.
U
این مقایسه ای نا مناسب است.
document comparison utility
U
برنامه کمکی مقایسه مدارک
parity error
U
اشتباه مقایسه خطای توازن
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
cost effectiveness
U
سودمندبودن بیشتربودن درامد در مقایسه باهزینه ها
jobs
U
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
Today's weather is mild by comparison.
U
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
job
U
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
The comparison is misleading
[flawed]
.
U
مقایسه گمراه کننده
[ ناقص ]
است.
to be out of all proportion to something
U
غیر مقایسه بودن نسبت به چیزی
a comparison between European and Japanese schools
U
مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی
collating
U
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
a comparison of the tax systems in Italy and Spain
U
مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
collate
U
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collates
U
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collated
U
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
index number
U
مقایسه حجم در بعضی مواقع با عدد شاخص
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
collated
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
Participation rates are low compared to international standards.
U
میزان مشارکت در مقایسه با استانداردهای بین المللی کم است .
collates
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collate
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
Comparison with other countries is extremely interesting.
U
مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است.
collating
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
By
[In]
comparison with the French, the British eat far less fish.
U
در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
Dhrystone benchmark
U
سیستمی آماری برای اندازه گیری و مقایسه کارایی کامپیوتر
summation check
U
بررسی تشخیص خطا با جمع کردن حروف دریافتی و مقایسه با کل آن
move of pattern
U
[وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
vertical
U
بررسی تشخیص خطا که بیتهای کلمه با کل آن مقایسه و جمع می شوند
local area network
U
و توسط کابل بهم وصل می شوند. مقایسه شود با WAN
phosphor
U
اندازه نور تولید شده در مقایسه با انرژی دریافتی از اشعه الکترون
spellcheck
U
بررسی صحت نوشتار کلمه با مقایسه آن با لغت نامه موجود در کامپیوتر
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator.
U
هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
doubled up
U
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
doubled
U
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
activities
U
تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
activity
U
تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
double
U
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
pair exchange sorting algorithm
U
نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence.
U
در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
volatility
U
تعداد رکوردهایی که از یک سیستم کامپیوتری حذف یا لعنه می شوند در مقایسه با کل اعداد ذخیره شده
The Web site allows consumers to make direct comparisons between competing products.
U
این وب گاه اجازه می دهد مصرف کنندگان مستقیما محصولات رقیبها را با هم مقایسه بکنند..
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
sensible
U
قابل درک قابل رویت
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com