Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pretendedly
U
بطور ساختگی یا بخود بسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to put on frills
U
سیمای ساختگی بخود دادن بادکردن
assumed
U
بخود بسته
lion skin
U
دلیری بخود بسته
cupboard love
U
عشق بخود بسته یاغرض الود
secundine artem
U
بطور ساختگی یا مصنوعی
artificially
U
بطور مصنوعی یا ساختگی
oracularly
U
بطور سر بسته یا مبهم ازغیب
self closing
U
بطور خودکار بسته شونده
self reacting
U
بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
j valve
U
سوپاپ کپسول هوای غواص که بطور خودکار بسته شود
packet
U
بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packets
U
بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packaging
U
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
child window
U
پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
gift wrap
U
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
multicast packet
U
بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
make-believe
U
ساختگی
whopper
U
ساختگی
dummy
U
ساختگی
phoney
U
ساختگی
factitious
U
ساختگی
synthetic
U
ساختگی
whoppers
U
ساختگی
phoneys
U
ساختگی
mocks
U
ساختگی
make believe
U
ساختگی
made up
U
ساختگی
mocked
U
ساختگی
mocking
U
ساختگی
shams
U
ساختگی
sham
U
ساختگی
affected
U
ساختگی
spurious
U
ساختگی
colorable
U
ساختگی
colourable
U
ساختگی
artificial
U
ساختگی
made-up
U
ساختگی
mock
U
ساختگی
counterfeit
U
ساختگی
counterfeited
U
ساختگی
phonies
U
ساختگی
fictitious
U
ساختگی
counterfeiting
U
ساختگی
fictional
U
ساختگی
counterfeits
U
ساختگی
bogus
U
ساختگی
imitation
U
ساختگی
imitations
U
ساختگی
dummies
U
ساختگی
pinchbeck
U
زر ساختگی
forged
U
ساختگی
ersatz
U
ساختگی
fabricated language
U
زبان ساختگی
wigs
U
گیس ساختگی
wig
U
گیس ساختگی
made
U
مصنوع ساختگی
namby
U
ساختگی و بی مغز
dummy module
U
برنامه ساختگی
factitious disorder
U
اختلال ساختگی
fictitiousness
U
ساختگی بودن
quack
U
دروغی ساختگی
fictive
U
ساختگی افسانهای
fagot vote
U
رای ساختگی
quacked
U
دروغی ساختگی
quacking
U
دروغی ساختگی
faggot vote
U
رای ساختگی
quacks
U
دروغی ساختگی
factitiousness
U
ساختگی بودن
fleuret
U
گل ساختگی کوچک
pseudoproblem
U
مساله ساختگی
compose sequence
U
ترتیب ساختگی
dummy argument
U
نشانوند ساختگی
factitious
U
ساختگی مصنوعی
artificial intelligence
U
هوش ساختگی
make-up
U
داستان ساختگی
dummies
U
ادم ساختگی
dummies
U
ادمک ساختگی
dummies
U
مصنوعی ساختگی
dummy
U
مصنوعی ساختگی
dummy
U
ادمک ساختگی
dummy
U
ادم ساختگی
demureness
U
ازرم ساختگی
false
U
ساختگی نادرست
synthetic rubber
U
لاستیک ساختگی
dummy instruction
U
دستورالعمل ساختگی
compose sequence
U
دخشه ساختگی
peg-leg
U
پای ساختگی
peg-legs
U
پای ساختگی
dummy variable
U
متغیر ساختگی
dummy stimuli
U
محرکهای ساختگی
contrived scarcity
U
کمیابی ساختگی
dummy module
U
رویه ساختگی
irretrievably
U
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously
U
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
ruise
U
شایعات داستان ساختگی
mim
U
باوقار ساختگی کمرو
dummy argument
U
ارگومان یا نشانوند ساختگی
phony
U
حقه باز ساختگی
padding
U
کلمات یارکوردهای ساختگی
false
U
ساختگی غیر واقعی
artificiality
U
مصنوعی یا ساختگی بودن
sham marriage
U
عروسی ساختگی یا دروغی
curcumin
U
رنگ نارنجی ساختگی
demurely
U
با ازرم باوقاروشرم ساختگی
fly book
U
قوطی مگس ساختگی
venetian pearl
U
مروارید ساختگی توپر
lusciously
U
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly
U
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable
U
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
slated items
U
مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
self dependent
U
متکی بخود
preened
U
بخود بالیدن
self congratulation
U
تبریک بخود
spohnge
U
بخود کشیدن
aplomb
U
اطمینان بخود
preening
U
بخود بالیدن
preens
U
بخود بالیدن
self confident
U
مطمئن بخود
spontaneous
U
خود بخود
self pity
U
ترحم بخود
assume
U
بخود گرفتن
self consequence
U
اهمیت بخود
substantive
U
متکی بخود
to suck in
U
بخود کشیدن
he was restored to reason
U
بخود امد
self help
U
کمک بخود
self-help
U
کمک بخود
to imbrue with blood
U
بخود اغشتن
to imbrue in blood
U
بخود اغشتن
playact
U
بخود بستن
narcissism
U
عشق بخود
assumes
U
بخود گرفتن
self-pity
U
ترحم بخود
preen
U
بخود بالیدن
introspect
U
بخود برگشتن
bethink
U
بخود امدن
self relative
U
نسبت بخود
pretend
U
بخود بستن
self respect
U
احترام بخود
dissemble
U
بخود بستن
to remember oneself
U
بخود امدن
self importance
U
دادن بخود
arrogation
U
بخود بستن
self dramatization
U
بخود بندی
self trust
U
اعتماد بخود
self exaltation
U
بخود بالیدن
by it self
U
خود بخود
sham
U
بخود بستن
feign
U
بخود بستن
assumable
U
بخود گرفتنی
non-events
U
رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
apocryphal
U
دارای اعتبار مشکوک ساختگی
make up
U
ساختمان یاحالت داستان ساختگی
non-event
U
رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
computed price
U
قیمت ساختگی معادل administeredprice
delusion of reference
U
هذیان بخود بستن
self rewarding
U
پاداش دهنده بخود
self subsistence
U
اعاشه خود بخود
self activity
U
فعالیت خود بخود
to be moped
U
بخود راه دادن
assumed
U
بخود گرفته عاریتی
to be convulsed with laughter
U
از خنده بخود پیچیدن
to take the sun
U
افتاب بخود دادن
to stint oneself
U
تنگی بخود دادن
to stand on one's own legs
U
متکی بخود بودن
monopolized
U
بخود انحصار دادن
to permit oneself
U
بخود اجازه دادن
screw up one's courage
U
جرات بخود دادن
to summon up courage
U
جرات بخود دادن
autoplasty
U
پیوند از خود بخود
self fruitful
U
بخود بخودگرده افشان
to f. oneself
U
بخود دلخوشی دادن
diffidently
U
با نداشتن اعتماد بخود
monopolised
U
بخود انحصار دادن
monopolises
U
بخود انحصار دادن
self charging
U
خود بخود پر شونده
self divison
U
تقسیم خود بخود
self fertility
U
لقاح خود بخود
lay out oneself
U
بخود زحمت دادن
muster up your courage
U
جرات بخود بدهید
abiogenesis
U
تولید خود بخود
appropriator
U
بخود اختصاص دهنده
strike an attitude
U
حالتی بخود گرفتن
monopolizing
U
بخود انحصار دادن
monopolizes
U
بخود انحصار دادن
monopolize
U
بخود انحصار دادن
monopolising
U
بخود انحصار دادن
pseud
U
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
pseudo
U
پیشوند بمعنی " کاذب " و "ساختگی " و " دروغ "
kill devil
U
طعمه ساختگی که دراب چرخ میخورد
artifici tooth
U
دندان مصنوعی یا ساختگی یاعملی یا دستی
pseuds
U
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
poorly
U
بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally
U
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly
U
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately
U
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
materialised
U
صورت خارجی بخود گرفتن
materialises
U
صورت خارجی بخود گرفتن
self moved
U
دارای حرکت خود بخود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com