English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inapplicably U بطوریکه تطبیق ننماید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
non abstainer U کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
so that U بطوریکه
as U بطوریکه
the f. of a table U بطوریکه
in due f. U بطوریکه
qua U بطوریکه
according as U همچنانکه بطوریکه
incomputably U بطوریکه نتوان شمرد
incommutably U بطوریکه نتوان معاوضه نمود
ineffably U بطوریکه نتوان بیان کرد
evincibly U بطوریکه بتوان اثبات کردن
impressibly U بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
incompressibly U بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
incomprehensibly U بطوریکه نتوان درک یا احاطه کرد
entertainingly U بطوریکه سرگرم کند بطورتفریح دهنده
ideally U بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
illimitably U بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
micro prolog U PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
hypoventilation U تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
wash in U پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
covers U مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
coverings U مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
cover U مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
ventriloquism U سخن گفتن انسان بطوریکه شنونده نداند صدا ازکجابیرون امده
variable incidence U جسمی که بصورت لولایی نصب شده بطوریکه زاویه برخورد ان تغییر میکند
blank U حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
blankest U حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
duck and drake U پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
gestalt U معین بطوریکه اجزاء ان خواص مختصه خودراازطرح و یاشکلی که از این ترکیب بدست اید
ducks and drakes U پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
hyperventilation U تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
adjustments U تطبیق
conformation U تطبیق
accommodating U تطبیق
comparisons U تطبیق
adaptation U تطبیق
match U تطبیق
adaptations U تطبیق
matches U تطبیق
harmonies U تطبیق
matching U تطبیق
harmony U تطبیق
confirmation U تطبیق
comparison U تطبیق
adjustment U تطبیق
checked U تطبیق
check U تطبیق
collations U تطبیق
collation U تطبیق
checks U تطبیق
adaptation U تطبیق اقتباس
adaptations U تطبیق اقتباس
maladjustments U عدم تطبیق
jibing U تطبیق کردن
jibes U تطبیق کردن
jibed U تطبیق کردن
jibe U تطبیق کردن
gibes U تطبیق کردن
maladjustment U عدم تطبیق
versatility U تطبیق پذیری
accommodation U تطبیق موافقت
accommodations U تطبیق موافقت
reconcilement U التیام تطبیق
dark adaptation U تطبیق با تاریکی
stock adjustment U تطبیق موجودی
coordinator U تطبیق کننده
completeness check U تطبیق کامل
compare with U تطبیق کردن
certificate of compliance U گواهی تطبیق
adjusability U قابلیت تطبیق
adaption U تطبیق اقتباس
adapter U تطبیق دهنده
adapter U تطبیق کننده
template matching U تطبیق الگوها
accomodate U تطبیق کردن
adapted U تطبیق شده
adjustable U قابل تطبیق
fire coordination U تطبیق اتش
verification U وارسی تطبیق
adjusts U تطبیق دادن
adjustments U تنظیم تطبیق
check U تطبیق کردن
identification U تطبیق تمیز
match U تطبیق تطابق
alignments U تطبیق دادن
matches U تطبیق تطابق
accommodate U تطبیق نمودن
adjusting U تطبیق دادن
adjust U تطبیق دادن
collations U تطبیق دستخط ها
collation U تطبیق دستخط ها
checked U تطبیق کردن
checks U تطبیق کردن
concordances U تطبیق نامه
fire support coordination U تطبیق اتش
concordance U تطبیق نامه
matched U تطبیق یافته
accommodate U تطبیق دادن
accommodated U تطبیق نمودن
conformed U تطبیق کردن
reconciling U تطبیق کردن
inapplicable U تطبیق نکردنی
alignment U تطبیق دادن
coincidences U تطبیق برخورد
coincidence U تطبیق برخورد
conforms U تطبیق کردن
conforming U تطبیق کردن
comparison U تطبیق سنجش
comparisons U تطبیق سنجش
conform U تطبیق کردن
accommodated U تطبیق دادن
reconciles U تطبیق کردن
accommodates U تطبیق نمودن
accommodates U تطبیق دادن
reconcile U تطبیق کردن
pitch setting U تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
impedance comparator U تطبیق دهنده امپدانس
adapter sleeve U پوسته تطبیق دهنده
adaptors U تطبیق دهنده ماسوره
inventory reconciliation U تطبیق اسناد موجودی
adaptor U تطبیق دهنده ماسوره
inapplicability U عدم تناسب یا تطبیق
adapters U تطبیق دهنده ماسوره
idealization U تطبیق یا تطابق با تصور
fire support coordinator U تطبیق دهنده اتشها
adaptation kit U جعبه ابزار تطبیق
acoustic coupler U تطبیق دهنده صوتی
irreconcilable U غیر قابل تطبیق
adapter arbor U میله تطبیق دهنده
adapter bearing U یاطاقان تطبیق دهنده
adapter boards U برد تطبیق دهنده
adapter booster U غلاف تطبیق دهنده
adapter flange U فلانژ تطبیق دهنده
adapter toolholder U ابزارگیر تطبیق دهنده
adaptive U قابل تطبیق توافقی
application of low to instances U تطبیق قانون با موارد
channel adapter U تطبیق دهنده کانال
tallies U تطبیق کردن مطابق بودن
tallying U تطبیق کردن مطابق بودن
tallying U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallied U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
orients U روانه کردن تطبیق دادن
orienting U روانه کردن تطبیق دادن
orient U روانه کردن تطبیق دادن
reconcilability U التیام پذیری قابلیت تطبیق
tallied U تطبیق کردن مطابق بودن
tally U تطبیق کردن مطابق بودن
tallies U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
sliding scales U جدول قابل تطبیق با در امدافراد
tally U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
sliding scale U جدول قابل تطبیق با در امدافراد
adaptation kit U جعبه وسایل تطبیق دهنده
versatile U چندسو گرد تطبیق پذیر
possitive stagger U ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیمای دوباله بطوریکه لبه حمله بال بالایی جلوترازبخش متنافر بال پایینی باشد
to align oneself with somebody U خود را با کسی میزان [تطبیق] کردن
tick U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticked U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticks U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
accomodation U تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
harmonist U موسیقی دان متخصص تطبیق روایات
dump U رها کردن گوی بولینگ از انگشت و شست باهم بطوریکه گوی پیچ نخورد کشیدن طناب یا سیم بازکننده چتر
negative stagger U ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیماهی دوباله بطوریکه لبه حمله بال پایینی جلوتراز بخش متنافر بال بالایی قرارگیرد
time chart U جدول تطبیق ساعات نصف النهارات مختلف
agriology U مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
coordination U تشریک مساعی تطبیق دادن هم اهنگ کردن
coordinated turn U دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
estimably U بطوریکه بتوان تخمین تخمین زد
homing adaptor U تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
ego loss programming U تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
hinting U در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
speed ring U طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
self reacting U بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
fire coordination U هماهنگ کردن اتش تطبیق کردن اتشها
aligns U تنظیم کردن تطبیق کردن
align U تنظیم کردن تطبیق کردن
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
aligned U تنظیم کردن تطبیق کردن
aligning U تنظیم کردن تطبیق کردن
fire support coordination U هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
antivignetting filter U صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
adjustable wheel U چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com