Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
inalienably
U
بطور غیر قابل انتقال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
irretrievably
U
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
indisputable
U
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
irremovably
U
بطور غیرقابل انتقال
conveyable
U
قابل انتقال
negotiable
U
قابل انتقال
transferable
U
قابل انتقال
portable
U
قابل انتقال
negotiated
U
قابل انتقال
removable
U
قابل انتقال
open cheque
U
چک قابل انتقال
conductible
U
قابل انتقال
negotiating
U
قابل انتقال
alienable
U
قابل انتقال
negotiates
U
قابل انتقال
negotiate
U
قابل انتقال
descendible
U
قابل انتقال
demountable
U
قابل انتقال
transmissive
U
قابل انتقال
irremovable
U
غیر قابل انتقال
negotiable instrument
U
سند قابل انتقال
non transferable
U
غیر قابل انتقال
shiftable
U
قابل تعویض یا انتقال
transmissable rights
U
حقوق قابل انتقال
negotiable papers
U
اوراق قابل انتقال
transferable credit
U
اعتبار قابل انتقال
transferable credit
U
اعتباراسنادی قابل انتقال
portable program
U
برنامه قابل انتقال
assignable credit
U
اعتبار قابل انتقال
built in
U
غیر قابل انتقال
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
movable support
U
تکیه گاه قابل انتقال
inheritable
U
میراث بردنی قابل انتقال
removable mass storage
U
انباره انبوه قابل انتقال
transferable commercial instrument
U
اوراق تجارتی قابل انتقال
transferable securities
U
اوراق بهادار قابل انتقال
removable storage media
U
رسانههای ذخیره سازی قابل انتقال
commercial paper
U
اوراق و اسناد بهادار قابل انتقال
floating
U
پنجرهای که قابل انتقال به هر بخش صفحه باشد
capably
U
بطور قابل
divisibly
U
بطور قابل تقسیم
imaginably
U
بطور قابل تصور
considerably
U
بطور قابل ملاحظه
praiseworthily
U
بطور قابل ستایش
laudably
U
بطور قابل ستایش
imputably
U
بطور قابل اسناد
reliably
U
بطور قابل اعتماد
flexibly
U
بطور قابل انحناء
comparably
U
بطور قابل مقایسه
perceptibly
U
بطور قابل درک
remarkably
U
بطور قابل ملاحظه
questionably
U
بطور قابل تردید
separably
U
بطور قابل تفکیک
presentably
U
بطور قابل معرفی
improvably
U
بطور قابل ترقی
interchangeably
U
بطور قابل معاوضه
extricably
U
بطور قابل تخلیص
explosively
U
بطور قابل احتراق
habitably
U
بطور قابل سکونت
noteworthily
U
بطور قابل ملاحظه
interestingly
U
بطور قابل توجه
excusably
U
بطور قابل عفو
estimably
U
بطور قابل احترام
justifiably
U
بطور قابل تبرئه
eligibly
U
بطور قابل قبول
tolerably
U
بطور قابل تحمل
expansibly
U
بطور قابل انبساط
practicably
U
بطور قابل عبور
justifiably
U
بطور قابل تصدیق
aposematically
U
بطور قابل گوشزد
objectionably
U
بطور قابل اعتراض
admissibleness
U
بطور قابل قبول
inheritably
U
بطور قابل توارث
heritably
U
بطور قابل توارث
movable dam
U
سدی که قابل انتقال بوده و مغمولا درمسیر سیل قرار می دهند
angular adjustable
قابل تنظیم بطور زاویه ای
inimitably
U
بطور غیر قابل تقیلد
impregnably
U
بطور غیر قابل تسخیر
immeasurably
U
بطور غیر قابل پیمایش
irremeable
U
بطور غیر قابل برگشت
incalculably
U
بطور غیر قابل تخمین
notably
U
بطور برجسته یا قابل ملاحظه
inaccessibly
U
بطور غیر قابل دسترسی
admissibly
U
بطور قابل قبول چنانکه روا
relocatable
U
آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
incorruptibly
U
با ازادگی رشوه خواری بطور غیر قابل تطمیع
ether
U
جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
deferred exit
U
انتقال کنترل به یک زیربرنامه در زمانی که قابل پیش بینی نبوده و حادثهای غیر مترقبه ان را مشخص میکند
asynchronous
U
انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود
irreclaimably
U
بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
accessibly
U
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
inaccessibily
U
بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
demodulator
U
دستگاهی که سیگنالهای انتقال یافته در یک اتصال مخابراتی را دریافت کرده وانها را به پالسهای الکتریکی یا بیتها که قابل ورود به ماشین داده پردازباشند
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
indeterminate change of station
U
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
U
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transferring
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
U
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload
U
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
xmodem
U
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer ladle
U
کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate
U
نسبت انتقال سرعت انتقال
without recourse
U
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
nauseously
U
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
negative acknowledgement
U
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
horridly
U
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously
U
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indeterminately
U
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
poorly
U
بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally
U
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly
U
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
incisively
U
بطور نافذ بطور زننده
martially
U
بطور جنگی بطور نظامی
genuinely
U
بطور اصل بطور بی ریا
indecorously
U
بطور ناشایسته بطور نازیبا
latently
U
بطور ناپیدا بطور پوشیده
abusively
U
بطور ناصحیح بطور دشنام
improperly
U
بطور غلط بطور نامناسب
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
sensible
U
قابل درک قابل رویت
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
irrevocably
U
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
shifted
U
انتقال
shift
U
انتقال
transitions
U
انتقال
transition
U
انتقال
conveyances
U
انتقال
transmissions
U
انتقال
migration
U
انتقال
transfer check
U
انتقال
intuitions
U
انتقال
intuition
U
انتقال
transformation
U
انتقال
transmission
U
انتقال
metabasis
U
انتقال
conveyance
U
انتقال
transfer line
U
خط انتقال
translation
U
انتقال
conveys
U
انتقال
conveying
U
انتقال
assignment
U
انتقال
assignments
U
انتقال
conveyed
U
انتقال
devolution
U
انتقال
convey
U
انتقال
shifts
U
انتقال
shift
U
انتقال
translations
U
انتقال
mittimus
U
انتقال
transmission line
U
خط انتقال
negotiation
U
انتقال
negotiations
U
انتقال
bail arm
U
انتقال
abaloenation
U
انتقال
downloading
U
انتقال
transportation
U
انتقال
transference
U
انتقال
move
U
انتقال
conduction
U
انتقال
turn over
U
انتقال
marque
U
انتقال
transferring
U
انتقال
transfers
U
انتقال
transter
U
انتقال
transfer
U
انتقال
line shaft
U
انتقال
conductance
U
انتقال
displacement
U
انتقال
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com