English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
without U بطرف خارج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
outward U بطرف خارج بیرونی
inflexed U منحنی یا کج شده بطرف داخل یا خارج و یابطرف پایین ویابطرف قطب و محور منحرف شده
nose down U خارج شدن هواپیما از پروازتراز بطرف شیرجه و کاهش ارتفاع
outcurve U انحنا یا خمیدگی بطرف خارج
outwards U بطرف خارج بیرونی
Other Matches
skyward U بطرف اسمان بطرف بالا
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
levo U بطرف چپ
in U بطرف
into U بطرف
in- U بطرف
at U بطرف
rearward U بطرف عقب
mesail U بطرف وسط
earthwards U بطرف زمین
earthward U بطرف زمین
mesal U بطرف وسط
apporro U بطرف جلو
riverward U بطرف رودخانه
frontward U بطرف جلو
downwards U بطرف پائین
pakkorro U بطرف بیرون
mediad U بطرف وسط
upgrades U بطرف بالا
coastward U بطرف ساحل
coastwards U بطرف ساحل
cityward U بطرف شهر
upgraded U بطرف بالا
upgrading U بطرف بالا
heavenward U بطرف اسمان
upgrade U بطرف بالا
upwards U بطرف بالا
with U بطرف درجهت
manward U بطرف انسان
frontwards U بطرف جلو
eastwards U بطرف مشرق
to the east of U بطرف مشرق
home U بطرف خانه
on U بعلت بطرف
homeward U بطرف منزل
edgeways U بطرف جلوباشد
dorsad U بطرف پشت
upward U بطرف بالا
forwards U بطرف جلو
abaft U بطرف عقب
atop U بطرف بالا
to U بطرف روبطرف
toward U بطرف نسبت به
to win over to one's side U بطرف خوداوردن
onwards U بطرف جلو
homes U بطرف خانه
edgewise U بطرف لبه
orients U بطرف خاوررفتن
cephalad U متمایل بطرف سر
aport U بطرف چپ کشتی
orient U بطرف خاوررفتن
orienting U بطرف خاوررفتن
adaxial U متمایل بطرف محور
northeastward U بطرف شمال شرقی
ap chagi U ضربه پا بطرف جلو
lean U تکیه دادن بطرف
athwart U از طرفی بطرف دیگر
phototropism U گرایش بطرف نور
northwestwards U بطرف شمال غربی
leans U تکیه دادن بطرف
cephalad U متمایل بطرف راس
ashore U بکنار بطرف ساحل
norther U بیشتر بطرف شمال
northwardly U بطرف شمال شمالی
biteuro chagi U ضربه پا بطرف اریب
leaned U تکیه دادن بطرف
uptilt U بطرف بالا کج کردن
inboard U بطرف مرکز کشتی
gravitating U متمایل شدن بطرف
southern U جنوبا بطرف جنوب
upstroke U خط منبسط بطرف بالا
front U بطرف جلو روکردن به
fronting U بطرف جلو روکردن به
gravitate U متمایل شدن بطرف
gravitated U متمایل شدن بطرف
gravitates U متمایل شدن بطرف
astern U بطرف عقب پسین
upthrust U حرکت بطرف بالا
downstroke U ضربه بطرف پایین
downswing U نوسان بطرف پایین
southeastward U بطرف جنوب شرقی
deasil U متمایل بطرف راست
nobble U بطرف خود اوردن
nobbling U بطرف خود اوردن
inwards or inward U بطرف داخل بباطن
nobbles U بطرف خود اوردن
nobbled U بطرف خود اوردن
ina northerly direction U بطرف شمال شمالا
upwell U بطرف بالا رفتن
stern wards U بطرف عقب کشتی
stern ward U بطرف عقب کشتی
upthrust U بطرف بالا پرتاب کردن
starboard U بطرف راست حرکت کردن
overhand U بازی با دست بطرف بالا
upthrow U بطرف بالاانداختن تحول شدید
adductor U تمایل عضو بطرف محور
step turn U چرخش بطرف پایین تپه
transpose U بطرف دیگر معادله بردن
upstroke U حرکت قلم بطرف بالا
westwards U بسوی باختر بطرف مغرب
transposes U بطرف دیگر معادله بردن
transposing U بطرف دیگر معادله بردن
strelli U غلت عقب بطرف بالانس
westward U بسوی باختر بطرف مغرب
pulls U بطرف خود کشیدن کشش
retrorse U بطرف پایین و عقب خم شده
south wards U بطرف جنوب متمایل بجنوب
pull U بطرف خود کشیدن کشش
evanesce U بطرف صفر میل کردن
soiuth ward U بطرف جنوب متمایل بجنوب
bate U بال زدن بطرف پایین
cockshot U پرتاب تیر بطرف هدف
cockshy U پرتاب تیر بطرف هدف
dextrorotation U گردش بطرف قطب راست
comebacker U ضربه توپ زمینی بطرف توپزن
called shot U ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
capacole U چرخش بطرف چپ وراست پلکان مارپیچ
gravitating U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
levorotatory U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
levorotary U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
gravitates U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
binds U کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
banked turn U انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
to push down U بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
gravitated U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitate U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
bind U کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
lordosis U انحنای زیاد ستون فقرات بطرف جلو
place kick U توپ را از روی زمین با پا بطرف دروازه زدن
to face somebody [something] U چهره خود را بطرف کسی [چیزی] گرداندن
banking track U انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
downbeat U حرکت چوب رهبر ارکست بطرف پایین
in and in U مرتبا بطرف داخل یک نوع قمار چهار طاسی
deflection U ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
out and in U گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
upload U نیروئی که به صورت قائم بطرف بالا عمل میکند
deflections U ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
leg break U بلند شدن توپ از سمت توپزن بطرف میله
downwash U زاویه انحراف هوا بطرف پایین دراثر برخورد با یک ایرفویل
transposition U انتقال اعدادمعلوم بیکسو ومجولات بطرف دیگر معادله فراگذاری
wash in U پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
retrorocket U راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
skate off U حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
jet propulsion U جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب
tabbed flap U فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
upwash U حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد
ferrying U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ssquare rig U کشتی دکل دار دارای بادبان خم شده بطرف دکل
skittle U که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
nose up U چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
pinches U محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
pinch U محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
aft U قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
up the river U سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
onshore U روی ساحل متوجه بطرف ساحل
external U خارج
non combatant U خارج از صف
externals U خارج
non-combatant U خارج از صف
outside U در خارج
outside [of] <adv.> U خارج [از]
out U خارج
off side U خارج از خط
outside U خارج
externally U از خارج
aroint U خارج شو
outsides U در خارج
outsides U خارج
out of U خارج از
outed U خارج
per U خارج از
out- U خارج
out of tune U خارج
off U خارج از
out [of] <adv.> U خارج [از]
outwith [Scotish E] <adv.> U خارج [از]
forth of U خارج از
out-of- U خارج از
non-combatants U خارج از صف
abroad U خارج
fescennine U خارج ازاخلاق
exterritorial U خارج الملکتی
extraterritorial U خارج الارضی
endarch U متشکل در خارج
over the side U خارج از ناو
popping U خارج شدن
beside the mark U خارج ازموضوع
emissive U خارج شونده
expulse U خارج کردن
foreign market U بازار خارج
extra cosmical U خارج ازعالم
extramarital U خارج ازدواجی
submultiple U خارج قسمت
ejecting U خارج کردن
ejected U خارج کردن
eject U خارج کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com