Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
irremovably
U
بطور غیرقابل انتقال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inalienable
U
غیرقابل انتقال
not negotiable
U
غیرقابل انتقال
built-in
U
غیرقابل انتقال
blocked cuurency
U
پول غیرقابل انتقال به خارج از کشور
indissolubly
U
بطور غیرقابل حل
impermeably
U
بطور غیرقابل نفوذ
indefensibly
U
بطور غیرقابل تصدیق
impenetrably
U
بطور غیرقابل نفوذ
inexcusably
U
بطور غیرقابل تصدیق
incomparably
U
بطور غیرقابل مقایسه
inapplicably
U
بطور غیرقابل اجرا
inconceivably
U
بطور غیرقابل تصور
indistinguishably
U
بطور غیرقابل تشخیص
indigestibly
U
بطور غیرقابل هضم
inconvertibly
U
بطور غیرقابل تبدیل
incontestably
U
بطور غیرقابل بحث
insurmountably
U
بطور غیرقابل تفوق
inalterably
U
بطور غیرقابل تغییر
indivisibly
U
بطور غیرقابل تقسیم
imperceptibly
U
بطور غیرقابل مشاهده
indiscernibly
U
بطور غیرقابل مشاهده
inflexibly
U
بطور غیرقابل انحناء
indubitably
U
بطور غیرقابل تردید
inalienably
U
بطور غیر قابل انتقال
indiscernible
U
غیرقابل مشاهده غیرقابل تشخیص
indeterminate change of station
U
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
U
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfers
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
U
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
upload
U
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signalled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem
U
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signal
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer ladle
U
کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate
U
نسبت انتقال سرعت انتقال
irretrievably
U
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously
U
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
negative acknowledgement
U
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
horridly
U
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable
U
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
lusciously
U
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
immortally
U
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly
U
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
poorly
U
بطور ناچیز بطور غیر کافی
indeterminately
U
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
irrefrangible
U
غیرقابل تجزیه
checkless
U
غیرقابل جلوگیری
irrespirable
U
غیرقابل استنشاق
irrevocable
U
غیرقابل برگشت
uncontrollable
U
غیرقابل نظارت
dilemma
U
معمای غیرقابل حل
dilemmas
U
معمای غیرقابل حل
unerring
U
غیرقابل لغزش
unappealabe
U
غیرقابل استیناف
beyond bearing
U
غیرقابل تحمل
acataletic
U
غیرقابل فهم
unachievable
U
غیرقابل حصول
uncontrollable
U
غیرقابل جلوگیری
ineluctable
U
غیرقابل مقاومت
uncontrollably
U
غیرقابل جلوگیری
uncontrollably
U
غیرقابل نظارت
unpredictable
U
غیرقابل پیشگویی
unpredictable
U
غیرقابل استناد
noteless
U
غیرقابل ملاحظه بی نت
unusable
U
غیرقابل استفاده
unutilizable
U
غیرقابل استفاده
inaccessible
U
غیرقابل دسترس
unacceptably
U
غیرقابل قبول
not negotiable
U
غیرقابل معامله
unacceptable
U
غیرقابل قبول
ineligible
U
غیرقابل قبول
flexionless
U
غیرقابل صرف
unreliable
U
غیرقابل اعتماد
incommunicable
U
غیرقابل ابلاغ
indiscrete
U
غیرقابل تشخیص
irremediable
U
غیرقابل استرداد
incontestable
U
غیرقابل بحث
watertight
U
غیرقابل نفوذ اب
impermeable
U
غیرقابل نفوذ
unmentionable
U
غیرقابل گوشزد
unprofitable
U
غیرقابل استفاده
incorrodible
U
غیرقابل تحلیل
uncompromising
U
غیرقابل انعطاف
indistributable
U
غیرقابل توزیع
inapprehensible
U
غیرقابل ادراک
fordless
U
غیرقابل عبور
quenchless
U
غیرقابل جلوگیری
untenable
U
غیرقابل دفاع
unquestionable
U
غیرقابل اعتراض
insociable
U
غیرقابل امیزش
infrangible
U
غیرقابل نقض
implausibility
U
غیرقابل قبولی
obsolete
U
غیرقابل استفاده
inexplosive
U
غیرقابل احتراق
inexplosive
U
غیرقابل انفجار
ineffability
U
غیرقابل توصیفی
inappellable
U
غیرقابل استیناف
uncompromisingly
U
غیرقابل انعطاف
incomparable
U
غیرقابل مقایسه
countless
<adj.>
U
غیرقابل شمارش
invaluable
U
غیرقابل تخمین
unreadable
U
غیرقابل خواندن
indecipherable
U
غیرقابل استخراج
indecipherable
U
غیرقابل کشف
inaccessible
<adj.>
U
غیرقابل دسترس
impossible
[colloquial]
<adj.>
U
غیرقابل قبول
myriad
<adj.>
U
غیرقابل شمارش
inaccessibility
U
غیرقابل دسترسی
irrefutable
U
غیرقابل تکذیب
unthinkable
U
غیرقابل فکر
innumerable
<adj.>
U
غیرقابل شمارش
numberless
<adj.>
U
غیرقابل شمارش
sumless
<adj.>
U
غیرقابل شمارش
uncountable
<adj.>
U
غیرقابل شمارش
in check
<idiom>
U
غیرقابل کنترل
run wild
<idiom>
U
غیرقابل کنترل
out of the way
U
غیرقابل دسترس
irredeemable
U
غیرقابل خریداری
unwarranted
U
غیرقابل ضمنانت
unwarrantable
U
غیرقابل ضمنانت
unassailable
U
غیرقابل بحث
unquestioning
U
غیرقابل اعتراض
untouchability
U
غیرقابل لمس
unpromising
U
غیرقابل اطمینان
unassailable
U
غیرقابل حمله
ungovernable
U
غیرقابل کنترل
out-of-the-way
U
غیرقابل دسترس
unprintable
U
غیرقابل چاپ
inescapable
U
غیرقابل اجتناب
unappealable
U
غیرقابل استیناف
indefensible
U
غیرقابل دفاع
martially
U
بطور جنگی بطور نظامی
indecorously
U
بطور ناشایسته بطور نازیبا
genuinely
U
بطور اصل بطور بی ریا
improperly
U
بطور غلط بطور نامناسب
latently
U
بطور ناپیدا بطور پوشیده
abusively
U
بطور ناصحیح بطور دشنام
incisively
U
بطور نافذ بطور زننده
airtight
U
غیرقابل نفوذبوسیلهء هوا
inconvertible currency
U
پول غیرقابل تبدیل
inappreciable
U
غیرقابل تقدیر نامحسوس
inapprehensible
U
نامفهوم غیرقابل احساس
inconceivability
U
غیرقابل تصور بودن
incognizable
U
غیرقابل درک نفهمیدنی
inconcealable
U
غیرقابل پنهان کردن
incommunicable
U
نگفتنی غیرقابل پخش
incompressible fluide
U
سیاله غیرقابل تراکم
impermeable layer
U
لایه غیرقابل نفوذ
unthinkable
U
فکرنکردنی غیرقابل تعمق
immutably
<adv.>
U
به طور غیرقابل فسخ
unfathomable
U
غیرقابل عمق سنجی
invisible trade
U
تجارت غیرقابل رویت
invisibles
U
معاملات غیرقابل رویت
insuppressible
U
نخواباندنی غیرقابل کنترل
insociable
U
ناسازگار غیرقابل معاشرت
innavigable
U
غیرقابل کشتی رانی
infusible
U
غیرقابل نفوذ یا حلول
nondescript
U
غیرقابل طبقه بندی
infrangibility
U
غیرقابل نقض بودن
irreproachability
U
غیرقابل سرزنش بودن
unquestionable
U
محقق غیرقابل منازعه
nonexecutable statement
U
حکم غیرقابل اجرا
irreproachableness
U
غیرقابل سرزنش بودن
incredible
U
غیرقابل قبول افسانهای
unquestioning
U
محقق غیرقابل منازعه
disafected person
U
عنصر غیرقابل اعتماد
defiladed area
U
منطقه غیرقابل دید
unchangeably
<adv.>
U
به طور غیرقابل فسخ
unpremediated
U
غیرقابل پیش بینی
unusable fuel
U
سوخت غیرقابل استفاده
inexpressible
U
نا گفتنی غیرقابل بیان
unalterably
<adv.>
U
به طور غیرقابل فسخ
unknowing
U
غیرقابل ادراک و فهم
unknowingly
U
غیرقابل ادراک و فهم
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
irrevocable letter of credit
U
اعتبار اسنادی غیرقابل برگشت
unspeakable
U
توصیف ناپذیر غیرقابل بیان
emergency risk
U
خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
pierce the block
U
ابشار محکم غیرقابل دفاع
innumerable
U
غیرقابل شمارش بیحد و حصر
acatalepsy
U
موضوع غیرقابل درک مکتب
confirmed irrevocable letter to credit
U
اعتبار غیرقابل برگشت تاییدشده
dead stock
U
موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
forcemajeure
U
علت یا قوه غیرقابل مقاومت
wordless
U
غیرقابل بیان با لغات خاموش
indefensible
U
غیرقابل اعتذار تصدیق نکردنی
NMI
U
وقفه غیرقابل چشم پوشی
lightproof
U
غیرقابل نفوذ بوسیله نور
nondismountable pack
U
بسته غیرقابل پیاده سازی
indefinite
U
غیرقابل اندازه گیری نامعین
unliquidated damages
U
خسارات غیرقابل براورد به پول
freezes
U
ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
unobtainable
U
بدست نیامدنی نایافتنی غیرقابل حصول
irrepressible
U
منع ناپذیر غیرقابل جلو گیری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com