Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
skim
U
بطور سطحی خواندن
skimmed
U
بطور سطحی خواندن
skims
U
بطور سطحی خواندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
superficially
U
بطور سطحی
scorch
U
بطور سطحی سوختن
topdress
U
بطور سطحی پاشیدن
scorches
U
بطور سطحی سوختن
in a perfunctory manner
U
بطور سرسری یا سطحی
singed
U
بطور سطحی سوختن
singes
U
بطور سطحی سوختن
singeing
U
بطور سطحی سوختن
singe
U
بطور سطحی سوختن
singsong
U
بطور یکنواخت یا یک وزن خواندن
skimmed
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
surficial swellings
U
بادکردگی سطحی زمین در اثریخ زدن اب زیر سطحی خاک
lilt
U
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilts
U
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
topsoil
U
خاک سطحی خاک سطحی را برداشتن
read head
U
هد خواندن راس خواندن
irretrievably
U
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously
U
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
head crash
U
برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
lusciously
U
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly
U
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable
U
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
extending
U
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends
U
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend
U
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
grossly
U
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
immortally
U
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
indeterminately
U
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
poorly
U
بطور ناچیز بطور غیر کافی
superficial
U
سطحی
shallow
U
کم اب سطحی
shallower
U
کم اب سطحی
shallowest
U
کم اب سطحی
superficiality
U
سطحی
surfaced
U
سطحی
surface water
U
اب سطحی
shallows
U
کم اب سطحی
surfaces
U
سطحی
acrotic
U
سطحی
surface
U
سطحی
shallow foundation
U
پی سطحی
planar
U
سطحی
low level
U
سطحی
decahedral
U
ده سطحی
sketchily
U
سطحی
skin-deep
<idiom>
U
سطحی
sketchiest
U
سطحی
sketchier
U
سطحی
skin deep
U
سطحی
sketchy
U
سطحی
singed
U
سوختگی سطحی
surface corrosion
U
خوردگی سطحی
surfaces
U
سطحی جلادادن
singe
U
سوختگی سطحی
surface charge
U
بار سطحی
surface treatment
U
عملیات سطحی
multi level
U
چند سطحی
surface treatment
U
روکش سطحی
multilevel
U
چند سطحی
n level logic
U
منطق N سطحی
surface treatment
U
اسفالت سطحی
surface contact rectifier
U
یکسوکننده سطحی
singeing
U
سوختگی سطحی
pentahedral
U
پنج سطحی
singes
U
سوختگی سطحی
polyhedral
U
چند سطحی
trihedral
U
سه روی سه سطحی
two level store
U
انباره دو سطحی
sheet washing
U
فرسایش سطحی
evaporation
U
تبخیر سطحی
smattering
U
دانش سطحی
surface dressing
U
پوشش سطحی
split-level
U
چند سطحی
statical moment
U
لنگر سطحی
sorption
U
جذب سطحی
adhesion
U
جاذبه سطحی
topdress
U
سطحی ریختن
one level memory
U
حافظه یک سطحی
surface width
U
عرض سطحی
surfaced
U
سطحی جلادادن
surface
U
سطحی جلادادن
surface burst
U
ترکش سطحی
surface burning
U
احتراق سطحی
surface treatment
U
اندود سطحی
suface wind
U
باد سطحی
pier
U
پایه و سطحی
piers
U
پایه و سطحی
top soil
U
خاک سطحی
skin effect
U
اثر سطحی
surface leakage
U
نشت سطحی
surface soil
U
خاک سطحی
surface drains
U
زهکشهای سطحی
surface inflow
U
اب سطحی ورودی
surface targets
U
هدفهای سطحی
surface tension
U
کشش سطحی
area load
U
بار سطحی
surface evaporation
U
تبخیر سطحی
surface creep
U
خزیدن سطحی
ground swell
U
موج سطحی
surface detection
U
راداراکتشافی سطحی
blanket grouting
U
تزریق سطحی
impact burst
U
ترکش سطحی
surface reverbration
U
برگشتهای سطحی
surface outflow
U
اب سطحی خروجی
surface ornament
U
تزیینات سطحی
horizontal curve
U
پیچ سطحی
surface irrigation
U
ابیاری سطحی
surface detection
U
اکتشاف سطحی
hexahedron
U
جسم شش سطحی
hexahedral
U
مکعب شش سطحی
heptahedral
U
هفت سطحی
bounding mine
U
مین سطحی
adsorption
U
کشش سطحی
interfacial tension
U
کشش سطحی
dodecahedron
U
دوازده سطحی
surface moisture
U
رطوبت سطحی
epilimnion
U
اب لایه سطحی
surface tensity
U
کشش سطحی
free moisture
U
رطوبت سطحی
flesh wound
U
زخم سطحی
floating mine
U
مین سطحی
formal logic
U
قضاوت سطحی
interfacial force
U
کشش سطحی
extensive cultivation
U
زراعت سطحی
extensive agriculture
U
کشاورزی سطحی
low level winds
U
بادهای سطحی
dodecahedral
U
دوازده سطحی
surface erosion
U
فرسایش سطحی
adsorbent
U
جاذب سطحی
adsorption
U
جذب سطحی
improperly
U
بطور غلط بطور نامناسب
martially
U
بطور جنگی بطور نظامی
latently
U
بطور ناپیدا بطور پوشیده
abusively
U
بطور ناصحیح بطور دشنام
indecorously
U
بطور ناشایسته بطور نازیبا
incisively
U
بطور نافذ بطور زننده
genuinely
U
بطور اصل بطور بی ریا
surface integral
U
انتگرال سطحی
[ریاضی]
adhesion
U
کشش سطحی پیوستگی
hokum
U
نمایش سطحی وبد
runoff coefficient
U
ضریب جریان سطحی
hydrology
U
بررسی ابهای سطحی
hard face
U
سخت کردن سطحی
density of surface charge
U
چگالی بار سطحی
crazing
U
ترک برداری سطحی
Band-Aid
U
چارهی سطحی و موقتی
Band-Aids
U
چارهی سطحی و موقتی
puppy love
U
عشق سطحی و زودرس
heptahedron
U
جسم هفت سطحی
sciolistic
U
دارای اطلاعات سطحی
surface fusion welding
U
جوشکاری ذوبی سطحی
adhesion
U
کشش سطحی دوسیدگی
hard surface
U
سخت کردن سطحی
magnetic surface charge
U
بار سطحی مغناطیسی
carburize
U
سخت گرداندن سطحی
subsurface navigation
U
ناوبری زیر سطحی
multilevel sort
U
ترتیب چند سطحی
surface decarburization
U
کربن گیری سطحی
capital widening
U
افزایش سطحی سرمایه
antisurface
U
ضد عناصر سطحی شناوردشمن
hard surfacing
U
سخت گردانی سطحی
case hardening
U
سخت گردانی سطحی
to skim ones the news
U
به اخبارنگاهی سطحی کردن
adsorb
U
جذب سطحی کردن
octahedron
U
جسم هشت سطحی
adhesion force
U
نیروی کشش سطحی
superficiality
U
دانش سطحی بیمایگی
case harden
U
سخت گردانی سطحی
skim sweeping
U
پاک کردن سطحی مینها
subaerial
U
واقع در قسمت سطحی خاک
maximum surface temperature
U
درجه حرارت سطحی حداکثر
multi level planning
U
برنامه ریزی چند سطحی
hard facing alloy
U
الیاژ سخت گردانی سطحی
street inlet
U
دریچه ورود فاضلاب سطحی
carboard architecture
U
[مدل طراحی با سطحی صاف]
surface reverbration
U
امواج برگشتی سطحی رادار
once-over
<idiom>
U
یک نگاه سطحی به کسی انداختن
skimmer
U
الت سرشیرگیری مطالعه کننده سطحی
kitsch
U
پر نمایش و پر لاف و گزاف ولی سطحی
sciolist
U
دانشمندنما دارای اطلاعات سطحی شارلاتان
base surge
U
ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
kopfring
U
حلقه مخصوص ترکش سطحی بمب
chireugi
U
ضربه زدن با دست تماسی-سطحی
salt bath case hardening
U
سخت گردانی سطحی حمام نمک
sciolism
U
اطلاعات ومعلومات سطحی شارلاتان بازی
weisenheimer
U
کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
ground waves
U
امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
wisenheimer
U
کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
bedrock
U
سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
ground glass
U
نوعی شیشه نورافشان که دارای سطحی تراشیده است
generatrix
U
نقطه یا خط یا سطحی که سبب احداث خط یا سطح یاجسمی میشود
greenwash
U
نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
paraboloid
U
سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
geodetical
U
کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
geodeticline
U
کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
irrevocably
U
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
break even point
U
نقطه سربسر سطحی از تولیدکه در ان سطح کل درامدبنگاه با کل هزینه ان برابربوده و سود بنگاه صفر است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com