Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
salubriously
U
بطور سازگار یا گوارا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
softer
U
گوارا
easy of d.
U
گوارا
softest
U
گوارا
tasty
U
گوارا
digestive
U
گوارا
salubrious
U
گوارا
digestible
U
گوارا
tastiest
U
گوارا
soft
U
گوارا
tastier
U
گوارا
fresh water
U
اب گوارا
wholesore
U
گوارا سالم سودمند
to sit heavy on the stomach
U
گوارا نبودن دیر هضم بودن
simpatico
<adj.>
U
سازگار
well adjusted
U
سازگار
towardly
U
سازگار
harmonic
U
سازگار
congruous
U
سازگار
compatible
<adj.>
U
سازگار
maladjusted
U
کژ سازگار
malleable
U
سازگار
compossible
<adj.>
U
سازگار
favourable
U
سازگار
incompatible
U
نا سازگار
salubrious
U
سازگار
agreeable
U
سازگار
matchable
U
سازگار
in tune
U
سازگار
consistent
U
سازگار
adaptive system
U
سیستم سازگار
downward compatible
U
سازگار رو به پایین
self consistent
U
خود سازگار
adaptive radiation
U
پرتوش سازگار
adjust
U
سازگار کردن
syntonic
U
سازگار بامحیط
compatible software
U
نرم افزار سازگار
self consistent field
U
میدان خود سازگار
harmonious
U
موزون سازگار موافق
software compatible
U
نرم افزار سازگار
adjusts
U
وفق دادن سازگار کردن
adjusting
U
وفق دادن سازگار کردن
vectra pc tm
U
IBریزکامپیوتر سازگار باکامپیوتر شخصی AT
ibm pc compatible computer
U
کامپیوتر شخصی سازگار باای بی ام
pc 00
U
IBریزکامپیوتر سازگار باکامپیوتر شخصی XT
hartree methode
U
روش میدان خود سازگار
tandy model 000hl
U
IBکامپیوتر شخصی سازگار باریزکامپیوتر XT
self consistent field methode
U
روش میدان خود سازگار
hayes compatible modem
U
تلفیق و تفکیک کننده سازگار باهیز
to be congenial to somebody
[things]
U
برای کسی سازگار بودن
[اشیا]
add up
<idiom>
سازگار و قابل قبول به نظر رسیدن
ISA
U
- بیتی در IBM PC یا سازگار با آن به کار رود
Industry Standard Architecture
U
استاندارد برای باس در IBMPC یا سازگار با آن
irretrievably
U
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously
U
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
Hayes Corporation
U
مودمی که سازگار با مجموعه دستورات Hayes At است
leading edge model
U
IB سازگار است یک میکروکامپیوتر کم هزینه که با کامپیوتر شخصی
downward compatible
U
کامپیوتر سازگار با کامپیوترنسل قبل همساز رو به پایین
lusciously
U
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable
U
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly
U
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
Atari ST
U
و از پردازنده هایی استفاده می کنند که سازگار با IBM PC نیستند
pc write
U
IB و کامپیوتر سازگار با ان برنامه مشهور پردازش کلمه برای PC
immortally
U
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly
U
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
poorly
U
بطور ناچیز بطور غیر کافی
indeterminately
U
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
overscan
U
از دست دادن متن در پایان خط وقتی که کامپیوتر ومانیتور بدرستی با هم سازگار نیستند
blue chip personal computer
U
IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
pcm
U
شرکت تولید کننده تختههای جانبی که سازگار کامپیوتر تولیدکننده دیگر باشند
proprietary file format
U
روش ذخیره سازی داده ساخت یک شرکت برای محصولاتش که با سایر محصولات سازگار نیست
martially
U
بطور جنگی بطور نظامی
latently
U
بطور ناپیدا بطور پوشیده
incisively
U
بطور نافذ بطور زننده
genuinely
U
بطور اصل بطور بی ریا
indecorously
U
بطور ناشایسته بطور نازیبا
abusively
U
بطور ناصحیح بطور دشنام
improperly
U
بطور غلط بطور نامناسب
conventional RAM
U
در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
Intel
U
شرکتی که اولین ریزپردازنده موجود را ساخت . و نیز پردازنده هایی ساختند که در IBMPC و کامپیوترهای سازگار استفاده میشود
Sound Blaster
U
نوعی کارت صوتی برای PC سازگار ساخت Creative habs که امکان ضبط صدا روی دیسک را میدهد
conventional memory
U
در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
archimedes
U
کامپیوتر شخصی شرکت Computers Acom که بر پایه پردازش مرکزی RICS است و با PC IBM یا Macintosh Apple سازگار نیست
ATD
U
دستور استاندارد برای مودم های سازگار که در شماره گیری تلفن به کار می روند و توسط Hayes ایجاد شده اند
generic
U
که با کل وسایل سخت افزاری و نرم افزاری یک تولید کننده سازگار باشد
programming
U
قوانینی که برنامه باید به آنها تبدیل شود تا کد سازگار ایجاد شود
boot
U
اولین شیار دیسک راه اندازی روی فلاپی دیسک سازگار IBM
compaq computer corporation
U
شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
wine does not a with me
U
شراب بمن نمیسازد باده بمن سازگار نیست
well assorted
U
جور دارای کالا یا اجناس جور موافق سازگار
to adjust
U
وفق دادن
[سازگار کردن]
[مطابق کردن ]
irrevocably
U
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
variable area nozzle
U
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
shutdowns
U
دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdown
U
دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
handshaking
U
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshakes
U
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake
U
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
IBM
U
اصط لاح کلی برای کامپیوتر شخصی که با سخت افزار و نرم افزار کامپیوتر IBM سازگار است بدون توجه به اینکه پردازنده Intel از کدام استفاده میکند. حاوی با EISA,ISA یا MCA است
transtively
U
بطور
meanly
U
بطور بد
wetly
U
بطور تر
flabbily
U
بطور شل و ول
lastingly
U
بطور پا بر جا
loosely
U
بطور شل یا ول
atilt
U
بطور کج
streakily
U
بطور خط خط
confusedly
U
بطور در هم و بر هم
barbarously
U
بطور غلط
indecently
U
بطور ناشایسته
incorporeally
U
بطور غیرمحسوس
inconsistently
U
بطور ناسازگار
averagly
U
بطور متوسط
inconveniently
U
بطور نامناسب
inconsistently
U
بطور متباین
indicatively
U
بطور اشاره
incontestably
U
بطور مسلم
inconsistently
U
بطور متناقص
middlingly
U
بطور متوسط
inconstantly
U
بطور نا پایدار
indefeasibly
U
بطور پابرجا
bountifully
U
بطور فراوانی
inconclusively
U
بطور ناتمام
inappropriately
U
بطور غیرمقتضی
inappreciably
U
بطور نامحسوس
inanimately
U
بطور بیجان
by way of exception
U
بطور استثناء
cannily
U
بطور عاقلانه
cardinally
U
بطور مهم
inadmissibly
U
بطور ناروا
catercorner
U
بطور مورب
catercornered
U
بطور مورب
centrically
U
بطور مرکزی
inaccurately
U
بطور نادقیق
inaccurately
U
بطور نادرست
by contract
U
بطور مقاطعه
inarticulately
U
بطور ناشمرده
briefly speaking
U
بطور خلاصه
inconclusively
U
بطور غیرقطعی
incomprehensibly
U
بطور نامفهوم
incompatibly
U
بطور ناسازگار
incommunicatively
U
بطور کم امیزش
incommunicably
U
بطور نگفتنی
incommodiously
U
بطور ناراحت
inclusively
U
بطور جامع
inclusively
U
بطور متضمن
incisively
U
بطور برنده
inauspiciously
U
بطور مشئوم
inartificially
U
بطور غیرمصنوعی
in sum
U
بطور مختصرومفید
innumerably
U
بطور بیشمار
invcersely
U
بطور وارونه
intransitively
U
بطور لازم
interruptedly
U
بطور غیرمسلسل
interruptedly
U
بطور گسیخته
intermediately
U
بطور متوسط
intermediately
U
بطور میانه
interjectionally
U
بطور معترضه
intemperately
U
بطور نامعتدل
intelligibly
U
بطور مفهوم
to an overthwart
U
بطور اریب
insolubly
U
بطور حل نشدنی
insipidly
U
بطور بی مزه
insignificantly
U
بطور جزئی
insecurely
U
بطور نامحفوظ
inviolably
U
بطور مصون
irrefragably
U
بطور تردیدناپذیر
lastingly
U
بطور ثابت
lastingly
U
بطور با دوام
lasciviously
U
بطور شهوانی
kindlity
U
بطور ملایم
iuntelligibly
U
بطور مفهوم
itineratly
U
بطور گردنده
aslant
U
بطور مایل
itineratly
U
بطور سیار
at an overthwart
U
بطور اریب
off the point
U
بطور نامربوط
irrelevantly
U
بطور نامربوط
irrelevantly
U
بطور بی ربط
irrelatively
U
بطور نامربوط
irrefragably
U
بطور بی جواب
at second hand
U
بطور غیرمستقیم
signally
U
بطور برجسته
inexpensively
U
بطور کم خرج
inexactly
U
بطور ناصحیح
inexactly
U
بطور نادرست
ineligibly
U
بطور ناشایسته
inefficaciously
U
بطور بی فایده
averagely
U
بطور متوسط
industriously
U
بطور ساعی
inductively
U
بطور قیاس
indissolubly
U
بطور پایدار
off the point
U
بطور بی ربط
indissolubly
U
بطور غیرقابل حل
indispensably
U
بطور حتمی
indispansably
U
بطور ضروری
indiscretely
U
بطور یک پارچه
automatism
U
بطور خودکار
inexplicitly
U
بطور ناصریح
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com