Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
protestingly
U
بطور اعتراض ازروی اعتراض
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
challenges
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
objectionably
U
بطور قابل اعتراض
protesting
U
اعتراض اعتراض کردن
protests
U
اعتراض اعتراض کردن
protested
U
اعتراض اعتراض کردن
protest
U
اعتراض اعتراض کردن
objections
U
اعتراض
objection
U
اعتراض
challenged
U
اعتراض
challenges
U
اعتراض
impeachment
U
اعتراض
impugnation
U
اعتراض
impugnment
U
اعتراض
power of reservation
U
حق اعتراض
challenge
U
اعتراض
protesting
U
اعتراض
condemnations
U
اعتراض
condemnation
U
اعتراض
animadversion
U
اعتراض
remonstrance
U
اعتراض
contestation
U
اعتراض
protestations
U
اعتراض
exceptions
U
اعتراض
protestation
U
اعتراض
protests
U
اعتراض
protested
U
اعتراض
protest
U
اعتراض
exception
U
اعتراض
implicit
U
بلا اعتراض
unquestioning
U
غیرقابل اعتراض
squawk
U
اعتراض کردن
appose
U
اعتراض کردن
defiance
U
مقاومت اعتراض
protesting
U
اعتراض کردن
protesting
U
اعتراض رسمی
unobjectionable
U
اعتراض ناپذیر
exceptionable
U
اعتراض پذیر
challengeable
U
قابل اعتراض
bill of exception
U
اعتراض نامه
squawked
U
اعتراض کردن
squawks
U
اعتراض کردن
unlikely
U
قابل اعتراض
kicker
U
اعتراض کننده
protested
U
اعتراض رسمی
protest
U
اعتراض رسمی
protest
U
اعتراض کردن
unquestionable
U
غیرقابل اعتراض
to enter a protest
U
اعتراض کردن
to e. a protest
U
اعتراض کردن
objector
U
اعتراض کننده
impugns
U
اعتراض کردن
impugning
U
اعتراض کردن
fuss
U
اعتراض کردن
fussed
U
اعتراض کردن
fusses
U
اعتراض کردن
fussing
U
اعتراض کردن
contest
U
اعتراض داشتن بر
contest
U
اعتراض کردن
contested
U
اعتراض داشتن بر
contested
U
اعتراض کردن
contesting
U
اعتراض داشتن بر
contesting
U
اعتراض کردن
impugned
U
اعتراض کردن
impugn
U
اعتراض کردن
impugnable
U
قابل اعتراض
objectors
U
اعتراض کننده
remonstrance
U
تعرض اعتراض
protested
U
اعتراض کردن
objectionable
U
قابل اعتراض
protests
U
اعتراض کردن
contests
U
اعتراض داشتن بر
protests
U
اعتراض رسمی
to a on or upon
U
اعتراض کردن بر
obtest
U
اعتراض کردن
take exception to
U
اعتراض کردن به
protest for non acceptance
U
اعتراض نکول
contests
U
اعتراض کردن
direct objects
U
اعتراض داشتن
exept
U
اعتراض کردن
fulminate
U
اعتراض کردن
objected
U
اعتراض کردن
objects
U
اعتراض کردن
objected
U
اعتراض داشتن
demurrer
U
اعتراض کننده
object
U
اعتراض کردن
object
U
اعتراض داشتن
disputable
U
اعتراض پذیر
direct objects
U
اعتراض کردن
contestable
U
قابل اعتراض
indirect objects
U
اعتراض کردن
indirect objects
U
اعتراض داشتن
demurrant
U
اعتراض کننده
fulminates
U
اعتراض کردن
objecting
U
اعتراض کردن
objecting
U
اعتراض داشتن
objects
U
اعتراض داشتن
condemnable
U
قابل اعتراض
except
U
اعتراض کردن
controvertible
U
قابل اعتراض
fulminated
U
اعتراض کردن
demurrable
U
اعتراض پذیر
impugns
U
مورد اعتراض قراردادن
indirect objects
U
کالا اعتراض کردن
objects
U
کالا اعتراض کردن
impugn
U
مورد اعتراض قراردادن
object
U
کالا اعتراض کردن
objecting
U
کالا اعتراض کردن
objected
U
کالا اعتراض کردن
to protest against something
U
به چیزی اعتراض کردن
impugned
U
مورد اعتراض قراردادن
impugning
U
مورد اعتراض قراردادن
direct objects
U
کالا اعتراض کردن
Whoever else that may object .
U
هر کس دیگه که اعتراض کند
And exactly what do you mean by that ?
U
مقصود ؟( درمقام اعتراض )
to take exception to anything
U
به چیزی اعتراض کردن
retour sans protet
U
اعاده بدون اعتراض
condemnation
U
محکوم کردن اعتراض
adhominem
U
حمله یا اعتراض به اشخاص
condemnations
U
محکوم کردن اعتراض
disputability
U
قابل اعتراض بودن
confrontational
U
رفتار همراهبا اعتراض
implicit obedience
U
فرمانبرداری بدون اعتراض
to cry shame upon
U
اعتراض سخت بر...کردن
demurrer
U
اعتراض بصلاحیت دادگاه
to plead against a decision
U
نسبت به تصمیمی اعتراض کردن
impugned
U
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
contesting
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
impugning
U
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
sit in
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-ins
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
contest
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
impugns
U
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
protests
U
اعتراض به رای داور کشتی
contests
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
put one's foot down
<idiom>
U
با تمام وجود اعتراض کردن
protest
U
اعتراض به رای داور کشتی
protesting
U
اعتراض به رای داور کشتی
The people protested vocally.
U
صدای مردم درآمد ( اعتراض )
impugn
U
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
contested
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
animadvert
U
اعتراض کردن متوجه شدن
protested
U
اعتراض به رای داور کشتی
to venture on an objection
U
باجرات اعتراض به کسی کردن
loud-mouthed
U
اهل جیغ و داد و اعتراض
sit-in
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
questions
U
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
questioned
U
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
I take exception to the tone of your remarks.
U
من به لحن سخنان شما اعتراض می کنم.
question
U
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
litigate
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigated
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigates
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigating
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
fin de non recevoir
U
رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
condemning
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemn
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemns
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
What kind of talk is that ? I object to your remarks (state ments)
U
این چه فرمایش است می فرمایید ! ( در مقام اعتراض )
I strongly protest against such allegations!
U
من به شدت به این گونه اتهامات اعتراض می کنم!
hooted
U
فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
. Why,what was the harm?
U
چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
hooting
U
فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
protest flag
U
پرچم قرمز کوچک بعلامت اعتراض راننده قایق
hoots
U
فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hoot
U
فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
silence gives consent
U
سکوت موجب رضایت است عدم اعتراض کاشف از اذن است
his conduct is object
U
رفتارش قابل اعتراض است رفتارش رضایتبخش نیست
provisional frame
U
ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است
inconstantly
U
ازروی تلون مزاج بطور تغییرپذیر
impassively
U
بطور تالم ناپذیر ازروی بی عاطفگی
inadvertenly
U
بطور غیر عمدی ازروی ندانستگی
retour sans protet
U
اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
injudiciously
U
بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
fast and loose
U
ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
pusillanimously
U
ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
impartially
U
ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pig headedly
U
ازروی کله شقی ازروی کودنی
discerningly
U
ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
expertly
U
ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically
U
ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
irretrievably
U
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously
U
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
indisputable
U
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
lusciously
U
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly
U
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
poorly
U
بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally
U
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
indeterminately
U
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
grossly
U
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
abusively
U
بطور ناصحیح بطور دشنام
improperly
U
بطور غلط بطور نامناسب
genuinely
U
بطور اصل بطور بی ریا
indecorously
U
بطور ناشایسته بطور نازیبا
martially
U
بطور جنگی بطور نظامی
incisively
U
بطور نافذ بطور زننده
latently
U
بطور ناپیدا بطور پوشیده
from
U
ازروی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com