Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
starboard
U
بطرف راست حرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
differential ailerons
U
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
deasil
U
متمایل بطرف راست
underhook
U
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
bi directional
U
چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
dextrorotation
U
گردش بطرف قطب راست
skate off
U
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
side sweep and over under
U
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
upthrust
U
حرکت بطرف بالا
upstroke
U
حرکت قلم بطرف بالا
downbeat
U
حرکت چوب رهبر ارکست بطرف پایین
counterclockwise
U
حرکت از راست به چپ
KEEP RIGHT
U
از سمت راست حرکت کنید.
upwash
U
حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد
slow gait
U
چهارنعل کوتاه با حرکت اسب به چپ و راست
chinaman
U
زمین خوردن و بلند شدن توپ توپ انداز چپ- دست بطرف توپزن راست دست
starboard tack
U
حرکت قایق بااستفاده از باددر سمت راست
right justify
U
هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
indents
U
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
indenting
U
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
indent
U
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
skyward
U
بطرف اسمان بطرف بالا
dexiotropic
U
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropous
U
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
end
U
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended
U
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ends
U
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
uptilt
U
بطرف بالا کج کردن
upthrust
U
بطرف بالا پرتاب کردن
evanesce
U
بطرف صفر میل کردن
attention to port
U
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right.
U
این جاده اصلی به کمی راست
[مورب در سمت راست]
ادامه دارد.
to push down
U
بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
cruised
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
To lead an idle life.
U
راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
orthotropous
U
دارای تخمک راست راست اسه
plain dealing
U
معامله راست حسینی راست باز
one two
U
ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
vertically
U
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
off
U
خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
columnleft
U
فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
half face
U
نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
straightened
U
راست کردن
prink
U
راست کردن
deskew
U
راست کردن
straighten
U
راست کردن
unbend
U
راست کردن
erects
U
راست کردن
erecting
U
راست کردن
erected
U
راست کردن
erect
U
راست کردن
set right
U
راست کردن
unbends
U
راست کردن
straightening
U
راست کردن
unbent
U
راست کردن
straightens
U
راست کردن
to play fair
U
مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
erects
U
سیخ راست کردن
erected
U
سیخ راست کردن
straightens
U
راست کردن یا شدن
erect
U
سیخ راست کردن
straighten
U
راست کردن یا شدن
image erection
U
راست کردن تصویر
right justify
U
هم تراز کردن از راست
erecting
U
سیخ راست کردن
straightened
U
راست کردن یا شدن
straightening
U
راست کردن یا شدن
erectable
U
قابل راست کردن یا بنا کردن
direct
U
مستقیم راست راهنمایی کردن
directs
U
مستقیم راست راهنمایی کردن
to spin a yarn
<idiom>
U
[یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
to tell a coke-and-bull story
<idiom>
U
[یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
To cook up a story
<idiom>
[یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
directed
U
مستقیم راست راهنمایی کردن
to play square
U
راست وحسینی بازی کردن
acey deucy
U
کوتاهتر کردن رکاب راست ازرکاب چپ
to cry wolf too often
U
کردن هنگام راست بودن هم کسی باورنکند
to beat about the bush
سر راست حرف نزدن بطورغیرمستقیم کاری را کردن
goose-stepping
U
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-stepped
U
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-step
U
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose step
U
رژه روی بابدن راست و بدون خم کردن زانو
straight from the shoulder
<idiom>
U
راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
righting
U
شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
outside pass
U
رد کردن چوب امدادی بادست چپ به دست راست یار
right
U
شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
goose-steps
U
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
righted
U
شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
rectification
U
تصویر کردن یک عکس مورب هوایی روی یک سطح افقی راست کردن عکس
thrust
U
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusting
U
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusts
U
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
side step
U
فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
raster
U
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
guide left
U
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
sailed
U
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail
U
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings
U
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
wave
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
in
U
بطرف
at
U
بطرف
levo
U
بطرف چپ
in-
U
بطرف
into
U
بطرف
mouse
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
U
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
braids
U
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbered
U
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbering
U
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers
U
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braided
U
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumber
U
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braid
U
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
move on
U
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball
U
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
stroking
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing
U
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
move off the ball
U
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tapes
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroke
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
apporro
U
بطرف جلو
atop
U
بطرف بالا
pakkorro
U
بطرف بیرون
cephalad
U
متمایل بطرف سر
on
U
بعلت بطرف
homes
U
بطرف خانه
without
U
بطرف خارج
home
U
بطرف خانه
cityward
U
بطرف شهر
coastward
U
بطرف ساحل
coastwards
U
بطرف ساحل
orients
U
بطرف خاوررفتن
upwards
U
بطرف بالا
with
U
بطرف درجهت
frontwards
U
بطرف جلو
frontward
U
بطرف جلو
manward
U
بطرف انسان
edgewise
U
بطرف لبه
to the east of
U
بطرف مشرق
mediad
U
بطرف وسط
eastwards
U
بطرف مشرق
mesal
U
بطرف وسط
earthwards
U
بطرف زمین
earthward
U
بطرف زمین
to win over to one's side
U
بطرف خوداوردن
downwards
U
بطرف پائین
dorsad
U
بطرف پشت
onwards
U
بطرف جلو
orienting
U
بطرف خاوررفتن
aport
U
بطرف چپ کشتی
upgrade
U
بطرف بالا
edgeways
U
بطرف جلوباشد
orient
U
بطرف خاوررفتن
abaft
U
بطرف عقب
heavenward
U
بطرف اسمان
upgrading
U
بطرف بالا
to
U
بطرف روبطرف
riverward
U
بطرف رودخانه
upgrades
U
بطرف بالا
mesail
U
بطرف وسط
upward
U
بطرف بالا
toward
U
بطرف نسبت به
upgraded
U
بطرف بالا
rearward
U
بطرف عقب
forwards
U
بطرف جلو
homeward
U
بطرف منزل
loiter
U
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered
U
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters
U
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering
U
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
stern wards
U
بطرف عقب کشتی
ap chagi
U
ضربه پا بطرف جلو
nobble
U
بطرف خود اوردن
gravitating
U
متمایل شدن بطرف
lean
U
تکیه دادن بطرف
gravitates
U
متمایل شدن بطرف
gravitate
U
متمایل شدن بطرف
ina northerly direction
U
بطرف شمال شمالا
nobbling
U
بطرف خود اوردن
southern
U
جنوبا بطرف جنوب
downswing
U
نوسان بطرف پایین
northeastward
U
بطرف شمال شرقی
norther
U
بیشتر بطرف شمال
leans
U
تکیه دادن بطرف
nobbled
U
بطرف خود اوردن
northwardly
U
بطرف شمال شمالی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com