Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
nomadically
U
بطور خانه بدوش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
landlouper
U
خانه بدوش
tramps
U
خانه بدوش
tramped
U
خانه بدوش
tramp
U
خانه بدوش
landloper
U
خانه بدوش
caird
U
ادم خانه بدوش
rover
U
ولگرد خانه بدوش
gangrel
U
اواره خانه بدوش
vagabonds
U
دربدر خانه بدوش
vagabond
U
دربدر خانه بدوش
ranger
U
ولگرد خانه بدوش
rangers
U
ولگرد خانه بدوش
nomads
U
خانه بدوش صحرانشین
nomad
U
خانه بدوش صحرانشین
Bushman
U
خانه بدوش درافریقای جنوبی
Bushmen
U
خانه بدوش درافریقای جنوبی
Honey comb design
U
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
carries
U
بدوش گرفتن
horse
U
بدوش کشیدن
carrying
U
بدوش گرفتن
carry
U
بدوش گرفتن
carried
U
بدوش گرفتن
shoulder to shoulder
U
دوش بدوش
to take the cross
U
صلیب بدوش گرفتن
shuffle off
U
بدوش دیگری گذاردن
bird of passage
U
شخص مهاجر وخانه بدوش
to saddle any one with a task
U
کاری را بدوش کسی گذاشتن
to shuffle off responsibility
U
مسئولیت را ازخودسلب کردن بدوش ودیگری گذاردن
lady help
U
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole
U
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy
U
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house
U
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house
U
خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
hound's tooth check
U
طرح خانه خانه مورب پارچه
houndstooth check
U
طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycombs
U
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
homebody
U
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
honeycomb
U
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
our neighbour door
U
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
tricotine
U
پارچه زبر لباسی خانه خانه
toft
U
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
bagnio
U
فاحشه خانه جنده خانه
cellular
U
لانه زنبوری خانه خانه
garde manger
U
سرد خانه اشپز خانه
weigh house
U
قپاندار خانه ترازودار خانه
cell
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house
U
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
irretrievably
U
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously
U
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
formulas
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
indisputable
U
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly
U
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously
U
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indeterminately
U
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
grossly
U
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
immortally
U
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
poorly
U
بطور ناچیز بطور غیر کافی
ranged
U
یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb
U
خانه خانه کردن
range
U
یک خانه یا تعدادی خانه
ranges
U
یک خانه یا تعدادی خانه
the house is in my possession
U
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
latently
U
بطور ناپیدا بطور پوشیده
incisively
U
بطور نافذ بطور زننده
improperly
U
بطور غلط بطور نامناسب
martially
U
بطور جنگی بطور نظامی
genuinely
U
بطور اصل بطور بی ریا
indecorously
U
بطور ناشایسته بطور نازیبا
abusively
U
بطور ناصحیح بطور دشنام
irrevocably
U
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
domicile
U
خانه
cell
U
خانه
alveolate
U
خانه خانه
lares
U
خانه
lar
U
خانه
quarterage
U
خانه
furnace house
U
خانه
honeycomb
U
خانه خانه
within doors
U
در خانه
pigeon-holes
U
خانه
pigeon-hole
U
خانه
pigeon hole
U
خانه
houseroom
U
جا در خانه
shacks
U
خانه
shack
U
خانه
her house
U
خانه ان زن
materfamilias
U
زن خانه
her house
U
خانه اش
tersellated
U
خانه خانه
i was under his roof
U
در خانه
rooms
U
خانه
cellulated
U
خانه خانه
pied-a-terre
U
خانه
cells
U
خانه
lodge
U
خانه
lodged
U
خانه
lodges
U
خانه
houseless
U
بی خانه
domiciles
U
خانه
unsheltered
<adj.>
U
بی خانه
cloisonne
U
خانه خانه
pieds-a-terre
U
خانه
room
U
خانه
honeycombs
U
خانه خانه
housed
U
خانه
homes
U
خانه
door-to-door
U
خانه به خانه
double-fronted
U
خانه دو در
house
U
خانه
roommates
U
هم خانه
roommate
U
هم خانه
cellular
U
خانه خانه
socket
خانه
sockets
U
خانه
door to door
U
خانه به خانه
housing
U
خانه ها
houses
U
خانه
dwellings
U
خانه
home
U
خانه
dwelling
U
خانه
checkered
U
خانه خانه
villas
U
خانه ییلاقی
roof
U
بام خانه
houseboy
U
خانه شاگرد
brothels
U
فاحشه خانه
villa
U
خانه ییلاقی
call house
U
فاحشه خانه
hovels
U
خانه رعیتی
whorehouse
U
فاحشه خانه
armoury
U
اسلحه خانه
systems house
U
خانه سیستم ها
homework
U
تکلیف خانه
tan yard
U
دباغ خانه
armouries
U
اسلحه خانه
house arrest
U
بازداشت در خانه
husbandman
U
سرپرست خانه
hovel
U
خانه رعیتی
department
U
وزارت خانه
teahouse
U
قهوه خانه
the house over the way
U
خانه روبرو
teahouse
U
چای خانه
telephone station
U
تلفن خانه
tray
U
جعبه دو خانه
insectary
U
حشره خانه
insectarium
U
حشره خانه
departments
U
وزارت خانه
quitting
U
تخلیه خانه
tea house
U
قهوه خانه
brothel
U
فاحشه خانه
roofs
U
بام خانه
lady
U
رئیسه خانه
quit
U
تخلیه خانه
tannage
U
دباغ خانه
ladies
U
رئیسه خانه
trays
U
جعبه دو خانه
i wrote home
U
برای خانه
next door
U
خانه پهلویی
pantries
U
ابدار خانه
statehouse
U
خانه ملت
house to let
U
خانه اجارهای
English cottage
U
خانه ویلایی
active cell
U
خانه کاری
maisonette
U
خانه کوچک
maisonettes
U
خانه کوچک
double-pile house
U
خانه دو خوابه
house top
U
بام خانه
grange
U
خانه ابرومندرعیتی
grange
U
خانه ییلاقی
granges
U
خانه ابرومندرعیتی
granges
U
خانه ییلاقی
house to get
U
خانه اجارهای
kibitka
U
خانه تاتار
statehouses
U
خانه ملت
farm house
U
خانه رعیتی
farmhouse
U
خانه رعیتی
economical
U
خانه دار
farmhouses
U
خانه رعیتی
keep in
U
در خانه ماندن
keep house
U
در خانه ماندن
tower house
U
خانه برجی
house agent
U
دلال خانه
farm-house
U
خانه رعیتی
stay at home
U
خانه نشین
steading
U
خانه با متعلقات
laundries
U
رختشوی خانه
housemothers
U
زن صاحب خانه
housemother
U
زن صاحب خانه
digging
U
خانه منزل
eye socket
[خانه چشم]
housewifery
U
خانه دار
vegetable soil
U
خانه باغی
hub or hub by
U
خانه دار
houseboys
U
خانه شاگرد
pantry
U
ابدار خانه
homely
U
مثل خانه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com